تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص
﴿ سوره انشقاق ﴾
مکی است و داراي 25 آيه است.
وجه تسميه: اين سوره بدان جهت «انشقاق» ناميده شد كه خداوند جلّ جلاله آن را با اين فرمودهاش: إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ كه اعلام شكافتن آسمان است، آغاز كرده است؛ پديدهاي كه خود نشانه ويراني جهان و برپايي هول و هراس عظيم قيامت ميباشد.
فضيلت آن: از ابوهريره رضی الله عنه روايت شده است كه فرمود: با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در هنگام تلاوت: إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ و اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ سجده كرديم.
إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ
«آنگاه كه آسمان از هم بشكافد» و اين شكافتن از نشانههاي قيامت است.
وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ
«و گوش بسپارد به فرمان پروردگار خود» يعني: آسمان پروردگار خود را در شكافته شدن فرمان برد. «اذن» گوشسپردن به يك چيز و سخنپذيري از آن است «و خود چنين سزد» يعني: سزاوار آسمان است كه براي پروردگار خود مطيع و فروتن باشد و سخن بشنود.
وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ
«و آنگاه كه زمين كشيده شود» يعني: زمين هموار و مسطح ساخته شده و كوههاي آن درهم كوبيده شود تا بدانجا كه همچون دشت همواري گردد.
وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ
«و آنچه را كه در آن است، بيرون افگند» يعني: زمين آنچه را كه در دل آن از مردگان، گنجها و دفينههاست، بيرون افگند «و تهي شود» از مردگان و از اعمالشان بيزاري جويد تا حق تعالي فرمان خويش را در آنان نافذ گرداند. البته زمين در اين تخليه كردن و تهيشدن جهد تمام ميكند تا بدانجا كه در درون آن هيچ چيزي باقي نميماند.
وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ
«و» زمين «به امر پروردگارش گوش بسپارد» و از او فرمان برد «و خود چنين سزد» يعني: سزاوار زمين نيز اين است كه از آنچه در درون آن است، تهي شود و به امر پروردگار عزوجل گوش بسپارد و فرمان برد.
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلَاقِيهِ
«هان اي انسان» مراد جنس انسان است. پس اين خطاب مؤمن و كافر هر دو را شامل ميشود «حقا كه تو در راه پروردگارت سخت كوشيدهاي» يعني: تو در عملت، بهسوي پروردگارت يا بهسوي ملاقات پروردگارت به كوششي تمام و رنجي فراوان كوشيدهاي «پس او را ملاقات خواهي كرد» يعني: بهزودي با عملت به لقاي پروردگارت خواهي رسيد، كه اين ملاقات همانا مرگ انسان است. يا تو در روز قيامت با عملت ملاقات خواهيكرد، چه خير باشد و چه شر. در حديث شريف آمده است كه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «قال جبريل: يا محمد، عش ما شئت فإنك ميت وأحبب ما شئت فإنك مفارقه واعمل ما شئت فإنك ملاقيه: جبرئيل گفت: اي محمد! هر چه ميخواهي زندگي كن زيرا سرانجام ميميري و هر چه را ميخواهي دوست بدار زيرا سرانجام از آن جدا ميشوي و هر چه ميخواهي عمل كن زيرا تو با عمل خويش ملاقات خواهي كرد».
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ
«اما هر كس كه كارنامهاش بهدست راستش داده شود» و آنان مؤمنانند كه نامههاي اعمالشان به دست راستشان داده ميشود.
فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَاباً يَسِيراً
«پس زودا كه با او حساب كنند حسابي بس آسان» يعني: مؤمن در برابر نيكيهاي خود پاداش داده ميشود و گناهان و بديهايش نيز بر او ارائه ميشود اما خداوند جلّ جلاله بيآنكه در آنها با او حسابرسي شود، آنها را ميآمرزد و اين است همان حساب آسان. در حديث شريف به روايت بخاري و مسلم از عائشه رضيالله عنها آمده است كه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «من نوقش الحساب عذب: هر كسكه در حساب مورد مناقشه و كندوكاو قرار گيرد، عذاب ميشود». عائشه رضيالله عنها ميگويد: «به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم گفتم؛ مگر خداوند جلّ جلاله خود نميفرمايد: فسوف يحاسب حسابا يسيرا: زودا كه با او حساب كنند به حسابي آسان؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در پاسخم فرمودند: ليس ذلك بالحساب، ولكن ذلك العرض، من نوقش الحساب يوم القيامة عذب: اينكه تو ميگويي حساب نيست بلكه اين ارائه كارنامه بد انسان به اوست پس بدان كه هر كس در حساب مورد مناقشه و كندوكاو قرار گيرد، عذاب ميشود».
وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً
«و بهسوي خانوادهاش بازگردد» يعني: مؤمن بعد از حساب آسان بهسوي آن عده از اعضاي خانواده خود ـ از زنان و فرزندان ـ كه در بهشت بهسر ميبرند، بازميگردد. يا بهسوي كساني از حور عين بازميگردد كه خداي عزوجل براي او در بهشت آماده كرده است در حالي كه «شادمان» و خوشحال و خرم است از خير و نعمت و كرامتي كه به او داده شده است. پس بار خدايا! ما را از زمره ايشان بگردان.
وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ
«و اما هر كس كه كارنامهاش از پشت سرش به او داده شود» بدان جهت كه دست راستش در غلوزنجير به گردنش آويخته و دست چپش هم به پشت سرش آويخته است؛
فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً
«زودا كه هلاك خويش خواهد» يعني: چون نامه اعمالش به دست چپش داده شود و آن را بخواند، ميگويد: اي واي بر من! اي خاك بر سرم! اي مرگ به دادم برس! ثبور: نابودي و هلاكت است.
وَيَصْلَى سَعِيراً
«و در آتش افروخته درآيد» و سختيها و گرماي سوزان آن را بچشد.
إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً
«هرآينه او در ميان خانواده خود شادمان بود» يعني: او در دنيا با پيروي از هوسها و سوار شدن بر مركب شهوتهاي خويش؛ سرمست، مغرور، متكبر، حريص، آزمند و گردنكش يود بدان جهت كه فكر آخرت هرگز به خاطرش خطور نميكرد.
إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ
«او ميپنداشت كه هرگز برنخواهد گشت» يعني: سبب اين شادماني وي در ميان خانوادهاش اين گمان و پندار وي بود كه هرگز بهسوي خداوند جلّ جلاله بازنميگردد و براي حساب و عقاب برانگيخته نميشود.
بَلَى إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيراً
«نه چنان است» كه او پنداشته بود بلكه او بهسوي پروردگارش بازگشت و بعد از مرگ برانگيخته شد «بيگمان پروردگارش به او» و اعمالش «بينا بود» و دانا زيرا هيچ چيز از احوال وي در دنيا بر او پنهان نماند و اينك وي را در برابر همه رفتارها، گفتارها و كردارهايش مجازات ميكند.
فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ
«پس سوگند ميخورم به شفق» شفق: سرخياي است كه بعد از غروب خورشيد تا وقت نماز عشاء در افق نمايان ميشود. امام ابوحنيفه رحمه الله ميگويد: «شفق سپيدياي است كه سرخي با آن پيوسته است». آن را به سبب رقت و نازكي آن شفق ناميدند پس شفق از شفقت برگرفته شده است.
وَاللَّيْلِ وَمَا وَسَقَ
«و سوگند به شب و آنچه شب گرد آورده است» يعني: آنچه كه شب به خود چسبانده و در خود فرا آورده و درپيچانده است زيرا شب پراكندگان روز را كه در پي كار و كسب و تلاش و تحرك خويش به همهجا پراكنده ميشوند، گرد ميآورد و چون شب روي آورد، همهچيز به مأوي و مسكن خويش جاي ميگيرد.
وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ
«و سوگند به ماه چون تمام شود» اتساق ماه: پر شدن و تمام شدن آن است كه اين حالت را بدر مينامند و در نيمه ماه قمري رخ ميدهد.
لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ
آري! سوگند به آنچه ذكر شد «كه قطعا از حالي به حالي ديگر درآييد» چون حالات توانگري و فقر، مرگ و زندگي، حشر و حساب و ورود به بهشت يا دوزخ. يا مراد، گذر كفار بعد از مرگ از حالي به حالي سختتر از آن است زيرا آنان از سؤال نكير و منكر گرفته تا افتادن در دوزخ، طبقه در طبقه و فرودي پس ازفرود ديگر در سختيهايي سخت قرار دارند.
فَمَا لَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ
«پس آنان را چه شده است كه ايمان نميآورند» به محمد صلّی الله علیه و آله وسلّم و به آنچه كه از وحي و قرآن بر وي نازل شده است؟ با آنكه موجبات ايمان به وي نيز فراهم است؟.
وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ
«و چون برآنان قرآن خوانده ميشود، سجده نميكنند؟» يعني: كدام مانع بر سر راه سجده كردن و خضوع آنان در هنگام قرائت قرآن وجود دارد؟ يا مراد از اين سجده، سجده معروف به سجده تلاوت است چنانكه امام ابوحنيفه رحمه الله با اين آيه كريمه بر وجوب سجده تلاوت در اينجا استدلال كرده است زيرا آيه كريمه كساني را كه آن را ميشنوند و سجده نميكنند، نكوهش كرده است و رأي جمهور علما نيز بر وجوب سجده تلاوت در اينجاست.
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُكَذِّبُونَ
سپس حق تعالي سبب عدم ايمانشان را بيان كرده و ميفرمايد: «بلكه آنان كه كفر ورزيدهاند، تكذيب ميكنند» كتاب الهي را كه مشتمل بر اثبات توحيد، معاد و ثواب و عقاب است.
وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ
«و خداوند به آنچه در دل ميدارند» از تكذيب و انكار و به آنچه كه جمع ميكنند از اعمال شايسته و بد «داناتر است» لذا كارشان بر حق تعالي پنهان نميماند.
فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
«پس آنان را به عذابي دردناك مژده بده» تعبير مژده دادن به عذاب، از باب تهكم و تحقير و استهزايشان است.
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ
«مگر كساني كه ايمان آوردهاند» به دلهاي خويش «و كارهاي شايسته كردهاند» به اعضاي خويش «كه آنان را پاداشي است بيمنت» كه بدان بر آنها منت گذاشته نميشود. يا غَيْرُ مَمْنُونٍ به معني ناكاسته، بينقص و قطعنشدني است.
بازگشت به لیست سوره ها وب سایت تفسیر انوار القرآن جستجو دانلود نظرات شما درباره