تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص

سوره‌ عادیات

مکی‌ است‌ و داراي 11 آيه‌ است‌.

 

وجه‌ تسميه: اين‌ سوره‌ به‌جهت‌ افتتاح‌ آن‌ با سوگند حق‌ تعالي‌ به‌ عاديات‌ كه‌ عبارت‌ از اسبان‌ تيزتك‌ مجاهدان‌ است‌، «عاديات‌» ناميده‌ شد.

 

وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحاً ‏(1)

«سوگند به‌ اسبان‌ تيزتك‌ كه‌ نفس‌نفس‌ مي‌زنند» ضبح: نوعي‌ از رفتار و دويدن ‌است‌ و وقتي‌ اسب‌ به‌شدت‌ بدود، گفته‌ مي‌شود: ضبح‌ الفرس‌. فراء مي‌گويد: «ضبح‌، صداي‌ نفس‌نفس‌زدن‌ اسب‌ در هنگام‌ دويدن‌ آن‌ است‌». مراد اسباني‌اند كه‌ يورشگرانه‌ و با خيز و تاخت‌ مجاهدان‌ در راه‌ خدا جلّ جلاله  را به‌سوي‌ دشمن‌ كافر ستيزه‌گر مي‌برند. به‌ قولي: مراد شتراني‌اند كه‌ حجاج‌ را از عرفه‌ به‌سوي‌ مزدلفه ‌برده‌ و در آنجا ايشان‌ را گرد مي‌آورند. اما قول‌ اول‌ راجح‌ است‌.

از ابن‌عباس‌ رضي‌الله عنه در بيان‌ سبب‌ نزول‌ روايت‌ شده ‌است‌ كه‌ فرمود: رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم مجاهداني‌ را سوار بر اسبان‌ به‌ جهاد فرستادند و يك‌ ماه‌ درنگ ‌كردند اما از آنان‌ خبري‌ نرسيد آن‌گاه‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شد.

 

فَالْمُورِيَاتِ قَدْحاً ‏(2)

«و سوگند به‌ اخگرانگيزان» مراد اسباني‌اند كه‌ از برخورد سم‌ و نعل‌ خود به‌ زمينهاي‌ سخت‌ و سنگ‌ و سنگريزه‌، جرقه‌هايي‌ مانند بيرون ‌آوردن‌ آتش‌ از آتش‌زنه‌ برمي‌انگيزند.

 

فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحاً ‏(3)

«و سوگند به‌ اسبان‌ تكاور در صبحگاهان» يعني: اسباني‌ كه‌ بامدادان‌ بر دشمن ‌حمله‌ مي‌برند.

 

فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً ‏(4)

«و با آن‌ يورش‌ غباري‌ برانگيزند» نقع: گردوغباري‌ است‌ كه‌ اسبان‌ در هنگام‌ حمله‌ بر دشمن‌ برمي‌انگيزند.

 

فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً ‏(5)

«پس‌ در آن‌ هجوم‌ در ميانه‌ جمعي‌ درآيند» يعني: آن‌ اسبان‌ با حمله‌ و يورش ‌تكاورانه‌ خود به‌ ميان‌ دشمن‌ درآيند و به‌ اين‌ وسيله‌، قلب‌ دشمن‌ را بشكافند. دليل‌ اين‌كه‌ خداوند جلّ جلاله  به‌ اسب‌ سوگند خورد اين‌ است‌ كه‌ اسب‌ در دويدن‌ خصوصياتي‌ دارد كه‌ ساير چهارپايان‌ فاقد آنند و نيز از آن‌ روي‌ كه‌ در پيشاني‌ اسب‌ تا روز قيامت‌ خير نوشته‌ شده ‌است‌ چنان‌ كه‌ در حديث‌ شريف‌ آمده ‌است: «الخيل‌ معقود بنواصيها الخير إلي‌ يوم‌ القيامة‌». پس‌ هدف‌ بالا بردن‌ شأن‌ و اهميت‌ اسب‌ در نزد مؤمنان‌ است‌ تا به‌ پرورش‌ آن‌ همت‌ و عنايت‌ گمارند و به‌ قصد جهاد در راه‌ خدا جلّ جلاله  بر سواري‌ آن‌ تمرين‌ و ممارست‌ نمايند.

 

إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ‏(6)

جواب‌ سوگندهاي‌ ياد شده‌ اين‌ است: «هرآينه‌ انسان‌ در برابر پروردگارش‌ سخت‌ ناسپاس‌ است» كنود: كسي‌ است‌ كه‌ بسيار انكارگر و كفران‌كننده‌ نعمت‌ باشد. ظاهرا مراد از انسان‌ در اين‌ آيه‌، جنس‌ انسان‌ است‌ اما اكثر علما برآنند كه‌ مراد از آن‌، انسان‌ كافر مي‌باشد زيرا خداوند جلّ جلاله  بعد از آن‌ مي‌فرمايد: أَفَلَا يَعْلَمُ : (مگر نمي‌داند كه‌ وقتي‌ آنچه‌ در گورهاست‌ زير و زبر شود؟) در حالي‌كه‌ انسان‌ مؤمن‌ از اين‌ حقايق‌ با خبر است‌. ولي‌ اين‌ گروه‌ از علما احتمال‌ اين‌ امر را كه‌ مراد از آيه ‌جنس‌ انسان‌ باشد، نيز رد نكرده‌اند با اين‌ توضيح‌ كه‌ جنس‌ و طبيعت‌ انسان‌ بر ناسپاسگزاري‌ سرشته‌ شده ‌است‌ مگر كسي‌كه‌ خداوند جلّ جلاله  او را به‌ لطف‌ و توفيق ‌خود از اين‌ آفات‌ حفظ كند.

 

وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ ‏(7)

«و هرآينه‌ او بر اين‌ امر نيك‌ گواه‌ است» يعني: انسان‌ بر ناسپاسي‌ خود گواه ‌است‌ وبه‌ زبان‌ حال‌ يا قال‌ اين‌ گواهي‌ را عليه‌ خود مي‌دهد، از آن‌ رو كه‌ اثر اين‌ ناسپاسي‌ بر وي‌ آشكار و هويداست‌. اما قتاده‌ و سفيان‌ ثوري‌ مي‌گويند: «معني‌ اين‌ است‌ كه: خداي‌ عزوجل‌ بر اين‌ ناسپاسي‌ گواه‌ مي‌باشد».

 

وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ ‏(8)

«و همانا انسان‌ سخت‌ شيفته‌ مال‌ است» مفسران‌ در معني‌ اين‌ آيه‌ دو رأي‌ ذكر كرده‌اند: اول‌ اين‌كه‌ انسان‌ بسيار مال‌دوست‌ است‌، دوم‌ اين‌كه‌ او به‌ سبب‌ مال‌دوستي‌ حريص‌ و بخيل‌ مي‌باشد. ابن‌كثير مي‌گويد: «هر دو معني‌ صحيح ‌است‌». بنابراين‌، معناي‌ جمع‌ كننده‌ هر دو وجه‌ اين‌ است: انسان‌ در مال‌دوستي ‌زياده‌رو و در طلب‌ آن‌ به‌ گونه‌اي‌ سخت‌كوش‌ و در تك‌ و دو مي‌باشد كه‌ در پي ‌اندوختن‌ آن‌ دست‌ از پا نمي‌شناسد.

 

أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ‏ (9) وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ‏ (10) إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّخَبِيرٌ ‏(11)

«مگر نمي‌داند كه‌ چون‌ آنچه‌ در گورهاست‌، زيروزبر شود» يعني: آيا نمي‌داند كه‌ وقتي‌ مردگاني‌ كه‌ در گورهايند، برانگيخته‌ شوند و خاك‌ از رويشان‌ برافگنده‌ شود و آنان‌ بيرون‌ آورده‌ شوند؛ «و آنچه‌ در سينه‌هاست‌ فاش‌ شود» يعني: وقتي‌ كه‌ خيرو شر دلها از همديگر متمايز و آشكار شود؛ «بي‌گمان‌ آن‌ روز پروردگارشان‌ به‌احوالشان‌ آگاه ‌است‌؟» يعني: قطعا پروردگار برانگيخته‌شدگان‌ در آن‌ روز و در غيرآن‌ از اوقات‌ به‌ احوالشان‌ آگاه ‌است‌ و هيچ‌ چيز از احوالشان‌ در هيچ‌وقت‌ بر او پنهان‌ نمي‌ماند ولي‌ جزاي‌ تام‌ و كاملشان‌ را در آن‌ روز مي‌دهد. پس‌ دليل‌ اين‌كه‌ حق‌ تعالي‌ فرمود: «آن‌ روز پروردگارشان‌ به‌ احوالشان‌ آگاه ‌است‌»؛ همانا تأكيد برفراگيري‌ و احاطه‌ علم‌ وي‌ به‌ گذشته‌، حال‌ و آينده‌ مي‌باشد و نيز از آن‌ روي‌ كه‌ جزا منوط به‌ اعمال‌ سابق‌ است‌ لذا مخصوصا يادآوري‌ از روز قيامت‌، دال‌ بر عدم ‌فراموشي‌ احوال‌ آنان‌ و به‌ياد داشتن‌ آن‌ از سوي‌ حق‌ تعالي‌ است‌. بنابراين‌، علم‌ الهي‌ در وقت‌ جزادهي‌ اعمال‌ و اقوال‌ و احوال‌ بندگان‌، با علم‌ ازلي‌اش‌ هيچ ‌اختلافي‌ ندارد. پس‌ وقتي‌ بندگان‌ اين‌ حقيقت‌ را دانستند، برايشان‌ سزاوار نيست‌ كه حب‌ مال‌ آنان‌ را از شكر و عبادت‌ پروردگار و عمل‌ براي‌ روز حشر، به‌ خود مشغول‌ گرداند.

 

بازگشت به لیست سوره ها                وب سایت تفسیر انوار القرآن                    جستجو                دانلود                نظرات شما                درباره