تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص

سوره‌ تین

مکی‌ است‌ و داراي 8 آيه‌ است‌.

 

وجه‌ تسميه: اين‌ سوره‌ بدان‌ جهت‌ «تين‌» ناميده‌ شد كه‌ خداوند جلّ جلاله  در مطلع ‌آن‌ به‌ «تين: انجير» و «زيتون‌» سوگند خورده‌ است‌ چرا كه‌ در انجير و زيتون‌ خيرات‌ و بركات‌ بسياري‌ است‌.

در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ براءبن‌عازب‌ رضی الله عنه آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم در يكي‌ از دو ركعت‌ سفر: وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ‏را مي‌خواندند و من‌ كسي‌ را خوش ‌صداتر يا نيكوتر در قرائت‌ مانند ايشان‌ نديده‌ام‌».

 

وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ‏(1)

«سوگند به‌ تين» يعني: همان‌ انجيري‌ كه‌ مردم‌ آن‌ را مي‌خورند «و» سوگند به‌ «زيتون» همان‌ زيتوني‌ كه‌ مردم‌ از آن‌ روغن‌ مي‌گيرند. سوگند حق‌ تعالي‌ به‌ اين‌دو، كنايه‌ از سوگند وي‌ به‌ شهرهاي‌ مقدسي‌ است‌ كه‌ به‌ روياندن‌ انجير و زيتون ‌مشهورند و اين‌ شهرها عبارت‌ از شام‌ و بيت‌المقدس‌ مي‌باشد. اما ابوحيان‌ در تفسير «بحرالمحيط» مي‌گويد: «ظاهرا مراد حق‌ تعالي‌ سوگند به‌ خود انجير و زيتون ‌است‌». آري‌! حق‌ تعالي‌ به‌ انجير سوگند خورد زيرا انجير ميوه‌اي‌ است‌ كه‌ از تيرگي‌ها و آلايش‌هايي‌ كه‌ لذت‌ را مي‌كاهد، خالص‌ شده ‌است‌ به‌ سبب‌ آن‌كه‌ تمام ‌آن‌ با پوست‌ و گوشت‌ و دانه‌ خورده‌ مي‌شود همچنين‌ انجير هم‌ غذاست‌، هم‌ ميوه‌ و هم‌ دوا؛ غذايي‌ است‌ نرم‌ و زودهضم‌ كه‌ در معده‌ بسيار نمي‌ماند، دوايي‌ است ‌ملين‌ طبع‌، كاهش‌ دهنده‌ بلغم‌، پاك‌كننده‌ كليه‌ها و مثانه‌، فربه‌ كننده‌ بدن‌، بازكننده‌ مسامات‌ كبد و طحال‌ و ميوه‌اي‌ است‌ از بهترين‌ و ستوده‌ترين‌ ميوه‌ها. درحديث‌ شريف‌ آمده ‌است: «انجير بواسير را از بين‌ مي‌برد و در مرض‌ نقرس‌ نافع‌ واقع ‌مي‌شود». بسياري‌ از پزشكان‌ نيز برآنند كه‌ انجير مفيدترين‌ ميوه‌ها و مغذي‌ترين ‌آنها براي‌ بدن‌ است‌. اما زيتون‌ نيز هم‌ ميوه ‌است‌، هم‌ نان‌خورش‌ و هم‌ دوا و از آن ‌روغني‌ گرفته‌ مي‌شود كه‌ نان‌خورش‌ غالب‌ و روغن‌ مصرفي‌ برخي‌ از سرزمين‌هاست‌ و زيتون‌ در تركيب‌ بسياري‌ از داروها نيز به‌كار برده‌ مي‌شود.

 

وَطُورِ سِينِينَ ‏(2)

«و سوگند به‌ طور سينا» طور سينا: كوهي‌ است‌ كه‌ خداوند جلّ جلاله  با موسي‌علیه السلام  بر آن‌ سخن‌ گفت‌ و «سينين‌» و «سينا» نام‌ دو جاي‌ است‌ كه‌ در آن‌ كوه‌ قرار دارد.

 

وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ ‏(3)

«و سوگند به‌ اين‌ شهر امين» كه‌ مراد از آن: مكه‌ مكرمه‌ است‌ و حق‌ تعالي‌ آن‌را امين‌ ناميد زيرا شهري‌ است‌ امن‌. علما گفته‌ اند: خداوند جلّ جلاله  از آن‌ روي‌ به‌ اين ‌سه‌ جا، يعني: شام‌، بيت‌المقدس‌ و مكه‌ سوگند خورد كه‌ اين‌ سه‌ جا، فرودگاههاي‌ وحي‌ الهي‌ بر پيامبران‌ اولي‌العزم‌ وي‌ اند و از اين‌ سه‌ جاست‌ كه ‌مشعل‌هاي‌ هدايت‌ براي‌ بشر روشن‌ گردانيده‌ شده ‌است‌.

 

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ‏(4)

جواب‌ سوگندهاي‌ قبل‌ اين‌ است: «به‌راستي‌ كه‌ انسان‌ را در نيكوترين‌ تقويم ‌آفريديم» يعني: به‌ آنچه‌ ذكر شد، سوگند كه‌ ما انسان‌ را در بهترين‌ و معتدلترين ‌شكل‌ و صورت‌ و در نيكوترين‌ قوام‌ و هيأت‌ آفريده‌ايم‌ و از جمله‌ مزيت‌هاي‌ انسان ‌اين‌ است‌ كه: خداوند جلّ جلاله  هر ذي ‌روحي‌ را فروافتاده‌ بر روي‌ آن‌ آفريده ‌است‌، بجز انسان‌ كه‌ آن‌ را راست‌قامت‌ آفريده‌ به‌ طوري‌كه‌ خوردني‌ خويش‌ را با دست‌ خويش‌ مي‌گيرد. و از جمله‌ مزيت‌هاي‌ انسان‌ اين‌ است‌ كه‌ خداوند جلّ جلاله  تمام‌ خواص ‌كائنات‌ را در او جمع‌ كرده‌، او را دانا، سخنگو، مدبر و حكيم‌ آفريده‌ و بدين‌سان‌ به‌ او اين‌ امكان‌ را داده ‌است‌ كه‌ خليفه‌ وي‌ در زمين‌ به‌ همان‌ نحوي‌ باشد كه‌ اين ‌خلافت‌ را برايش‌ اراده‌ كرده‌ است‌.

قرطبي‌ داستاني‌ را نقل‌ كرده ‌است‌ كه‌ روشنگر ممتاز بودن‌ ساختار انسان ‌مي‌باشد، او مي‌گويد: عيسي ‌بن ‌موساي‌ هاشمي‌ زنش‌ را سخت‌ دوست‌ داشت‌، روزي‌ از باب‌ ملاطفه‌ به‌ زنش‌ گفت: اگر تو زيباتر از ماه‌ نباشي‌، سه‌ طلاق‌ هستي‌! زنش‌ بي‌درنگ‌ برخاست‌ و از وي‌ در حجاب‌ قرار گرفت‌ و از پشت‌ پرده‌ به‌ وي‌ گفت: تو طلاقم‌ داده‌اي‌! آن‌ شب‌ بر عيسي‌بن‌موسي‌ شب‌ بسيار سختي‌ گذشت‌. بامداد به‌ سراي‌ منصور خليفه‌ رفت‌ و او را از ماجرا آگاه‌ كرد و در پيش‌ وي‌ سخت ‌بي‌قراري‌ نمود. منصور فقها را جمع‌ كرد و از آنان‌ در اين‌ باره‌ فتوا خواست‌. پس ‌تمام‌ كساني‌ كه‌ آمده ‌بودند، گفتند كه: زن‌ وي‌ طلاق‌ شده‌ است‌؛ مگر مردي‌ از ياران‌ ابوحنيفه‌ كه‌ ساكت‌ بود. منصور رو به‌ او كرد و گفت: چرا تو سخني ‌نمي‌گويي‌؟ آن‌ مرد لب‌ به‌ سخن‌ گشود و گفت:

 

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ‏

وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ‏  وَطُورِ سِينِينَ ‏ وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ ‏ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ

اي ‌اميرالمؤمنين‌! انسان‌ زيباترين‌ و نيكوترين‌ اشياء است‌ و هيچ‌ چيز از او زيباتر نيست‌. پس‌ منصور به‌ عيسي‌بن‌موسي‌ گفت: قضيه‌ چنان‌ است‌ كه‌ اين‌ مرد گفت‌ لذا به‌ زنت ‌بپيوند. و فردي‌ را نيز نزد زنش‌ فرستاد و به‌ او پيغام‌ داد كه: از همسرت‌ اطاعت‌ كن ‌و نافرماني‌اش‌ نكن‌ زيرا او تو را طلاق‌ نگفته‌ است‌. سپس‌ قرطبي‌ در تعليقي‌ بر اين ‌داستان‌ مي‌گويد: «آري‌! انسان‌ نيكوترين‌ و زيباترين‌ خلق‌ خدا جلّ جلاله  در ظاهر و در باطن‌ است‌، زيبايي‌ و شگرفي‌ شكل‌ و هيأت‌ وي‌ در اين‌ است‌ كه‌ سرش‌ و آنچه‌ كه ‌در آن‌ از عجايب‌ آفرينش‌ آفريده‌ شده‌، در بالا قرار دارد و سپس‌ سينه‌ وي‌ با اعجوبه‌هاي‌ خلقتي‌ كه‌ در اندرون‌ آن‌ است‌ ـ مانند قلب‌، شش‌ها و كبد ـ بعد از سر در مرتبه‌ دوم‌ قرار گرفته‌، بعد از آن‌ دستها و تركيب‌ ساختاري‌ شگفت‌آساي‌ آنها، باز شكم‌ و محتواي‌ آن‌، سپس‌ آلت‌ تناسلي‌ و دستگاههاي‌ مربوط به‌ آن‌ و سرانجام‌ پاها و وظايف‌ آن‌. از اين‌ جهت‌ فلاسفه‌ گفته‌اند: انسان‌ عالم‌ اصغر است ‌زيرا هر چه‌ در ديگر مخلوقات‌ وجود دارد، به‌تنهايي‌ در او جمع‌ گرديده ‌است‌».

 

ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ ‏(5)

«سپس‌ او را به‌ پست‌ترين‌ مراتب‌ پستي‌ بازگردانيديم» يعني: ما انسان‌ را در بهترين‌ شكل‌ و صورت‌ و در نيكوترين‌ قوام‌ و هيأت‌ آفريديم‌ و سپس‌ او را به ‌پست‌ترين‌ عمر كه‌ ضعف‌ و پيري‌ و خرفتي‌ و انحطاط قواي‌ انساني‌ او بعد از جواني‌ و نيرومندي‌ اوست‌، باز گردانيديم‌ تا بدانجا كه‌ چون‌ كودك‌ بي‌تميزي‌ مي‌گردد وعقل‌ وي‌ كم‌ مي‌شود. «سافلين‌» ناتوانان‌ و فروماندگان‌، بيماران‌ زمين‌گير، كودكان‌ و ضعيف‌تر و فرومانده‌تر از همه‌ آنها پيرمردان‌ كهنسال‌اند. در حديث‌ شريف ‌آمده ‌است: «چون‌ بنده‌ بيمار شود يا به‌ سفر برود، خداوند جلّ جلاله  براي‌ او همان‌ مزدي ‌را مي‌نويسد كه‌ در حال‌ صحت‌ و اقامت‌ خود عمل‌ مي‌كرد». همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ قدسي‌ آمده‌ است‌ كه‌ خداوند جلّ جلاله  فرمود: «چون‌ بنده‌ مؤمني‌ از بندگانم‌ را مبتلا كردم‌ و او مرا در برابر آنچه‌ كه‌ بدان‌ مبتلايش‌ كرده‌ بودم سپاس‌ گفت‌، قطعا او از بستر بيماري‌اش‌ همانند روزي‌ برمي‌خيزد كه‌ مادرش‌ او را زاييده ‌است‌؛ پاك ‌از گناهان‌. پروردگار عزوجل‌ (به‌ فرشتگان‌ موكل) مي‌گويد: من‌ بودم‌ كه‌ اين‌ بنده‌ خويش‌ را مقيد گردانيده‌ و او را به‌ اين‌ بيماري‌ مبتلا كردم‌ پس‌ براي‌ او (از عمل) همان‌ چيزي‌ را جاري‌ گردانيد كه‌ قبل‌ از اين‌ جاري‌ مي‌كرديد».

به‌ قولي‌ معني‌ اين‌ است: انساني‌ كه‌ خداوند جلّ جلاله  او را در نيكوترين‌ حال‌ و بهترين‌ شكل‌ و صورت‌ آفريده ‌است‌، به‌ بدتر و فروتر از حال‌ هرگونه‌ حيواني‌ بازگردانيده ‌مي‌شود زيرا او به‌ فرودين‌ فرود دوزخ‌ مي‌پيوندد. در اين‌ صورت‌ مراد از انسان‌، بعضي‌ از افراد آن‌ است‌ كه‌ كفارند. ابن‌كثير اين‌ قول‌ دوم‌ را برگزيده‌ و معني‌ اول‌ را كه‌ اختيار ابن‌جرير است‌، رد كرده‌ و مي‌گويد: «اگر مراد معناي‌ اول‌ بود، در اين ‌صورت‌ استثناي‌ مؤمنان‌ از آن‌ (در آيه‌ بعد) نيكو نبود زيرا بعضي‌ از مؤمنان‌ نيز پير و خرفت‌ مي‌شوند».

در بيان‌ سبب‌ نزول‌ آيه‌ آمده ‌است: چند تن‌ در زمان‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم بسيار پير وفرتوت‌ و فروتر از همه‌ فروماندگان‌ گرديده‌ بودند تا بدانجا كه‌ عقلهايشان‌ كاهش ‌يافته‌ بود پس‌ اصحاب‌ از آن‌ حضرت‌ صلّی الله علیه و سلّم سؤال‌ كردند كه‌ از نظر شرع‌ شريف‌ حكم‌ آنان‌ چيست‌؟ همان‌ بود كه‌ خداوند جلّ جلاله  عذر آنان‌ را نازل‌ فرمود. يعني: حكم‌ اين‌است‌ كه‌ براي‌ ايشان‌ مزد همان‌ اعمالي‌ كه‌ قبل‌ از بين‌ رفتن‌ عقلهايشان‌ بدان‌ عمل ‌مي‌كرده‌اند، تعلق‌ مي‌گيرد.

 

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ‏(6)

«مگر كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌اند و كارهاي‌ شايسته‌ كرده‌اند» پس‌ اينان‌ به‌ «اسفل‌السافلين‌» يعني‌ دوزخ‌ بازگردانيده‌ نمي‌شوند بلكه‌ به‌ بهشت‌ برين‌ خداوند جلّ جلاله  در «اعلي‌ عليين‌» بازگردانيده‌ مي‌شوند «پس‌ براي‌ آنان‌ پاداشي‌ است‌ بي‌ منت» وگسست‌ناپذير به‌عنوان‌ پاداش‌ طاعتهايشان‌. ابن‌عباس‌ رضي‌الله عنهما مي‌گويد: «هركس‌ قرآن‌ بخواند، به‌ حالتي‌ از خرفتي‌ كه‌ عقلش‌ از بين‌ برود، بازگردانيده‌ نمي‌شود». بنابراين‌، مؤمن‌ پرهيزكار در دنيا نيز به‌ چنين‌ حالي‌ بازنمي‌گردد.

اين‌ آيه‌ مؤيد سخن‌ ابن‌كثير است‌ كه‌ مراد از بازگردانيدن‌ انسان‌ به‌ «اسفل‌السافلين‌»، بازگشت‌ كفار به‌ دوزخ‌ در آخرت‌ است‌.

 

فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ ‏(7)

«پس‌ بعد از اين‌ چه‌ چيز تو را به‌ تكذيب‌ روز جزا وامي‌دارد؟» يعني: اي‌ انسان ‌منكر! اكنون‌ كه‌ دانستي‌ خداوند جلّ جلاله  تو را در نيكوترين‌ ساختار آفريده ‌است‌ و هم‌اوست‌ كه‌ تو را به‌ فرودين‌ فرود برمي‌گرداند پس‌ چه‌ چيز تو را وا مي‌دارد كه‌ رستاخيز و جزا را منكر گردي‌؟ به‌ قولي: خطاب‌ براي‌ رسول ‌اكرم‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم است‌. يعني‌اي‌ محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم! بعد از ظهور اين‌ دلايل‌ قاطع‌ و گويا، باز كدامين‌ انسان‌ تو را تكذيب‌ مي‌كند؟.

 

أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ ‏(8)

«آيا خداوند حكم‌كننده‌ترين‌ حاكمان‌ نيست» هم‌ در قضا و هم‌ در عدل‌ خويش‌؟ بي‌شك‌ كه‌ هست‌؛ ازآن‌ رو كه‌ او انسان‌ را به‌ نيكويي‌ و زيبايي‌ و با بهترين‌ ساختار آفريد، سپس‌ كافران‌ و منكران‌ خويش‌ را در فرودين‌ فرود دوزخ‌ افگند و مؤمنان‌ را به‌ درجاتي‌ بلند برتري‌ بخشيد؛ پس‌ از عدل‌ اوست‌ كه‌ قيامت‌ را برپا مي‌دارد تا مظلومان‌ داد خويش‌ را از ظالمان‌ بستانند. در حديث‌ شريف‌ آمده‌است: «چون‌ يكي‌از شما وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ‏ را مي‌خواند و به‌ آخر آن أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ ‏ مي‌رسد، بايد بگويد: «بلي‌ وأنا علي‌ ذلك‌ من‌ الشاهدين: نه‌ چنان‌ است‌ كه‌ حق‌ تعالي‌ احكم ‌الحاكمين‌ نباشد بلكه‌ هست‌ و من‌ بر اين‌ امر از گواهانم‌».

 

بازگشت به لیست سوره ها                وب سایت تفسیر انوار القرآن                    جستجو                دانلود                نظرات شما                درباره