تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص

﴿ سوره‌ غاشیه

مکی‌ است‌ و داراي 26 آيه‌ است‌.

وجه‌ تسميه: اين‌ سوره‌ بدان‌ سبب‌ «غاشيه‌» ناميده‌ شد كه‌ با اين‌ فرموده ‌خداوند متعال: هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ ‏افتتاح‌ شده ‌است‌. غاشيه‌ از نامهاي‌ روز قيامت‌ است‌. خاطرنشان‌ مي‌شود كه‌ حديث‌ وارده‌ در باب‌ فضيلت‌ آن‌ را در مقدمه ‌سوره‌ قبل‌ نقل‌ كرديم‌.

هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ ‏(1)

«آيا خبر غاشيه‌ به‌ تو رسيده‌است‌؟» يعني: اي‌ محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم! بي‌گمان‌ خبر قيامت ‌به‌ تو رسيده ‌است‌. قيامت‌ «غاشيه‌» نام‌ گرفت‌ زيرا مردم‌ را با هول‌ و هراسهاي‌ خود فرامي‌گيرد و درمي‌پوشاند.

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ ‏(2)

«در آن‌ روز چهره‌هايي‌ خوارند» يعني: مردم‌ در روز قيامت‌ به‌ دو گروه‌ تقسيم ‌مي‌شوند: گروه‌ اول‌ چهره‌هاي‌ خوار و زبوني‌ دارند، ازآن‌ رو كه‌ در عذاب ‌قرار دارند و سر ضمايرشان‌ در چهره‌هايشان‌ هويداست‌. به‌ قولي: مراد آيه ‌مخصوصا چهره‌هاي‌ يهود و نصاري‌است‌. و از گروه‌ دوم‌ در آيه‌ (8) ياد مي‌شود.

عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ ‏(3)

«سختي‌ ديده‌ و محنت‌ كشيده‌اند» يعني: آن‌ چهره‌هاي‌ زبون‌، در دنيا عبادت‌ و نيايش‌ كرده‌ در اين‌ راه‌ محنتها مي‌كشيدند و خود را رنجور و خسته‌ مي‌كردند درحالي‌ كه‌ هيچ‌ پاداشي‌ به‌ آنان‌ در قبال‌ آن‌ اعمال‌ و عبادات‌ تعلق‌ نمي‌گرفت‌، از آن‌ روي‌ كه‌ بر كفر و گمراهي‌ قرار داشتند. لذا شرط قبول‌ اعمال‌، ايمان‌ به‌خداوند جلّ جلاله  و پيامبر خاتمش‌ مي‌باشد.

آيه‌ كريمه‌ ناظر بر حال‌ و وضع‌ كشيشان‌، پرستشگران‌ بتان‌ و هر انسان‌ ديگري ‌است‌ كه‌ در راه‌ عقيده‌ فاسد كفري‌ و انحرافي‌ خود سخت‌كوش‌ است‌ پس‌ تلاش ‌مي‌كند و رنج‌ بيهوده‌ مي‌برد. روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ عمربن‌خطاب‌ رضی الله عنه از برابر دير راهبي‌ مي‌گذشت‌ در اين‌ اثنا ندا كرد: اي‌ راهب‌! بيا اينجا! راهب‌ از دير خويش ‌بيرون‌ آمد. عمر رضی الله عنه همين‌گونه‌ به‌سويش‌ مي‌نگريست‌ و مي‌گريست‌. در اين‌ اثنا به‌ عمر رضی الله عنه گفتند: اي‌ اميرالمؤمنين‌! چه‌ چيز شما را از نگريستن‌ به‌سوي‌ اين‌ راهب‌ به‌گريه‌ واداشته ‌است‌؟ عمر رضی الله عنه گفت: اين‌ فرموده‌ خداي‌ عزوجل‌ را در كتابش‌ به‌ياد آوردم: عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ ‏ تَصْلَى نَاراً حَامِيَةً ‏. پس‌ عاملي‌ كه‌ مرا به‌ گريه‌ وا داشته‌، همين‌ است‌ و من‌ بر حال‌ زار وي‌ مي‌گريم‌.

تَصْلَى نَاراً حَامِيَةً ‏(4)

«كه» آن‌ سخت‌كوشان‌ رنجور شده‌ در پي‌ اعمال‌ و عقايد نادرست‌ «در آتشي ‌بس‌ سوزان‌ درآيند».

تُسْقَى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ ‏(5)

«از چشمه‌اي‌ بي‌نهايت‌ گرم‌ نوشانيده‌ شوند» آب‌ «آني‌»، آبي‌ در نهايت‌ داغي ‌است‌.

لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ ‏(6)

«خوراكي‌ جز ضريع‌ ندارند» ضريع: نوعي‌ از خار زهردار است‌ كه‌ قريش‌ به‌ تازه‌ آن‌ «شبرق‌» و به‌ خشك‌ آن‌ «ضريع‌» مي‌گفتند. مفسران‌ مي‌گويند: چون‌ اين‌ آيه ‌نازل‌ شد، مشركان‌ بر سبيل‌ عناد و تمسخر گفتند؛ هيچ‌ اشكالي‌ ندارد، شتران‌ ما با خوردن‌ ضريع‌ چاق‌وچله‌ مي‌شوند! پس‌ نازل‌ گرديد:

لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِن جُوعٍ ‏(7)

«كه‌ نه‌ فربه‌ كند و نه‌ گرسنگي‌ را بازدارد» يعني: خورنده‌ آن‌ خار خشك ‌زهردار، نه‌ فربه‌ مي‌شود و نه‌ گرسنگي‌اش‌ از بين‌ مي‌رود.

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ ‏(8)

«در آن‌ روز چهره‌هايي‌ شادابند» اين‌ چهره‌ها، عبارت‌ از چهره‌هاي‌ گروه‌ دوم ‌است‌ كه‌ نيكوكاران‌ نيكبخت‌اند زيرا هنگامي‌ كه‌ آنها سرانجام‌ كار خود را مشاهده‌ مي‌كنند ؛ غرق‌ سرور، انبساط و ابتهاج‌ گرديده‌ و تر و تازه‌ و شاداب‌ مي‌شوند.

لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ ‏(9)

«از كوشش‌ خود خشنودند» يعني: آنها از عملي‌ كه‌ در دنيا كرده‌اند، راضي‌ هستند زيرا در برابر آن‌ پاداش‌ رضايت‌بخشي‌ دريافت‌ كرده‌اند.

فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ ‏(10)

«در بهشت‌ برين‌اند» كه‌ بلند مكان‌ و بلند مرتبه‌ است‌ زيرا بهشت‌ داراي ‌درجاتي‌ است‌ چنان‌كه‌ دوزخ‌ داراي‌ دركات‌ و طبقاتي‌ مي‌باشد.

لَّا تَسْمَعُ فِيهَا لَاغِيَةً ‏(11)

«در آنجا هيچ‌ لغوي‌ نمي‌شنوي» يعني: اي‌ مخاطب‌! در سخنان‌ اهل‌ بهشت‌ هيچ‌ كلمه‌ لغو و بيهوده‌اي‌ را نمي‌شنوي‌ زيرا ايشان‌ جز به‌ حكمت‌ و ستايش‌ خداوند جلّ جلاله  در برابر نعمتهاي‌ هميشگي‌اي‌ كه‌ به‌ ايشان‌ ارزاني‌ كرده ‌است‌، سخن‌ نمي‌گويند.

فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ ‏(12)

«در آنجا چشمه‌اي‌ روان‌ باشد» كه‌ انواع‌ نوشابه‌هاي‌ لذت‌بخش‌ از آن‌ چشمه‌ها برمي‌جوشد و فوران‌ مي‌كند. مراد از «عين‌» يك‌ چشمه‌ نيست‌ بلكه‌ اين‌ كلمه ‌جنس‌ است‌ و چشمه‌هاي‌ بسياري‌ را شامل‌ مي‌شود.

فِيهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ ‏(13)

«در آنجا تختهايي‌ است‌ بالابلند» هم‌ از نظر قدر و مرتبت‌ و هم‌ از نظر مكان‌ و موقعيت‌.

وَأَكْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ ‏(14)

«و در آنجا كوزه‌هايي‌ است‌ پيش‌نهاده» اكواب: كوزه‌هاي‌ پر از شرابي‌ است‌ كه‌ در پيش‌ روي‌ بهشتيان‌ نهاده ‌است‌ و از آنها مي‌نوشند.

وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ ‏(15)

«و در آنجا بالشهايي‌ است‌ رديف‌شده» و پهلوي‌ هم‌ چيده‌ كه‌ بر آنها تكيه ‌مي‌زنند.

وَزَرَابِيُّ مَبْثُوثَةٌ ‏(16)

«و در آنجا فرشهايي‌ است‌ نفيس‌ گسترده» زرابي: قالي‌هاي‌ زربفت‌ نفيسي‌ است‌ كه‌ مخمل‌ نرم‌، نازك‌ و ظريفي‌ دارد و در مجالس‌ بهشتيان‌ به‌ فراواني‌ گسترده ‌است‌.

أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ ‏(17)

«آيا نمي‌نگرند» كافران‌، يا تمام‌ مردم‌ «به‌سوي‌ شتر» كه‌ غالب‌ چهارپايان‌ اعراب‌ و بزرگترين‌ حيواني‌ است‌ كه‌ آن‌ را مشاهده‌ مي‌كنند؛ «كه‌ چگونه‌ آفريده ‌شده» به‌ آفرينشي‌ بديع‌؛ چون‌ بزرگي‌ جثه‌، نيروي‌ وافر و اوصافي‌ شگرف‌؟ آيا نمي‌نگرند به‌ اين‌ حيواني‌ كه‌ گوشتش‌ خوردني‌ و شيرش‌ نوشيدني‌ است‌ و در عين ‌حال‌ هم‌ براي‌ باربري‌ آمادگي‌ دارد و هم‌ براي‌ سواري‌، حيواني‌ كه‌ مسافتهايي‌ دور را با تحمل‌ گرسنگي‌ و تشنگي‌ مي‌پيمايد و صحراهاي‌ بي‌آب‌ و علف‌ را با باري‌ سنگين‌ صبورانه‌ زير پا مي‌گذارد؟ اين‌ حيوان‌ بزرگ‌ و نيرومندي‌ كه‌ خداي‌ عزوجل‌ آن‌ را براي‌ كودكي‌ خردسال‌ رام‌ ساخته ‌است‌ به‌ طوري‌كه‌ او را به ‌هر جايي‌ كه‌ بخواهد مي‌راند، او را مي‌خواباند و آن‌گاه‌ به‌ او فرمان‌ مي‌دهد كه‌ با اين‌ بار گران‌ برخيزد پس‌ بي‌درنگ‌ برمي‌خيزد؟.

از قتاده‌ در بيان‌ سبب‌ نزول‌ روايت‌ شده ‌است‌ كه: چون‌ خداي‌ عزوجل‌ اوصاف ‌بهشت‌ را برشمرد، گمراهان‌ از اوصاف‌ آن‌ در شگفت‌ ماندند پس‌ نازل‌ فرمود: «آيا به‌سوي‌ شتر نمي‌نگرند كه‌ چگونه‌ آفريده‌ شده ‌است‌؟».

وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ ‏(18)

«و نيز» آيا نمي‌نگرند «به‌سوي‌ آسمان» بي‌ستون‌ «كه‌ چگونه‌ برافراشته ‌شده‌ است» بر فراز زمين‌؟ به‌گونه‌اي‌ كه‌ نه‌ فهم‌ به‌ آن‌ دسترسي‌ دارد و نه‌ عقل‌ آن‌ را درك‌ مي‌كند؟.

وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ ‏(19)

«و» آيا نمي‌نگرند «به‌سوي‌ كوهها كه‌ چگونه‌ برپا داشته‌ شده» بر بالاي‌ زمين‌؛ به‌گونه‌ پايدار، مستحكم‌ و راسخ‌ كه‌ نه‌ مي‌جنبد، نه‌ كج‌ مي‌شود و نه‌ از جاي‌ خود مي‌رود.

وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ ‏(20)

«و» آيا نمي‌نگرند «به‌سوي‌ زمين‌ كه‌ چگونه‌ گسترده‌ شده ‌است» به‌ نحوي‌ كه ‌مانند فرشي‌ براي‌ اقامت‌ ساكنان‌ خود همواره‌ و گسترده‌ گرديده ‌است‌؟.

فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ ‏(21)

«پس‌ تذكر ده‌ كه‌ همانا تو اندرزگويي» يعني: اي‌ محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم! مردم‌ را پند و اندرز و بيم‌ و هشدار ده‌ زيرا تو جز اندرزگويي‌ و هشدار دادن‌، ديگر مأموريتي‌ نداري‌.

لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ ‏(22)

«بر آنان‌ مسلط نيستي» تا آنان‌ را به‌ اجبار و اكراه‌ وادار به‌ ايمان‌ كني‌.

إِلَّا مَن تَوَلَّى وَكَفَرَ (23) ‏ فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ ‏(24)

«ولي‌ هر كه‌ روي‌ برتابد» از پند و اندرز و هشدار «و كفر پيشه‌ كند؛ خداوند او را به ‌عقوبتي‌ بزرگتر عذاب‌ مي‌كند» كه‌ همانا عذاب‌ هميشگي‌ جهنم‌ است‌. اين‌ معني ‌بر اساس‌ آن‌ است‌ كه‌ استثنا در  إِلَّا مَن تَوَلَّى وَكَفَرَ ‏استثناي‌ منقطع‌ باشد، يعني‌ تو آنان‌ را پند و هشدار ده‌ اما اگر روي‌ برتافتند، تو ديگر بر آنان‌ مسلط نيستي‌ كه‌ به ‌زور بر ايمان‌ وادارشان‌ كني‌ ولي‌ خداوند جلّ جلاله  آنان‌ را در آخرت‌ به‌ عذابي‌ بزرگتر معذب‌ مي‌كند زيرا عذاب‌ پايين‌تر از آن‌ را با گرسنگي‌ و قحطي‌ و قتل‌ و اسارت‌ در دنيا ديده‌اند. به‌ قولي: استثنا در  إِلَّا مَن تَوَلَّى استثناي‌ متصل‌ مي‌باشد، كه‌ در اين‌صورت‌ معني‌ چنين‌ است: تو مسلط نيستي‌ جز بر كساني‌ كه‌ روي‌ برتافته‌ و كفر پيشه‌ كرده‌اند زيرا به‌ وسيله‌ جهاد بر اينان‌ مسلط هستي‌ و بعد از آن‌ خداوند جلّ جلاله  نيز آنان‌ را در آخرت‌ با عقوبتي‌ بزرگتر عذاب‌ مي‌كند.

إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ ‏(25)

«بي‌گمان‌ بازگشت‌ آنان‌ به‌سوي‌ ما است» بعد از مرگشان‌.

ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ ‏(26)

«آن‌گاه‌ حساب‌ آنان» يعني: محاسبه‌ اعمالشان‌ و جزا دادنشان‌ در برابر آن‌ اعمال‌ «بر عهده‌ ما است» پس‌ چون‌ با رستاخيز به‌سوي‌ ما بازگردند، اگر اعمالشان‌ خير بود، جزاي‌ خير و اگر شر بود، جزاي‌ شر دريافت‌ مي‌كنند. علما گفته‌اند: حساب ‌هرچند حق‌ خداوند جلّ جلاله   است‌ و استيفا و بازگرفتن‌ حق‌ بر مالك‌ واجب‌ نيست‌ مگر خداوند جلّ جلاله  محاسبه‌ خلق‌ را ـ يا به ‌حكم‌ وعده‌ خويش‌ كه‌ آن‌ را خلافي‌ نيست‌ و يا به‌ مقتضاي‌ حكمت‌ و عدل‌ خويش‌ ـ بر خود واجب‌ گردانيده ‌است‌ زيرا اگر حق‌تعالي‌ براي‌ مظلوم‌ از ظالم‌ انتقام‌ نگيرد، اين‌ شبهه‌ پديد مي‌آيد كه‌ ـ العياذ بالله او به‌اين‌ ظلم‌ راضي‌ است‌ در حالي‌كه‌ او از اين‌ عيب‌ و نقص‌ و هر نقص‌ و عيب‌ ديگري ‌منزه‌ و والا مي‌باشد پس‌ از اين‌رو محاسبه‌ آخرت‌ حتمي‌ است‌.

 

بازگشت به لیست سوره ها                وب سایت تفسیر انوار القرآن                    جستجو                دانلود                نظرات شما                درباره