تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص
مدنی است و داراي 8 آيه است.
وجه تسميه: اين سوره بدان جهت «بينه» ناميده شد كه با اين فرموده حق تعالي: لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ افتتاح شده است. در حديث شريف به روايت انسبنمالك رضی الله عنه آمده است كه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به ابيبنكعب رضی الله عنه فرمودند: «خداوند جلّ جلاله به من دستور دادهاستكه سوره لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ را بر تو بخوانم. ابي گفت: خداوند جلّ جلاله از من نام برده است؟ فرمودند: آري! پس (از شوق) گريست».
لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ (1)
«كافران از اهل كتاب» يعني: از يهود و نصاري «و مشركان» يعني: مشركان عرب پرستشگر بتان و غير آنها از مشركان «جدا شونده» و دستبردار از كفر خويش «نبودند تا وقتي كه بر آنان بينه بيايد» بينه: هر چيزي است كه حق را روشن و هويدا گرداند و مراد از آن در اينجا قرآن، يا محمد صلّی الله علیه و آله وسلّم است. يعني: كفار از هر رنگ و قماشي كه باشند، هرگز از كفر و شرك و اختلاف خود در دين دستبردار نيستند تا آنكه بهسويشان حجتي بفرستيم كه در امر عقايد و اديانشان حق را از باطل متمايز گرداند و گمراهيشان را برايشان روشن و مبرهن سازد همان گمراهياي كه بهسبب وجود فاصله زياد زماني آنان با عهد انبيا علیهم السلام و به سبب تحريف كتب آسمانياي كه در اختيارشان است، به آن درافتادهاند. اين بينه وحجت آشكار همانا حضرت محمد صلّی الله علیه و آله وسلّم و نيز كتابي است كه او بهعنوان معجزه روشن با خود آورده است، كتابي كه گمراهي و نادانيشان را برآنان آشكار گردانيده و بهسوي ايمان فرايشان خوانده است. خلاصه اينكه: حال اهل كتاب ومشركان، مقتضي فرستادن پيامبر و فرود آوردن كتاب بود، از اين جهت ما پيامبر خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم را فرستاديم و قرآن را فرود آورديم.
رَسُولٌ مِّنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفاً مُّطَهَّرَةً (2)
آنگاه در تفسير بينه ميفرمايد: «فرستادهاي است از جانب خداوند كه صحيفههاي پاك را تلاوت ميكند» يعني: محمد صلّی الله علیه و آله وسلّم بهعنوان فرستاده خداوند جلّ جلاله ، آنچه را كه در صحيفههاي قرآن است، از حافظه ذهني و قلبي خود و نه از روي كتاب بر آنان ميخواند و اين صحيفهها از دروغ و شبهه و كفر پاك بوده و دربرگيرنده حق صريحي است كه هر چه را از امور دين بر اهل كتاب و مشركان مشتبه ميشود، برايشان روشن ميكند پس نه در اين صحيفهها تحريفي است و نه ابهام، غموض و التباسي بلكه اين صحيفهها حقا كلام خداوند جلّ جلاله است.
فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَةٌ (3)
«در آنها نوشتههاي استوار است» يعني: در آن صحيفهها آيات و احكامي است كه به حق و عدل گوياست. قيمه: يعني درست، راست، محكم و استوار كه در آنها هيچ كجي و انحرافي از حق وجود ندارد بلكه هر چه كه در آنها هست، صواب و رهنموني و هدايت و حكمت است چنان كه خداوند جلّ جلاله فرموده است: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا قَيِّماً لِّيُنذِرَ ... : (ستايشخدايي را كه اين كتاب را بر بنده خود فروفرستاد و هيچ گونه كجي در آن قرار نداد، كتابي است راست و درست تا گناهكاران را از جانب خود به عذابي سخت بيم دهد...) «كهف / 2 ـ 1». لذا هر كس از قرآن پيروي كند، قطعا بر صراط مستقيم خداوند جلّ جلاله قرار دارد.
وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَةُ (4)
«و اهل كتاب متفرق نشدند مگر پس از آنكه برهان آشكار برايشان آمد» يعني: انگيزه تفرقه و اختلاف اهل كتاب، پوشيده ماندن و ابهام حقيقت بر آنان نبود بلكه آنها پس از روشنشدن حق و آشكار شدن راه صواب ـ يعني بعد از بعثت رسولاكرم صلّی الله علیه و سلّم ـ در كار دين حق تفرقه و اختلاف پيشه كردند و برخي به آن حضرت صلّی الله علیه و سلّم ايمان آورده و برخي هم به ايشان كفر ورزيدند در حالي كه تكليف آنها اين بود كه در پيروي از دين خدا جلّ جلاله و پيروي از پيامبرش ـ كه تصديق كننده كتابهايشان نيز هست ـ بر راه و روش واحدي قرار داشته باشند.
اين آيه در عين حال، تسليت و دلجويي از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نيز هست، يعني اي پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم ! تفرقه آنان تو را غمگين نكند زيرا منشأ اين تفرقه كمبود و قصور حجت و برهان نيست بلكه منشأ آن عناد است كه عادتي ريشهدار در ميان اهل كتاب ميباشد. در حديث شريف آمدهاست: «يهوديان به هفتادويك فرقه و نصاري به هفتاد و دو فرقه متفرق شدند و بهزودي امت من به هفتاد و سه فرقه متفرق خواهند شد كه همه آنها در دوزخاند مگر يك فرقه. اصحاب گفتند: اين يك فرقه چه كسانياند يا رسولالله؟ فرمودند: «همانان كه بر (راه و روشي قرار دارند) كه منو اصحابم بر آن قرار داريم».
سپس خداوند جلّ جلاله اهل كتاب را به سبب انحرافشان از هدف اساسي دين كه همانا خالص ساختن عبادت براي اوست، سرزنش نموده و ميفرمايد:
وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ (5)
«و فرمان نيافته بودند» با اين دين و اين قرآن «جز اينكه خدا را بپرستند در حاليكه دين را براي او خالص گردانيده و حنفاء باشند» يعني: قرآن را بدين منظور نازل كرديم تا آنان به عبادت و پرستش ما گردن نهند، عبادتشان براي ما از هر شرك وشائبهاي خالص باشد، با ما چيزي را شريك نياورده و خويشتن را در دين و عبادت براي ما خالص گردانند و از همه اديان بريده و فقط به دين اسلام مايل باشند. و اين است معني حنيف.
اين آيه دلالت ميكند بر مذهب اهل سنت كه گفتهاند: عبادت براي آن واجب نگرديده كه به بهشت، يا دوري از عذاب دوزخ ميانجامد بلكه عبادت براي اين واجب گرديده كه ما بنده هستيم و او پروردگار پس اگر حتي ثواب و عقابي نيز در كار نباشد و حق تعالي ما را بي هيچ پاداشي به عبادت خود فرمان دهد، عبادت وي به محض عبوديت بر ما واجب است. چنانكه اين آيه به اين حقيقت نيز اشاره دارد كه هر كس خداي عزوجل را براي ثواب و عقاب پرستش كند، معبود وي درحقيقت همان ثواب و عقاب است و حق در اين ميان واسطهاي بيش نيست. اخلاص: آن است كه عمل خالصانه و فقط به انگيزه رضاي حق تعالي انجام شود و هيچ انگيزه ديگري جز رضاي پروردگار، در انجام دادن آن عمل وجود نداشته باشد. مخلص: كسي است كه كار نيك را بهخاطر نيك بودن آن خالصانه براي پروردگار متعال انجام ميدهد و در كار وي نه ريايي است، نه شهرتطلبي ونه غرض ديگري.
اين آيه دليل بر اين امر نيز هست كه ايمان عبارت از مجموعه قول، اعتقاد و عمل ميباشد، همانطوري كه از تتمه آيه برميآيد: «و» فرمان نيافته بودند با اين دين و قرآن «جز اينكه نماز برپا دارند و زكات بپردازند» يعني: فرمان يافته بودندكه نمازها را بر وجهي اقامه كنند كه خداوند جلّ جلاله از آنها خواسته است؛ در اوقات آنها و با رعايت آداب و اركان آنها و نيز فرمان يافته بودند كه زكات را در موقع آن بپردازند. حاصل معني اينكه: آراسته شدن به اخلاص در عبادت، مقتضي وحدت و اتفاق در دين است، نه شقاق و افتراق در آن زيرا محمد صلّی الله علیه و آله وسلّم نيز دين حقي را آورده است كه پيامبران پيشين به آن مأمور بودهاند پس چرا اهل كتاب راه شقاق و اختلاف در پيش گرفتهاند؟ «و اين است دين قيم» يعني: اين دين كه پيامآور اخلاص در عبادت براي خداوند جلّ جلاله ، ترك همه معبودات باطل غير از وي، اداي نمازها در اوقات آن و پرداخت زكات براي بندگان نيازمند خدا جلّ جلاله است، تنها دين استوار و پايدار الهي ميباشد.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُوْلَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (6)
«بيگمان كساني كه كافر شدهاند از اهل كتاب» بعد از بعثت حضرت محمد صلّی الله علیه و آله وسلّم «و نيز مشركان، در آتش جهنماند» و سرانجام به آن ميپيوندند «در آن جاودان ميمانند» نه از آن بيرون آمده ميتوانند و نه در آن ميميرند «اينانند كه بدترين خلقاند» يعني: اينان بدترين آفريدگان خداوند جلّ جلاله هستند زيرا از روي حسد و سركشي حق را فروگذاشتهاند.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (7)
«بيگمان كسانيكه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند، آن گروه ايشانند كه بهترين آفريدگانند» در حال و آينده، در امروز دنيا و فرداي آخرت.
جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (8)
«پاداششان نزد پروردگارشان» در مقابل آن ايمان و عمل صالح؛ «بهشتهاي عدن است كه جويباران از فرودست آنها» يعني: از فرودست درختان و غرفههاي آنها «جاري است در آن هميشه جاويدانند» نه از بهشت بيرون ميآيند، نه از آن كوچانده ميشوند و نه در آن ميميرند بلكه هميشه در ناز و نعمت بيپايان آن قرار دارند و بهطور مستمر تا بيانتها غرق لذتهاي آن هستند «خدا از ايشان خشنود شد و ايشان نيز از او خشنودند» خشنودي حق تعالي از مؤمنان شايستهكار بدان جهت است كه ايشان فرمان او را اطاعت كرده و شرايع و احكامش را پذيرفتهاند و خشنودي آنان از حق تعالي بدان جهت است كه به جايگاهي از نعمتهاي دلخواه خود رسيدهاند كه نظير آنها را هيچ چشمي نديده، هيچ گوشي نشنيده و بر قلب هيچ بشري خطور نكرده است «اين پاداش از آن كسي است كه از پروردگارش بترسد» يعني: اين پاداش و خشنودي از آن كساني است كه در دنيا خداترس بوده و بهسبب اين ترس و خشيت، در برابر نافرمانيهاي او بازايستاده و از آنها دست برداشتهاند. گفتني است؛ جمله اخير بر اين حقيقت دلالت دارد كه ترس از خدا جلّ جلاله قله دينداري است و در ميان آن و در ميان ايمان و عمل صالح، پيوند محكم و گسستناپذيري وجود دارد و اين دو امر با هم متلازماند.
بازگشت به لیست سوره ها وب سایت تفسیر انوار القرآن جستجو دانلود نظرات شما درباره