تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص
﴿ سوره بروج ﴾
مکی است و داراي 22 آيه است.
وجه تسميه: اين سوره بهسبب افتتاح با سوگند خداوند جلّ جلاله به آسمان داراي برجها، «بروج» ناميده شد.
فضيلت آن: از ابوهريره رضی الله عنه روايت شدهاست كه فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در نماز عشاء سوره «بروج» و وَالسَّمَاء وَالطَّارِقِ را ميخواندند. شايان ذكر است كه هدف از نزول اين سوره، دلجويي رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و ياران و پيروانشان در برابر ايذاء كفار است؛ با بيان اين حقيقت كه كافران امتهاي پيشين نيز مانند مردم مكه در برابر دعوتهاي الهي ستيزهگر و در تكذيب حق با هم يكسان بودهاند، مانند اصحاب اخدود در يمن، فرعون، قوم ثمود و ديگران؛ اما خداي عزوجل از آنان انتقام گرفت زيرا آنان در قبضه قدرت وي قرار داشتند پس همينگونه از منكران عنود و ستيزهگر با دين اسلام نيز انتقام ميگيرد چرا كه آنان نيز در قبضه قدرت وي قرار دارند.
سبب نزول اين سوره كه بر محور اصحاب اخدود دور ميزند، بهطور موجز اين بود: به يكي از شاهان كفار يهودي بهنام زرعهبنتبان اسعد حميري معروف به ذونواس خبر رسيد كه بعضي از رعايايش به دين نصرانيت ايمان آوردهاند پس با لشكرياني از قبيله حمير به سراغ ايشان رفت و چون ايشان را دستگير كرد، ميان اينكه يهودي شوند يا در آتش سوزانده شوند، مخيرشان نمود اما آن مؤمنان آتش رابرگزيدند. سپس گودالهايي بركند و در آنها آتش افروخت آنگاه به ايشان گفت: هر كس از شما كه از دين خويش برگردد، او را رها ميكنيم و هر كس كه برنگردد، او را در اين آتش ميافگنيم. آن مؤمنان شكيبايي و پايداري ورزيدند و سرانجام ايشان را در آتش افگندند در حالي كه آن پادشاه ستمگر با ياران خود نظارهگر اين صحنهها بود. نقل است كه: دوازده، يا بيست، يا هفتاد هزار تن از آن مؤمنان به قتل رسيدند. گفتني است كه ذونواس آخرين پادشاه حميري و به قول ابنكثير مشرك بود.
وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ
«سوگند به آسمان داراي برجها» مراد از برجها، ستارگان عظيم است. بهقولي: مراد منازل سيارگان دوازدهگانه است كه داراي دوازده برجاند و خورشيد هر يك از آنها را در يك ماه ميپيمايد زيرا شش برج از برجهاي خورشيد در شمال خط استوا و شش برج در جنوب آن قرار دارد، برجهايي كه در شمال آن قرار دارد، عبارت است از: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد و سنبله. و برجهايي كه در جنوب آن قرار دارد، عبارت است از: ميزان، عقرب، قوس، جدي، دلو و حوت. گفتني است كه خورشيد سه برج اول شمالي را در سه ماه طي ميكند كه همانا فصل بهار است، سه برج ديگر را در سه ماه ديگر طي ميكند كه فصل تابستان است. همچنين سه برج اول جنوبي را در سه ماه كه فصل خزان است طي ميكند و سه برج دوم جنوبي را در سه ماه ديگر طي ميكند كه فصل زمستان است. ولي ماه هر يك از آنها را در دو يا سه روز ميپيمايد پس ماه داراي بيستوهشت منزل است و دو شب را هم پنهان ميماند.
اما اگر مراد از «بروج» ستارگان بزرگ باشد، بايد گفت كه اين ستارگان از تحت حصر و شمار بشر بيرونند. اين ستارگان نسبت به زمين در ابعاد و مسافتهاي هولناكي قرار دارند بهطوري كه نور برخي از آنها بعد از يك و نيم ميليون سال نوري به زمين ميرسد با علم به اينكه سرعت حركت نور، سيصدهزار كيلومتر در ثانيه است.
وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ
«و سوگند به روز موعود» يعني: روزي كه تحقق آن وعده داده شده است؛ و آن روز قيامت ميباشد.
وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ
«و سوگند به شاهد و مشهود» مراد از شاهد كساني از خلايقاند كه در راه خدا جلّ جلاله كشته شدهاند و در روز قيامت گواهي ميدهند و مراد از مشهود، جرايم و جنايات زشت و هولناكي است كه مجرمان عليه گواهان مرتكب شدهاند و گواهان عليه مجرمان بدانها گواهي ميدهند؛ چنانكه در داستان اصحاب اخدود آمده است. به قولي: شاهد روز جمعه است كه بر هر عملكنندهاي به آنچه كه در آن عمل كرده است، گواهي ميدهد و مشهود روز عرفه است كه مردم در آن شاهد مراسم حجاند و فرشتگان در آن حاضر ميشوند. يا مراد از مشهود: عجايب و شگفتيهايي است كه مردم در روز قيامت ميبينند. و جواب قسم محذوف است كه آيه بعد بر آن دلالت ميكند:
قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ
«هلاك شدند اصحاب اخدود» يعني: آنها مورد لعنت قرارگرفتند. گويي فرمود: سوگند به اين چيزها كه آنان ملعونند. اصحاب اخدود، صاحبان گودال پرآتشي بودند كه گروهي از مؤمنان نجران يمن را در آن افگندند چنان كه گذشت. اخدود: گودال و خندق مستطيلي است كه در زمين كنده شده است و جمع آن اخاديد است.
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ
«همان آتش داراي هيزم بسيار» وقود: هيزمي است كه بدان آتش برافروخته ميشود.
إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ
«آنگاه كه آنان بالاي آن گودال نشسته بودند» يعني: مورد لعنت قرار گرفتند آنگاه كه گرداگرد آن گودال بر صندليها نشسته و نظارهگر سوختن مؤمنان بودند.
وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ
«و آنان» يعني: آن پادشاه كافر و يارانش كه گودال را كنده و آن را از آتش پر كردند؛ «به آنچه با مؤمنان ميكردند» از افگندنشان در آتش «گواهي ميدهند» در روز قيامت. پس زبانها، دستها و پاهايشان عليه آنان گواهي ميدهد. يا آنها شاهد و ناظر اين عمل خود با مؤمنان بودند و تماشاي اين صحنه فجيع، نشاندهنده تمايلشان به ديدن عذاب مؤمنان بود.
وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ
«و بر آنان عيب نگرفتند، جز اين كه به خداوند غالب ستوده ايمان آورده بودند» پس در واقع، گناه يا عيب يا جرمي در ميان نبود و عيب ايشان به پندار آنها همين ايمان آوردنشان به حق بود.
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ
«همان خدايي كه فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست» پس هر كس داراي چنين شأن و شوكتي باشد، قطعا او شايسته آن است كه بندگان به وي ايمان آورده و او را به يگانگي مورد پرستش قرار دهند «و خداوند بر همه چيز گواه است» و از جمله به عملكرد آنان با مؤمنان؛ پس چيزي از اعمالشان بر او پنهان نميماند. البته اين وعيدي سخت براي گودال افروزان و وعدهاي نيك براي مؤمناني است كه بهخاطر دين خود مورد عذاب قرار گرفتند.
إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ
«همانا كساني كه مردان و زنان مؤمن را عذاب كردند» يعني: ايشان را در آتش سوزانده و در دينشان مورد آزار قرار دادند تا از آن برگردند؛ و هيچ انتخاب ديگري جز اينكه به خداي سبحان كفر ورزند در برابر ايشان قرار ندادند «سپس توبه نكردند» از اين عملكرد زشت و بازنگشتند از كفر و آزار و رفتار ناپسند خويش؛ «پس براي آنان است عذاب جهنم» در آخرت بهسبب كفرشان «و براي آنان است عذاب سوزان» يعني: براي آنان عذابي ديگر افزون بر عذاب كفرشان است كه اين عذاب، عذاب سوزان ميباشد؛ بهسبب حريق سوزاني كه براي مؤمنان برپا كردند. حسن بصری رحمه الله ميگويد: «بنگريد بهسوي بحز بيكران جود و كرم پروردگار متعال؛ در حاليكه آنها دوستانش را كشتند اما او بازهم آنان را بهسوي توبه و مغفرت فراميخواند».
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ
«بيگمان كسانيكه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند» كه از جمله آنان كساني اند كه بر آتش افروخته آن گودالها صبر و شكيبايي كرده و بر دين خود پايدار ماندند و به شرك و كفر بازنگشتند؛ «ايشان را بوستانهايي است كه جويباران از فرودست آن جاري است» بهسبب ايمان و كردار شايستهشان «اين» چيزي كه ذكر شد؛ «رستگاري بزرگ است» كه هيچ فوز و فلاحي با آن برابر نيست و هيچ رستگاري و نعمتي با آن قابل مقايسه نميباشد.
اين آيه دلالت ميكند بر اينكه: به كسي كه بر كفر مجبور ساخته ميشود، سزاوارتر اين است كه در برابر هرگونه تهديدي پايداري نمايد و شكيبايي ورزد، هر چند براي وي گفتن كلمه كفر نيز رخصت است. روايت شده است كه مسيلمه كذاب دو تن از اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را دستگير كرد و به يكي از آنها گفت: آيا گواهي ميدهي كه من رسول خدا هستم؟ آن صحابي گفت: آري! پسمسيلمه او را رها كرد. سپس به صحابي ديگر نيز چنين گفت ولي آن صحابي در پاسخش فرمود: نه، من چنين گواهياي در مورد تو نميدهم بلكه تو دروغگويي بيش نيستي! پس مسيلمه آن صحابي را كشت. چون خبر اين واقعه به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم رسيد، فرمودند: «آن كس كه مسيلمه رهايش كرد، به رخصت عمل نمود و بنابراين، هيچ پيامدي بر وي نيست ولي آن كس كه كشته شد، به فضيلت عمل كرد بنابراين، (اين فضيلت) بر او گوارا و مبارك باد».
إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ
«بيگمان عذاب پروردگارت سخت سنگين است» يعني: عذاب الهي بر كساني كه نافرمانياش ميكنند مضاعف و سهمگين است، مانند اين ستمگران و مستبداني كه داستانشان گذشت. بطش: گرفتن همراه با خشونت و شدت است و چون خود آنكه مفيد معناي شدت است، باز به شدت وصف شود، بيانگر آن است كه در نهايت سختي و سهمگيني است.
إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ
«همانا او آفرينش را آغاز ميكند و باز ميگرداند» يعني: از قوت و قدرت تامه حق تعالي اين است كه خلق را اولا در دنيا ميآفريند و باز آنان را بعد از مرگشان دوباره زنده ميكند.
وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ
«و اوست آن آمرزنده دوستدار» يعني: حق تعالي از گناهان بندگان مؤمنش درگذشته و آن را ميپوشاند و ايشان را بدان گناهان رسوا نميسازد و او بسيار دوستدار فرمانبرداران و اوليائش ميباشد. يا او خود دوست داشتني است.
ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ
«اوست صاحب عرش، گراميقدر است» يعني: حق تعالي پروردگار عرش بزرگ و صاحب مجد و بزرگي است. مجد: نهايت كرم و فضل است و مجد حق تعالي، علو و عظمت اوست.
فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ
«فعال مايريد است» يعني: حق تعالي هر چه را بخواهد انجام ميدهد و هيچ چيز او را عاجز نميگرداند، حكم او را هيچ پيجويي نيست و از آنچه انجام دهد، مورد پرسش قرار نميگيرد.
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ
«آيا داستان لشكرها به تو رسيدهاست؟» يعني: اي محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم! آيا خبر و داستان گروههاي كافري كه تكذيب كننده پيامبرانشان بودهاند، به تو رسيده است همان پيامبراني كه گروههاي كافر براي مبارزه و نبرد عليه آنان لشكرها گرد ميآوردند؟ هدف از طرح اين موضوع، دلجويي از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است و اينكه ميبايد در برابر تكذيب قوم خود صبر و شكيبايي پيشه كنند چنان كه پيامبرانپيشين علیهم السلام صبر كردند.
فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ
خبر «فرعون و ثمود» مراد از خبر آنان، كفر و عنادي است كه از آنان روي داد و عذابي است كه بر آنان فرود آمد. مراد از فرعون؛ خود او و لشكريانش هستند. يعني: لشكرهايي كه در آيه قبل ذكر كرديم، همينها بودند.
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ
«بلكه كافران در انكارند» يعني: بلكه اين گروه مشركان عرب در مورد رسالتت و دعوت حقي كه آوردهاي، در انكار و تكذيب سختي قرار دارند پس اينان از كفار پيشين عبرت نگرفتند چرا كه بيپروا راهشان را دنبال ميكنند. مراد اين است كه: حال كفار قريش از حال امتهاي كافر پيشين تعجب برانگيزتر است زيرا كفار قريش هم داستانهاي امتهاي پيشين را شنيدهاند و هم آثار و نشانههاي بر بادي و هلاكت آنان را ديدهاند اما با اين وجود، تكذيبي سختتر از تكذيب و انكار آنان را در پيش گرفتند.
وَاللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُّحِيطٌ
«و خداوند از گرداگرد آنان محيط است» يعني: او تواناست بر اينكه به آنان همانند عذابي را كه بر گروههاي كافر پيشين فرود آورد، فرود آورد.
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ
«بلكه اين قرآني» كه كافران تكذيبش كردند، قرآني «مجيد است» و در نهايت شرف، كرامت و بركت ميباشد پس چنانكه آنان ميگويند؛ قرآن شعر و كهانت و سحر نيست.
فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ
«در لوحي محفوظ است» يعني: قرآن در لوح محفوظ كه كتاب مادر (امالكتاب) است نوشته شده، لوحي كه از دسترس شيطان محفوظ و مصون ميباشد. پس هرگاه قرآن داراي چنين شأن و جايگاهي است، ديگر چگونه كافران آن را انكار و شكاكان در آن شك ميورزند.
بازگشت به لیست سوره ها وب سایت تفسیر انوار القرآن جستجو دانلود نظرات شما درباره