تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص
﴿ سوره انفطار ﴾
مکی است و داراي 19 آيه است.
وجه تسميه: اين سوره بدان جهت «انفطار» ناميده شد كه با اين فرموده حق تعالي: إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ كه تفسير آن خواهد آمد افتتاح شده است.
سوره انفطار، اولا از انقلاب كونياي سخن ميگويد كه در روز قيامت پديد خواهد آمد سپس انسان ناسپاس در آن مورد هشدار و سرزنش قرار ميگيرد و در نهايت هم علت انكار منكران بيان ميشود.
فضيلت آن: نسائي از جابر رضی الله عنه روايت كرده است كه فرمود: معاذ پيشنماز مردم بود و نماز را طولاني كرد. در اين اثنا يكي از افرادي كه به او اقتدا كرده بود، نماز خود در پشت سر وي را قطع نموده به گوشه مسجد رفت، به تنهايي نماز گزارد و از مسجد بيرون شد. چون اين خبر به معاذ رسيد، گفت: فلان، شخصي است منافق. پس قضيه را به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بردند. حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم از آن شخص سؤال كردند كه چرا نمازش در پشت سر معاذ را رها كرده است؟ او گفت: يا رسولالله! من آمدم كه پشت سر وي نماز بگزارم اما وي نماز را بر من طولاني كرد، بناچار بازگشته در گوشه مسجد نماز گزاردم و رفتم كه به شترم علف بدهم. پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به معاذ فرمودند: «أفتان أنت يا معاذ؟ أين كنت عن سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى و وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا و إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ : اي معاذ! آيا تو فتنهگري؟ كجا بودي از خواندن سورههاي: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى و وَالضُّحَى و إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ و وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى » يعني: چرا از اين سورههاي متوسط بر آنان نميخواني كه در كار دين به ملال نيفتند و از نماز دلتنگ نشوند زيرا اگر چنين شود، از دين دلتنگ گشته و به فتنه درافتادهاند.
إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ
«آنگاه كه» در هنگامه برپائي قيامت «آسمان منفطر شود» انفطار آسمان؛ شكافته شدن و از هم گسستن آن براي فرود آمدن فرشتگان از آن است؛
وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثَرَتْ
«و آنگاه كه ستارگان پراكنده شوند» يعني: فروريزند و متفرق شوند؛
وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ
«و آنگاه كه درياها از جا بركنده شوند» يعني: بعضي در بعضيديگر روان گردند و همه به هم راه يابند بهطوريكه به درياي واحدي تبديل شوند و درياهاي شيرين با درياهاي شور در هم آميزد؛
وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ
«و آنگاه كه گورها زير و زبر شود» يعني: خاك گورها زير و زبر شود و مردگاني كه در آنها هستند، بيرون آيند؛
عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ
«هر نفسي، آنچه را پيش فرستاده بود و آنچه را بازپس گذاشته بود بداند» يعني: در آن هنگام نامههاي اعمال منتشر ميشود و هر كس آنچه را از خير يا شر پيش فرستاده بود و آنچه را كه پس از خود از روش نيك يا بد در دنيا باقي گذاشته بود، ميداند. و چنانكه در سوره قبل گذشت، پديدههاي ياد شده، در آستانه قيام قيامت روي ميدهد.
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ
«هاي اي انسان» كافر «چه چيز تو را در باره پروردگار بخشندهات مغرور كرد؟» يعني: چه چيز تو را فريفت و غره كرد كه به پروردگار كريم و بخشندهات كافر شدي، به پروردگاري كه بر تو در دنيا با كامل كردن آفرينش و حواست فضل و بخشش نمود، تو را عاقل و فهميده گردانيد، به تو روزي داد و بر تو با نعمتهاييكه بر انكار هيچ چيز از آنها قادر نيستي، انعام گذاشت. برخي گفتهاند: انسان را عفو خداوند جلّ جلاله مغرور كرد زيرا او انسان را در اولين گام گناه و نافرمانياش به شتاب مؤاخذه و مجازات نكرد. نقل است كه به فضلبنعياض گفتند: اگر خداوند جلّ جلاله در روز قيامت تو را در پيشگاه خود ايستاده كند و به تو بگويد: «چه چيز تو را به پروردگار كريمت غره كرد؟» در پاسخش چه ميگويي؟ گفت: «ميگويم: مرا پردههاي فروانداختهات مغرور ساخت زيرا ذات كريمت ستار عيبپوش است». در حديث شريف آمده است كه چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آيه: يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ را ميخواندند، ميفرمودند: «انسان را جهلش مغرور و فريفته ساخت».
برخي از مفسران در بيان سبب نزول آيه كريمه گفتهاند: اين آيه درباره ابي بن خلف يا درباره ابياشدبنكلده جمحي نازل شد. ولي ابنعباسرضيالله عنهما ميگويد: «مراد از انسان در اينجا، وليدبن مغيره است».
الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ
آري! اي انسان كافر و ناسپاس، چه چيز تو را در باره پروردگار بخشندهات مغرور ساخت؟ «همان كس كه تو را آفريد» از نطفه درحالي كه چيزي نبودي «پس استوار كرد» تو را به اندامهاي درست، به صورت و هيأت كسي كه ميشنوي، ميبيني و درك ميكني «و آنگاه تو را سامان بخشيد» به بخشيدن قامت نيكو، حسن صورت و تعادل اعضا به طوريكه هيچ تفاوتي در آنها نيست و مثلا چنين نيست كه يك دست يا يك پايت از دست يا پاي ديگرت بلندتر باشد.
فِي أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَكَّبَكَ
«و به هر صورتي كه خواست» از صورتهاي مختلف در زيبايي يا زشتي «تو را تركيب كرد» و اين تو نبودي كه صورت خويش را تركيب و انتخاب كني. يا تو را در صورت و ساختاري تركيب كرد كه از آراستهترين و معتدلترين تركيبهاست.
كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ
آنگاه خداوند جلّ جلاله بعد از بيان نشانههاي قيامت و بعد از برشمردن نعمتهاي خود بر انسان و انكار و ناسپاسي آنها از سوي وي، علت اين انكار را كه تكذيب رستاخيز است ذكر ميكند: «نه، چنين نيست بلكه دين را دروغ ميشمريد» مراد از دين: دريافت جزاي اعمال در روز قيامت، يا دين اسلام است. كلا: كلمهاي است براي تنبيه و هشدار دادن به آن انسان كافر در اين مورد كه پندارهايش نادرست است و او نبايد به كرم خداوند جلّ جلاله مغرور شده و نعمت و فضلش را وسيلهاي بهسوي كفر بگرداند.
وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ كِرَاماً كَاتِبِينَ
«و قطعا بر شما نگهباناني گماشته شدهاند» از فرشتگان كه اعمال و سخنانتان را ثبت و ضبط ميكنند «كه» آن فرشتگان نگهبان «نويسندگاني گراميقدرند» پس شما نيز بايد قدر و حرمت ايشان را نگاه داريد و با ارتكاب اعمال زشت و گفتن سخنان ناپسند، به آنها بيحرمتي نكنيد.
يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ
«آنچه را ميكنيد، ميدانند» يعني: شما روز جزا را دروغ ميشماريد در حاليكه فرشتگان خداوند جلّ جلاله بر شما گماشته شدهاند و اعمال شما را مينويسند تا روز قيامت در برابر آنها مورد محاسبه قرار گيريد و آن فرشتگان هر چه را كه ميكنبد ميدانند و مينويسند پس چيزي از اعمال شما بر ايشان پنهان نميماند. در حديث شريف به روايت ابنعباس رضيالله عنهما آمده است كه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «إن الله ينهاكم عن التعري، فاستحيوا من ملائكة الله الذين معكم، الكرام الكاتبين، الذين لا يفارقونكم إلا عند ثلاث حالات: الغائط، والجنابة، والغسل، فإذا اغتسل أحدكم بالعراء فليستـتر بثوبه أو بجرم حائط، أو ببعيرة: خداوند جلّ جلاله شما را از برهنه شدن نهي ميكند پس از فرشتگان خداوند جلّ جلاله كه همراه شما هستند حيا كنيد؛ از آن نويسندگان گراميقدري كه از شما جدا نميشوند مگر در سه حالت: رفتن شما به قضاي حاجت، حالت جنابت و حالت غسل و چون يكي از شما در فضايي باز غسل ميكند، بايد خود را با جامه خويش، يا به پناه ديواري، يا به شتري استتار كند».
إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ
«بيگمان ابرار» يعني: مؤمنان راستيني كه كار نيك انجام ميدهند و در تمام كارهاي خويش تقوي را مد نظر داشته و از خداي عزوجل پروا ميكنند؛ «در نعمتاند» يعني: در نازونعمت بهشتي قرار دارند «و بيگمان فجار» جمع فاجر است. يعني كفاري كه شريعت الهي را ترك كردهاند «در دوزخند» بنابراين، مراد از «فجار» كفارند و اين خطاب، مرتكبان گناه كبيره را شامل نميشود.
يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ
«در روز جزا وارد آن ميشوند» يعني: اين كفار فجار در روز جزايي كه منكر آن بودند، وارد دوزخ ميشوند و در كام شعلههاي سركش آن، سختيها ميچشند وعذابها ميبينند. امام رازي نقل كردهاست كه: «سليمانبنعبدالملك خليفه اموي عازم مكه بود و در راه مكه از مدينه ميگذشت پس در ديداري كه با ابوحازم داشت، به وي گفت: فرداي قيامت قرار گرفتن در پيشگاه خداوند جلّ جلاله چگونه است؟ ابوحازم گفت: اما نيكوكار؛ او همانند شخص سفركردهاي است كه از سفر نزد خانوادهاش برميگردد و اما بدكار پس او همچون برده گريزپايي است كه نزد مولاي خويش آورده ميشود. راوي ميگويد: سليمان گريست و سپس گفت: اي كاش ميدانستم كه خداي سبحان با ما چه ميكند؟! ابوحازم گفت: اين كار سادهاي است؛ عملت را بر كتاب خداوند جلّ جلاله عرضه بدار، آن وقت ميداني كه او با تو چه خواهدكرد. سليمان گفت: اين توصيه تو در كجاي كتاب خدا جلّ جلاله آمده است؟ ابوحازم گفت: إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ . سليمان گفت: در اين صورت، رحمت خداوند جلّ جلاله در كجاست؟ ابوحازم پاسخ داد: إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ : بيگمان رحمت خداوند جلّ جلاله به نيكوكاران نزديك است» «اعراف/56».
وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ
«و از آن غايب نيستند» يعني: دوزخيان فاجر كافر، هرگز براي ساعتي هم از دوزخ جدا نشده و از آن دور نميشوند و عذاب آن بر آنان سبك نميشود بلكه براي ابد در آن بهسر ميبرند.
وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ
«و تو چه داني كه روز جزا چيست؟ باز چه داني كه روز جزا چيست؟» تكرار سؤال براي بزرگ نمودن، تفخيم شأن و هولناك نماياندن قيامت است.
يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَيْئاً وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ
«روزي است كه كسي براي كسي هيچ اختياري ندارد؛ و در آن روز، فرمان از آن خداوند است» يعني: هيچ كس ـ هر كه باشد ـ اختيار رساندن چيزي از منفعت را در روز قيامت براي كس ديگري ندارد و در آنجا جز خداوند جلّ جلاله پروردگار عالميان، هيچ كس نيست كه حكمي صادر كند يا كاري انجام دهد. و هر چند كار در دنيا نيز چنين است ولي مراد اين است كه در آخرت كسي در امر فرمانروايي با حق تعالي كشمكش نميكند و او در اين روز هيچ كس را مالك چيزي از امور نميگرداند چنان كه در دنيا مالك آن گردانيد. در حديث شريف آمدهاست: «اي بنيهاشم! خويشتن را از دوزخ برهانيد زيرا من از جانب خدا جلّ جلاله براي شما صاحباختيار چيزي نيستم». يعني نميتوانم به شما نفعي برسانم.
بازگشت به لیست سوره ها وب سایت تفسیر انوار القرآن جستجو دانلود نظرات شما درباره