تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص

سوره‌ هُمَزه

مکی‌ است‌ و داراي‌ 9 آيه‌ است‌.

 

وجه‌ تسميه: اين‌ سوره‌ به‌ سبب‌ آن‌ «همزه‌» نام‌ گرفت‌ كه‌ با فرموده‌ حق‌تعالي: وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ ‏افتتاح‌ گرديده‌ است‌. همزه: كسي‌ است‌ كه‌ غيبت‌ و عيجويي‌ مردم‌ را نموده‌ و با سخن‌، يا با فعل‌، يا با اشاره‌ به‌ آنان‌ طعنه‌ مي‌زند.

عطاء، كلبي‌ و سدي‌ در بيان‌ سبب‌ نزول‌ گفته‌اند: اين‌ سوره‌ درباره ‌اخنس ‌بن‌ شريق‌ نازل‌ شد كه‌ به‌ عيبجويي‌ و غيبت‌ مردم‌ و بويژه‌ رسول ‌اكرم‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم

 مي‌پرداخت‌. ابوحيان‌ مي‌گويد: «اين‌ سوره‌ بنابر اقوالي‌ درباره‌ اخنس‌بن‌شريق‌، يا عاص‌بن‌وائل‌، يا جميل‌بن‌معمر، يا وليدبن‌مغيره‌، يا اميه‌بن‌خلف‌ نازل‌ گرديد. و ممكن‌ است‌ درباره‌ همه‌ آنها نازل‌ شده‌ باشد ولي‌ حكم‌ آن‌ درباره‌ همه‌ كساني‌ كه‌ به‌ اين‌ اوصاف‌ متصف‌ مي‌باشند، عام‌ است‌ زيرا در نزد اهل‌ تحقيق‌ و اصوليان‌ اين ‌يك‌ قاعده‌ عام‌ و كلي‌ است‌ كه: مخصوص‌ بودن‌ سبب‌، با عام‌ بودن‌ لفظ منافي ‌نيست‌.

 

وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ ‏(1)

«واي‌ بر هر بدگوي‌ عيبجويي» يعني: خواري‌، عذاب‌ و نابودي‌ بر هر عيبجويي ‌باد. همزه: كسي‌ است‌ كه‌ رو در روي‌ كسي‌ به‌ وي‌ طعنه‌ مي‌زند اما لمزه‌ كسي‌ است ‌كه‌ در پشت‌ سر غيبت‌ وي‌ را مي‌كند. به‌قولي‌ ديگر: همزه‌ كسي‌ است‌ كه‌ همنشينان ‌خود را با بدزباني‌ آزار مي‌دهد و لمزه‌ كسي‌ است‌ كه‌ مردم‌ را به‌ اشاره‌ چشم‌ و ابرو، يا به‌ اشاره‌ دست‌ و سر طعنه‌ مي‌زند. در حديث‌ شريف‌ آمده ‌است: «شرار عباد الله ‌تعالي‌ المشاؤون‌ بالنميمة‌، المفسدون‌ بين‌ الأحبة: بدترين‌ بندگان‌ خدا جلّ جلاله ، سخن‌چينان ‌برهم‌ زننده‌ رابطه‌ دوستي‌ در ميان‌ دوستان‌ و عيبجويان‌ اشخاص‌ پاك‌ و بي‌گناه‌اند».

 

‏ الَّذِي جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ ‏(2)

«همان‌ كه‌ مالي‌ گرد آورد و شماره‌اش‌ كرد» يعني: سبب‌ عيبجويي‌ و طعنه‌ زدن‌آن‌ بدگوي‌ طعنه‌زن‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ مال‌ گرد آورده‌ خود دلخوش‌، سرمست‌ و مغرور است‌ و مي‌پندارد كه‌ به‌ وسيله‌ اين‌ مال‌ بر ديگران‌ فضل‌ و برتري‌ دارد، از اين‌ جهت‌ ديگران‌ را كوچك‌ و حقير مي‌پندارد.

 

يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ‏(3)

«مي‌پندارد كه‌ مالش‌ او را جاويد كرده» به‌طوري‌ كه‌ هرگز نمي‌ميرد! پس‌ از بس ‌كه‌ به‌ مال‌ خويش‌ دلخوش‌ و به‌ آن‌ سرمست‌ است‌، نه‌ فكر مرگ‌ به‌ خاطرش‌ خطور مي‌كند و نه‌ به‌ بعد از مرگ‌ مي‌انديشد. به‌قولي: اين‌ آيه‌ تعريض‌ و كنايه‌ از عمل ‌صالح‌ است‌. يعني‌ فقط عمل‌ صالح‌ است‌ كه‌ صاحب‌ خود را در حياتي‌ ابدي ‌جاودان‌ مي‌كند، نه‌ مال‌ و ثروت‌ همچنين‌ علم‌ همراه‌ با عمل‌ است‌ كه‌ صاحب‌ خود را جاودان‌ مي‌كند چنان‌ كه‌ علي رضی الله عنه مي‌فرمايد: «مات‌ خزان‌ المال‌ وهم‌ أحياء، والعلماء باقون‌ ما بقي‌ الدهر: گنج‌ سازان‌ مال‌ مردند در حالي‌كه‌ هنوز در قطار زندگان‌ به‌سر مي‌برند اما علما تا آن‌گاه‌ كه‌ روزگار باقي‌ است‌، باقي‌ هستند».

 

كَلَّا لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ ‏(4)

«ولي‌ نه» يعني: كار چنان‌ نيست‌ كه‌ آن‌ انسان‌ غافل‌ طعنه‌زن‌ از خود راضي‌ مغرور مي‌پندارد بلكه‌ «قطعا در حطمه‌ افگنده‌ مي‌شود» يعني: او و مالش‌ بي‌شبهه ‌در آتشي‌ افگنده‌ مي‌شود كه‌ همه‌ چيز را در هم‌ مي‌شكند و خرد و خوار مي‌كند.

 

وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ ‏(5)

«و تو چه‌ داني‌ كه‌ حطمه‌ چيست‌؟» استفهام‌ براي‌ تفخيم‌، به‌ تعجب‌افگندن‌ و هولناك‌ معرفي‌ كردن‌ آتش‌ جهنم‌ است‌، گويي‌ آتش‌ خردكننده‌ جهنم‌ از مقولاتي ‌است‌ كه‌ عقل‌ آن‌ را درك‌ نمي‌كند.

سپس‌ خود در تفسير حطمه‌ مي‌فرمايد:

 

نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ‏(6)

«آتش‌ افروخته‌ الهي‌ است» يعني: حطمه‌ آتش‌ فروزان‌ الهي‌ است‌ كه‌ به‌ فرمان‌ خداي‌ سبحان‌ برافروخته‌ شده ‌است‌.

 

الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ‏(7)

«آتشي‌ كه‌ بر دلها غالب‌ شود» يعني: حطمه‌ آتشي‌ است‌ كه‌ گرماي‌ سوزان‌ آن‌ به‌ دلها راه‌ مي‌يابد و بر دلها غالب‌ شده‌ و آن‌ را مي‌پوشاند. دلها را به‌ يادآوري‌ مخصوص‌ كرد در حالي‌ كه‌ آتش‌ تمام‌ وجود آنان‌ را در مي‌پوشاند، از آن‌رو كه ‌دل‌ لطيف‌ترين‌ عضو بدن‌ است‌ و با اندك‌ آزاري‌ درد سختي‌ بر آن‌ عارض ‌مي‌شود، يا از آن‌ روي‌ كه‌ دل‌ محل‌ و جايگاه‌ مقاصد انحرافي‌، نيات‌ پليد، اخلاق ‌و منش‌ بد مانند كبر و كوچك‌ شمردن‌ اهل‌ فضل‌ است‌.

 

إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ ‏(8)

«همانا آن‌ آتش‌ بر آنان‌ تنگاتنگ‌ محيط است» يعني: آتش‌ از همه‌ سو بر دوزخيان ‌فراگير و درهاي‌ آن‌ تماما بر رويشان‌ بسته‌ است‌ پس‌ آنان‌ از همه‌ جهت‌ در تنگناي ‌آن‌ قرار دارند و از آن‌ بيرون‌ آمده‌ نمي‌توانند.

 

فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ ‏(9)

«در ستونهايي‌ بالا بلند» يعني: آنان‌ در احاطه‌ ستونهايي‌ بلند و محكم ‌قرار گرفته‌اند و راه‌ گريزي‌ ندارند. مقاتل‌ مي‌گويد: «درها بر رويشان‌ بسته‌ شده‌، سپس‌ به‌ ميخ‌هاي‌ ستون ‌آسايي‌ از آهن‌ محكم‌ گردانيده‌ شده‌. بنابراين‌، نه‌ دري‌ بر آنان‌ باز مي‌شود و نه‌ نسيمي‌ از آسايش‌ بر آنان‌ مي‌وزد». يا مراد ستونهاي ‌بالا بلندي‌ از آتش‌ است‌.

 

بازگشت به لیست سوره ها                وب سایت تفسیر انوار القرآن                    جستجو                دانلود                نظرات شما                درباره