تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص

سوره‌ تکاثر

مکی‌ است‌ و داراي 8 آيه‌ است‌.

 

وجه‌ تسميه: اين‌ سوره‌ بدان‌ جهت‌ «تكاثر» ناميده‌ شد كه‌ خداوند جلّ جلاله  در آغاز آن‌ مي‌فرمايد: أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ‏يعني: فخر نمودن‌ به‌ كثرت‌ اموال‌ و اولاد و ياران‌ و خدمتكاران‌، شما را غافل‌ داشت‌.

مفسران‌ در بيان‌ سبب‌ نزول‌ گفته‌اند: اين‌ سوره‌ درباره‌ دو قبيله‌ از قبايل‌ انصار، يعني‌ قبايل‌ بني‌حارثه‌ و بني‌الحارث‌ نازل‌ گرديد كه‌ به‌ بسياري‌ كسان‌ خود بر يك‌ديگر فخرفروشي‌ كردند... پس‌ در آغاز زندگان‌ را برشمردند سپس‌ گفتند: بياييد به‌سوي‌ گورستان‌ برويم‌ تا ببينيم‌ كه‌ چه‌ كسي‌ از ما دو گروه‌ در شمار بيشتر است‌؟ لذا به‌ گورستان‌ رفته‌ و به‌ شمردن‌ قبرهاي‌ يك‌ديگر پرداختند. همان‌ بود كه‌ خداوند جلّ جلاله  اين‌ سوره‌ را نازل‌ فرمود.

در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ مسلم‌، ترمذي‌ و نسائي‌ از عبدالله بن‌شخير رضی الله عنه آمده‌است‌ كه‌ فرمود: «نزد رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم رفتم‌ در حالي‌كه‌ ايشان‌ سوره‌  أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ‏را مي‌خواندند ـ و به‌ روايتي: سوره‌  أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ‏بر ايشان‌ نازل‌ شده ‌بود ـ پس‌ فرمودند: فرزند آدم‌ مي‌گويد: مال‌ من‌! مال‌ من‌! و مگر برايت‌ از مالت ‌جز آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ خورده‌اي‌ و نابودش‌ كرده‌اي‌، يا پوشيده‌اي‌ و كهنه‌اش ‌ساخته‌اي‌، يا صدقه‌ داده‌اي‌ و آن‌ را مصرف‌ كرده‌اي‌؟». در روايت‌ ديگري‌ اضافه ‌شده ‌است: «بدان‌ كه‌ ماسواي‌ اين‌ هر چه‌ كه‌ داري‌، بر باد رفته ‌است‌ و آن‌ را براي ‌مردم‌ باقي‌ گذاشته‌اي‌». همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ انس‌بن‌مالك‌ رضی الله عنه آمده است‌ كه‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «يتبع‌ الميت‌ ثلاثة:‌ فيرجع‌ اثنان‌ ويبقي‌ معه ‌واحد: يتبعه‌ أهله‌ وماله‌ وعمله‌، فيرجع‌ أهله‌ وماله‌ ويبقي‌ عمله: سه‌ چيز مرده‌ را دنبال‌ مي‌كند پس‌ دو چيز برمي‌گردد و يك‌ چيز همراه‌ او باقي‌ مي‌ماند: دنبال‌ مي‌كنند او را خانواده‌، مال‌ و عملش‌ پس‌ خانواده‌ و مالش‌ برمي‌گردند و عملش‌ باقي‌ مي‌ماند».

 

أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ‏(1)

«تفاخر به‌ بيشتر داشتن‌ شما را غافل‌ داشت» يعني: فزون‌طلبي‌ در اموال‌ و فرزندان‌، فخرورزي‌ به‌ بسياري‌ آنها و چشم‌وهم‌چشمي‌ با يك‌ديگر در آنها، شما را از طاعت‌ خداوند متعال‌ و عمل‌ براي‌ آخرت‌ غافل‌ داشت‌ و به‌ خود گرفتار كرد.

 

حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ‏(2)

«تا كارتان‌ به‌ گورستان‌ رسيد» يعني: به‌ فزون‌طلبي‌ و فخرورزي‌ تا بدانجا ادامه‌ داديد كه‌ به‌ شما مرگ‌ در رسيد و بر اين‌ حال‌ و منوال‌ در گورها دفن‌ شديد. يا تا بدانجا به‌ فزون‌طلبي ‌ادامه‌ داديد كه‌ براي‌ نشان ‌دادن‌ كثرت‌ خود به‌ گورستان‌ رفتيد وبه‌ شمردن‌ قبرها پرداختيد. در حديث‌ شريف‌ آمده ‌است: «يهرم‌ ابن‌ آدم‌، و يبقي‌ معه ‌اثنتان: الحرص‌ والأمل: فرزند آدم‌ پير مي‌شود اما دو چيز همراه‌ وي‌ باقي ‌مي‌ماند: حرص‌ و آرزوهاي‌ دورودراز». بايد دانست‌ كه‌ زيارت‌ قبور از بهترين ‌داروهاي‌ شفابخش‌ براي‌ سنگدلان‌ مي‌باشد زيرا اين‌ كار به‌يادآورنده‌ مرگ‌ و آخرت‌ است‌ از اين‌ رو علما بر جواز زيارت‌ قبور براي‌ مردان‌ اتفاق‌ نظر دارند امادر جواز آن‌ براي‌ زنان‌ اختلاف‌ است‌؛ رفتن‌ زنان‌ جوان‌ به‌ آن‌ حرام‌ و رفتن‌ زنان ‌مسن‌ مباح‌ مي‌باشد و اگر زنان‌ جدا از مردان به‌ زيارت‌ قبور بروند، اين‌ كار براي‌ همه‌ آنها جايز است‌ اما در صورتي‌ كه‌ از آميزش‌ مردان‌ و زنان‌ فتنه‌اي‌ روي ‌مي‌داد، زيارت‌ آن‌ براي‌ زنان‌ جواز ندارد.

البته‌ بايد در زيارت‌ گورستان‌ آداب‌ شرعي‌ رعايت‌ شود؛ آداب‌ زيارت‌ اين‌ است‌ كه‌ زاير بالاي‌ سر صاحب‌ قبر رفته‌ و بر وي‌ سلام‌ كند، سپس‌ رو به‌سوي‌ قبله ‌نموده‌ و براي‌ او، براي‌ خودش‌ و براي‌ تمام‌ مسلمانان‌ رحمت‌ و مغفرت‌ طلب‌ نمايد. در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ ابن‌مسعود رضی الله عنه آمده ‌است‌ كه‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «من‌ قبلا (نظر به‌ مصلحتي) شما را از زيارت‌ قبرها نهي‌ كرده ‌بودم‌ اما اينك‌ به‌ شما اعلام‌ مي‌كنم‌ كه‌ قبرها را زيارت‌ كنيد زيرا زيارت‌ قبرها قلب‌ را نرم‌ وچشم‌ را اشك‌بار گردانيده‌ و آخرت‌ را به‌ياد مي‌آورد و در هنگام‌ زيارت‌ قبور سخنان‌ پرت‌ و پلا نگوييد». اين‌ حديث‌ شريف‌ دليل‌ بر آن‌ است‌ كه‌ چنانچه‌ زيارت ‌قبور با ارتكاب‌ منكراتي‌ ـ چون‌ آميزش‌ زن‌ و مرد، سر دادن‌ نوحه‌ و واويلا و امثال ‌آن‌ ـ همراه‌ باشد، ممنوع‌ است‌.

علما گفته‌اند؛ سه‌ چيز درمانگر قلب‌ است:

1 ـ طاعت‌ خداوند جلّ جلاله .

2 ـ بسيار ياد كردن‌ مرگ‌ كه‌ برهم‌زننده‌ لذتهاست‌.

3 ـ زيارت‌ قبور مردگان‌ مسلمانان‌.

 

كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ‏(3)

«نه‌ چنين‌ است‌، به‌زودي‌ خواهيد دانست» اين‌ تنبيه‌ و هشداري‌ براي‌ انسانها در مورد فزون‌طلبي‌ آنهاست‌. يعني: نبايد گرد آوردن‌ مال‌ دنيا و فزون‌طلبي‌ در آن‌ را تمام‌ هم‌وغم‌ خود گردانند و بايد به‌هوش‌ باشند كه‌ به‌زودي‌ فرجام‌ فزون‌طلبي‌ خود را در روز قيامت‌ خواهند دانست‌.

 

ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ‏(4)

«باز هم‌ نه‌ چنين‌ است‌، زودا كه‌ بدانيد» اين‌ تكرار بر وجه‌ تأكيد و تغليظ و تهديدي‌ بعد از تهديد ديگر است‌.

 

كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ‏(5)

«هرگز چنين‌ نيست‌، اگر بدانيد به‌ علم‌اليقين» يعني: اگر به‌ علم‌ يقين‌ مانند علمتان‌ به‌ قطعيات‌ و يقينيات‌ دنيا بدانيد كه‌ چه‌ سرنوشتي‌ در انتظار شماست‌ و به‌ كدامين ‌جايگاه‌ مي‌رويد، بي‌گمان‌ اين‌ امر شما را از فزون‌طلبي‌ و فخرفروشي‌ بازمي‌دارد و هرگز دنيا شما را از چنين‌ كار بزرگي‌ غافل‌ نمي‌گرداند.

علم‌ يقيني‌ علمي‌ است‌ كه‌ از اعتقاد و باور منطبق‌ با واقع‌ برخاسته‌ و از مشاهده ‌عيني‌، يا از دليل‌ قطعي‌ ثابتي‌ پديد آمده‌ باشد كه‌ عقل‌ صحيح‌، يا نقل‌ ثابت‌ از رسول‌اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، بر آن‌ دلالت‌ كند.

 

لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ‏(6)

«به‌ يقين‌ دوزخ‌ را خواهيد ديد» در آخرت‌. اين‌ جواب‌ سوگندي‌ است‌ كه ‌حذف‌ شده‌ است‌.

 

ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ‏(7)

«سپس‌ آن‌ را قطعا به‌ عين‌اليقين‌ خواهيد ديد» يعني: سپس‌ دوزخ‌ را به‌ رؤيتي‌ كه ‌عينا خود يقين‌ است‌ با چشمانتان‌ مي‌بينيد. به‌قولي ‌ديگر: اين‌ خبري‌ است‌ در مورد دوام‌ ماندگار بودنشان‌ در دوزخ‌. يعني: اين‌ رؤيت‌شان‌ رؤيتي‌ پيوسته‌، هميشگي‌ و بي‌انقطاع‌ است‌. ابن‌كثير مي‌گويد: «اين‌ آيه‌ تفسير تهديد ياد شده‌ در آيه‌ قبل‌، يعني: كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ‏... ‌ است‌».

 

ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ‏(8)

«باز البته‌ در آن‌ روز از نعمت‌ها پرسيده‌ خواهيد شد» يعني: در موقف‌ حساب‌ از نعمت‌هاي‌ دنيايي‌اي‌ كه‌ شما را از كار كردن‌ براي‌ آخرت‌ غافل‌ گردانيد، مورد پرسش‌ قرار خواهيد گرفت‌ كه‌ آيا آن‌ نعمت‌ها را با شكر دنبال‌ كرده‌ايد يا خير. به‌قولي‌ ديگر: از آنان‌ در مورد امنيت‌، سلامتي‌، فراغت‌، خوردني‌ها ونوشيدني‌هاي‌ لذت‌بخش‌، آب‌ و نوشابه‌ سرد، سايه‌ سارهاي‌ منازل‌ و غير آن‌ از نعمت‌هاي‌ دنيا سؤال‌ خواهد شد. گفتني‌ است‌ كه‌ احاديث‌ وارده‌ در اين‌ باب‌، مفيد عام‌ بودن‌ اين‌ سؤال‌ است‌. يعني‌ همه‌ انسانها اعم‌ از مؤمن‌ و كافر مورد سؤال‌ قرار مي‌گيرند ولي‌ سؤال‌ كردن‌ از كفار بر سبيل‌ توبيخ‌ است‌ زيرا آنان‌ شكر نعمت‌ها را فروگذاشته‌اند و سؤال‌ كردن‌ از مؤمن‌ از باب‌ تشريف‌ است‌؛ زيرا او نعمت‌هارا شكرگزارده ‌است‌. در حديث‌ شريف‌ آمده ‌است‌ كه‌ عمر رضی الله عنه در مدينه‌ از پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم  سؤال‌كرد و گفت: يا رسول‌الله! ما از چه‌ نعمتي‌ مورد پرسش‌ قرار مي‌گيريم‌ درحالي‌كه ‌از خانه‌ها و اموالمان‌ بيرون‌ رانده‌ شده‌ايم‌؟ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «از سايه‌سارهاي‌ منازل‌ و درختان‌ و ديگر سايه‌بانهايي‌ كه‌ شما را از گرما و سرما حفظ مي‌كنند و از آب‌ خنك‌ در روز گرم‌». همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت ‌ابن‌ابي‌شيبه‌ و احمد از محمودبن‌لبيد رضی الله عنه آمده‌است‌ كه‌ فرمود: «چون‌ سوره أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ‏نازل‌ شد، رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم آن‌ را بر اصحاب‌ تلاوت‌ كردند و چون ‌به‌ آيه: ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ‏رسيدند، اصحاب‌ گفتند: يا رسول‌الله! از كدام ‌نعمت‌ها مورد پرسش‌ قرار مي‌گيريم‌ درحالي‌كه‌ همينك‌ ما جز آب‌ و خرما چيز ديگري‌ در اختيار نداريم‌ و در عين‌ حال‌ شمشيرهايمان‌ بر گردنهايمان‌ آويخته‌ است‌ و دشمن‌ هم‌ حاضر مي‌باشد؟ آخر چه‌ نعمتي‌ داريم‌ كه‌ از آن‌ مورد پرسش‌ قرار بگيريم‌؟ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: اما اين‌ پرسش‌ يك‌ حقيقت‌ است‌ و به‌ واقعيت‌ خواهد پيوست‌». همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ ابن‌عباس‌ رضي‌الله عنهما آمده ‌است‌ كه‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «دو نعمت‌ است‌ كه‌ بسياري‌ از مردم‌ در آن ‌زيانكارند؛ سلامتي‌ و فراغت‌». يعني: بسياري‌ از مردم‌ در شكر اين‌ دو نعمت‌ مقصرند زيرا به‌ تكليف‌ خود در قبال‌ آنها عمل‌ نمي‌كنند پس‌ هر كس‌ حقي‌ را كه‌ بر ذمه‌ وي‌ واجب‌ است‌ ادا نكند، در حقيقت‌ زيانكار مي‌باشد. همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ ابي‌برزه‌ رضی الله عنه آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «لا تزول‌ قدما العبد يوم‌ القيامة حتي‌ يسأل‌ عن‌ أربع: عن‌ عمره‌ فيم‌ أفناه‌، وعن‌ شبابه‌ فيم أبلاه‌، وعن‌ ماله‌ من‌ أين‌ اكتسبه‌ وفيم‌ أنفقه‌، وعن‌ علمه‌ ماذا عمل‌ به: قدمهاي‌ بنده‌ در روز قيامت‌ دور نمي‌ شود تا از چهار چيز مورد پرسش‌ قرار نگيرد: از عمر خويش ‌كه‌ در چه‌ راهي‌ آن‌ را فنا كرده‌ است‌، از جواني‌ خويش‌ كه‌ در چه‌ چيزي‌ آن‌ را فرسوده ‌است‌، از مال‌ و ثروت‌ خويش‌ كه‌ از كجا آن‌ را به‌ دست‌ آورده‌ و در كجا آن‌ را خرج‌ كرده ‌است‌ و از علم‌ خويش‌ كه‌ با آن‌ چه‌ عمل‌ كرده ‌است‌». همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ مسلم‌ و اصحاب‌ سنن‌ از ابوهريره‌ رضی الله عنه آمده است‌ كه‌ فرمود: «رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم از خانه‌ خود بيرون‌ شدند و در اين‌ حال‌ با ابوبكر و عمر رضي‌الله عنهما روبرو گرديدند پس‌ فرمودند: چه‌ چيزي‌ در اين‌ ساعت‌ شما را از خانه‌هايتان‌ بيرون‌ آورد؟ آن‌ دو گفتند: گرسنگي‌ يا رسول‌الله! رسول مبارک صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: سوگند به‌ ذاتي‌ كه‌ جانم‌ در دست‌‌ اوست‌، مرا نيز همان‌ چيزي ‌بيرون‌ آورده‌ كه‌ شما را بيرون‌ آورده ‌است‌. پس‌ آن‌ دو با رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم به‌ راه ‌افتاده‌ و به‌ در خانه‌ مردي‌ از انصار رفتند. از قضا كه‌ آن‌ مرد در خانه‌اش‌ نبود وچون‌ زنش‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم را ديد، گفت: خوش‌ آمديد! رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم از وي ‌پرسيدند: فلان‌ (شوهرت‌) كجاست‌؟ زن‌ گفت: رفته‌ است‌ كه‌ براي‌ ما آب‌ شيرين ‌بياورد. در اين‌ اثنا مرد انصاري‌ از راه‌ رسيد و به‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم و دو يارشان ‌نگاهي‌ افگند و گفت: سپاس‌ و ثنا خداي‌ عزوجل‌ را، امروز هيچ‌ كس‌ ميهماناني‌ گرامي‌تر از من‌ ندارد. آن‌گاه‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم و يارانشان‌ را به‌ گرمي‌ پذيرفت‌ و خود رفت‌ و خوشه‌اي‌ خرما از نخلستان‌ آورد كه‌ در آن‌ خرماي‌ غوره‌ و رسيده‌ هر دو موجود بود و ايشان‌ را به‌ خوردن‌ از آن‌ دعوت‌ كرد. سپس‌ كارد را گرفت‌. رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم به‌ وي‌ فرمودند: مبادا حيوان‌ شيردهي‌ را ذبح‌ كني‌! پس‌ گوسفندي ‌را برايشان‌ ذبح‌ كرد و از آن‌ گوسفند و خرما خوردند و از آب‌ شيرين‌ هم‌ نوشيدند و چون‌ سير و سيراب‌ شدند، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم خطاب‌ به‌ ابوبكر و عمر رضي‌الله عنهما فرمودند: سوگند به‌ ذاتي‌ كه‌ جانم‌ در دست‌‌ اوست‌، يقينا در روز قيامت‌ از اين‌ نعمت‌ها مورد پرسش‌ قرار مي‌گيريد».

خواجه‌ عبدالله انصاری رحمه الله در «كشف‌الاسرار» پيرامون‌ تفسير آيات كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ‏ ‌... لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ‏ مي‌گويد: «يقين‌ را سه‌ ركن‌ است‌؛ علم‌اليقين‌، عين‌اليقين‌ و حق‌اليقين‌، علم‌ اليقين‌ به‌ سينه‌ فرود آيد، عين‌ اليقين‌ به‌ سر فرود آيد و حق‌اليقين‌ به‌ جان‌ فرود آيد». جرجاني‌ مي‌نويسد: «علم‌ هر عاقلي‌ به ‌مرگ‌ عبارت‌ از علم ‌اليقين‌ است‌ و چون‌ فرشتگان‌ را ببيند، آن‌ عين ‌اليقين‌ است‌ و چون‌ طعم‌ مرگ‌ را بچشد، آن‌ حق‌ اليقين‌ است‌».

 

بازگشت به لیست سوره ها                وب سایت تفسیر انوار القرآن                    جستجو                دانلود                نظرات شما                درباره