تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص
مکی است و داراي 20 آيه است.
وجه تسميه: اين سوره به سبب آن «بلد» نام گرفت كه خداوند جلّ جلاله در آغازآن به بلد حرام (مكه مكرمه) سوگند ياد كرده است.
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ (1)
«سوگند به اين شهر» يعني: به شهر حرام كه مكه مكرمه است. اين سوگند براي آن است تا حق تعالي به بزرگي و شرف امالقري در نزد خود توجه دهد از آنروي كه بيتالحرام وي در اين شهر واقع شده است و همچنين اين شهر، شهر اسماعيل و محمد عليهما الصلاه والسلام است چنانكه مناسك حج نيز در آن انجام ميشود.
وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ (2)
«و تو در اين شهر حلال خواهي شد» يعني: اي محمد! مشركان مكه آزار دادنت را در اين شهر حرام، حلال ميشمرند. يا معني اين است: سوگند به اين شهري كه تو در آن اقامت گزيدهاي. يعني اي محمد! قدر و شرف و منزلتت تا بدانجاست كه اين شهر با اقامتت در آن شرف عظيمي كسب كرده است چرا كه يك مكان، شرف خود را از ساكنانش ميگيرد.
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ (3)
«و سوگند به پدر و به هر چه زاده است» خداوند جلّ جلاله به پدر و فرزندانش ـ مانند آدمعلیه السلام و نسل وي ـ و نيز به هر پدر و فرزندي از تمام جانداران سوگند ميخورد. سوگند الهي بر اين امر، تنبيهي است بر بزرگي آيت كوني تناسل و توالد و دلالت اين نشانه بزرگ بر قدرت حق تعالي و علم و حكمت وي.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ (4)
«بهراستي كه انسان را در رنج و محنت آفريديم» اين آيه مقسم عليه است. يعني: سوگند به چيزهاي ياد شده، كه انسان پيوسته در رنج و تعب دنيا و تحمل سختيهاي آن است، از آغازين نقطه پيدايش خود كه تاريكستان و تنگناي رحم ميباشد تا مرحله پاياني حياتش در دنيا كه مرگ است و باز چون بميرد، فصل جديد ديگري از رنج و مشقت او ـ مانند سختيها و هول و هراسهاي قبر و برزخ ـ آغاز ميشود و باز در مرحله ديگري، سختيهاي آخرت را پيش رو دارد.
اين آيه تسليبخش پيامبراكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در قبال سختيهايي است كه از سوي قريش ميبينند و انگيزشي براي ايشان بر تحمل اين سختيهاست.
أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ (5)
«آيا ميپندارد كه هيچ كس هرگز بر او دست نتواند يافت؟» يعني: آيا فرزند آدم ميپندارد كه هرگز كسي ـ حتي خداي عزوجل ـ را بر وي دستي نيست وهر اندازه كه از بديها، جرايم و گناهان مرتكب شود، كسي از وي انتقام نميگيرد؟ زهي پندار باطل!
در بيان سبب نزول نقل شدهاست كه: اين آيه كريمه درباره ابي الاشد بن كلده جمحي نازل شد كه سخت به نيرومندي بدني خويش مغرور بود.
يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالاً لُّبَداً (6)
«ميگويد: مال فراواني بر باد دادم» يعني: مال بسيار و فراواني را كه از بسياري و انباشتهگي آن بيم تمام شدنش نميرود، در راه مبارزه با پيامبر صلّی الله علیه و سلّم، يا بهخاطر شهرت طلبي و فخرفروشي خرج كردهام.
مقاتل در بيان سبب نزول ميگويد: آيه كريمه درباره حارثبنعامربننوفل نازل شد كه مرتكب گناهي گرديد و از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم استفتا كرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به وي دستور دادند كه كفاره بپردازد. گفت: آخر از آن هنگام كه در دين محمد درآمدم، مالم همه در كفارهها و خيراتها رفت! و اين سخنش نوعي طغيان، يا ابراز تأسفي بر از دست دادن مالش بود كه در هر صورت، بازتاب پشيماني او از انفاق مال است.
أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ (7)
«آيا ميپندارد كه هيچ كس او را نديده است؟» يعني: آيا اين انسان مغرور و مستكبر ميپندارد كه خداي سبحان او را نديده است و از او راجع به مالش نميپرسد كه آن را از كجا بهدست آورده و در كجا انفاق كردهاست؟.
أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ (8)
«آيا براي او دو چشم ندادهايم» كه بهوسيله آنها ميبيند؟.
وَلِسَاناً وَشَفَتَيْنِ (9)
«و زباني» كه بهوسيله آن نطق ميكند و منويات ضميرش را با آن ترجماني مينمايد «و دو لب» كه بهوسيله آنها دهانش را ميپوشاند و از آنها بر سخن گفتن، خوردن، نوشيدن و غير آن ياري ميگيرد و نيز لبها زيبايياي براي وي است.
وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ (10)
«و او را بر هر دو راه دلالت كرديم» يعني: آيا راه خير و راه شر را به طور روشن و آشكار بسان روشني دو راهي كه بر بلندايي قرار داشته باشند، به او نشناساندهايم؟.
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (11)
«پس درنيامد عقبه را» يعني: پس چرا موانعي را كه در ميان او و ميان طاعت خداوند جلّ جلاله حايل ميشوند، درهم نريخت و از ميان برنداشت؟ موانعي چون خواهشها و وسوسههاي نفس و پيروي شيطان را؟ قتاده ميگويد: «قطعا اين مانعي است سخت و دشوار پس آن را با طاعت خداوند جلّ جلاله پشت سر گذاشته و ازپيش روي خود برداريد». عقبه: راه كوهستاني سخت و دشواري است.
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ (12)
«و تو چه داني كه عقبه چيست؟» يعني: تو چه داني كه درهم ريختن آن مانع سخت و گردنه دشوار چه گونهاست؟ اين آيه براي بزرگ نمودن شأن عقبه است، يعني تو دشواري اين گردنه و پاداش از ميان برداشتن آن را نميداني.
سپس حق تعالي خود برداشتن اين مانع و عبور از اين گردنه سخت را با سه امر ذيل تفسير ميكند:
فَكُّ رَقَبَةٍ (13)
«بردهاي را آزاد كردن» يعني: پشت سرگذاشتن و از ميان برداشتن آن مانع، همانا با آزاد كردن بردهاي از اسارت است؛
أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ (14)
«يا در روز گرسنگي طعام دادن» يعني: اطعام فقرا در ايام قحطي و گرسنگي است كه غذا در آن كمياب و بسيار با ارزش ميباشد. صاوي شارح تفسير «جلالين» ميگويد: «از اين جهت طعام دادن را به روز گرسنگي مقيد ساخت كه انفاق مال در آن بر انسان سختتر است».
يَتِيماً ذَا مَقْرَبَةٍ (15)
آري! طعام دادن است: «به يتيمي صاحب قرابت» يعني: به طفلي كه نه پدر دارد و نه مادر، در عين حال از نزديكان اين كسي است كه ميخواهد از مانع بگذرد. در حديث شريف آمده است: «الصدقة علي المسكين صدقة، وعلي ذي الرحم اثنتان: صدقة وصلة: صدقه بر مسكين يك صدقه است و بر خويشاوند و نزديك دو چيز: هم صدقه و هم صله رحم».
أَوْ مِسْكِيناً ذَا مَتْرَبَةٍ (16)
«يا» طعام دادن است «به مسكين خاكنشيني» يعني: به بينوايي كه هيچ چيز ندارد، گويي از نهايت فقر و نداري به خاك چسبيده است. مجاهد ميگويد: «او بينوايي است كه لباس يا چيز ديگري ندارد كه از خاك محافظتش كند پس خاكنشين و خاكسار است». بنابراين، كسي كه در روزهاي قحطي و گرسنگي يعني در ايامي كه انسان از همه چيز، جز خود و خانوادهاش غافل ميشود ـ بر يكي از اين دو صنف اطعام كند، بيگمان اين عملش ناشي از اشتياقش بهطاعت خداوند جلّ جلاله و نفع رساندن به بندگان وي است لذا چنين كسي بيگمان سزاوار آن است كه از اصحاب يمين يعني از كساني باشد كه در آيه (18) از آنها سخن ميرود.
ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ (17)
«به علاوه از زمره كساني باشد كه ايمان آوردهاند» يعني: انفاق مال و آزاد كردن برده فقط در صورتي سودمند است كه همراه با ايمان و به قصد كسب رضاي حق تعالي باشد. پس ايمان شرط قبول تمام كارهاي خير است «و» نيز از كساني باشد كه «همديگر را به صبر» بر طاعت خداوند متعال، صبر از نافرمانيهاي وي وصبر بر بلايا و مصايبي كه به آنان رسيده است «سفارش كردهاند و همديگر را به مرحمت» يعني: به شفقت و مهرباني بر بندگان خداوند جلّ جلاله «سفارش كردهاند» زيرا اگر آنان متخلق به اين گونه اخلاق و متصف به چنين اوصافي باشند، يقينا به يتيم و مسكين رحم كرده، كارهاي خير را بسيار انجام ميدهند و فراوان صدقه ميدهند چرا كه شفقت بر بندگان خدا جلّ جلاله دل را نرم ميگرداند و هر كس نرمدل باشد، بيشك به يتيم و مسكين عنايت و توجه ميكند. در حديث شريف آمده است: «الراحمون يرحمهم الرحمن، ارحموا من في الأرض يرحمكم من في السماء: پروردگار رحمان بر رحمكنندگان رحم ميكند پس بر كساني كه در زمينند رحم كنيد تا كساني كه در آسمانند، بر شما رحم كنند».
أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ (18)
«اين گروه، ايشانند اصحاب ميمنه» ميمنه: بهشت است. شايان ذكر است كه خداوند جلّ جلاله در آيات (40 ـ 26) سوره «واقعه» به ذكر حال اصحاب يمين و ناز و نعمتهايي كه برايشان آماده كرده است، پرداخته و اين موضوع را به تمام و كمال در آن سوره شرح داده است پس به تفسير آن در آنجا مراجعه كنيد.
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ (19)
«و كساني كه به آيات» تنزيلي و آيات تكويني «ما كافر شدهاند آنانند اصحاب مشأمه» يعني: اصحاب شمال كه عبارت از دوزخ شوم و ناميمون است. همچنين تفصيل آنچه كه حق تعالي براي اصحاب شمال وعده داده، در آيات (41 ـ 56) سوره «واقعه» بيان شده است پس به آنجا مراجعه كنيد.
عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ (20)
«بر آنان آتشي چندلايه احاطه دارد» يعني: آتشي كه از هر جهت و از همه سو بر آنان گرد آمده و احاطه كرده است و آنها در حصار آن آتش همهسويه و چند لايه قرار دارند.
بازگشت به لیست سوره ها وب سایت تفسیر انوار القرآن جستجو دانلود نظرات شما درباره