تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص

﴿ سوره‌ تکویر

مکی‌ است‌ و داراي 29  آيه‌ است‌.

وجه‌ تسميه: اين‌ سوره‌ به‌سبب‌ افتتاح‌ با اين‌ فرموده‌ حق‌ تعالي: إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ‏«تكوير» ناميده‌ شد. تكوير: در هم‌ پيچيدن‌ خورشيد و سپس‌ افگندن‌ و محو كردن‌ روشني‌ آن‌ است‌.

فضيلت‌ آن: در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ ابن‌عمر رضي‌الله عنهما آمده‌ است‌ كه ‌رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «هر كس‌ دوست‌ دارد كه‌ به‌سوي‌ روز قيامت‌ بنگرد چنان‌كه‌ گويي‌ آن‌ را به‌ چشم‌ سر مي‌بيند پس‌ بايد سوره‌هاي: إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ‏، إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ  و إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ ‏را بخواند».

إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ‏

«آن‌گاه‌ كه‌ خورشيد» مانند شكل‌ كره‌ «درهم‌ پيچيده‌ شود» و مانند پيچيدن‌ دستار و جمع‌ كردن‌ لباس‌ فراهم‌ آورده‌ شود سپس‌ به‌ عنوان‌ اعلامي‌ بر ويراني ‌جهان‌، پرتاب‌ گردد.

وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ ستارگان‌ تيره‌ شوند» و نور آنها از ميان‌ برود. يا «انكدار» آنها به ‌معني‌ فروافتادن‌، پراكنده‌ شدن‌ و به‌پايان‌ رسيدن‌ عمر آنهاست‌.

وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ كوهها به‌ رفتار آيند» يعني: از زمين‌ بركنده‌ شده‌ و در هوا بر باد داده‌ شوند لذا به‌ گردي‌ پراكنده‌ تبديل‌ شوند.

وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ ماده‌شتران‌ باردار وا نهاده‌ شوند» عشار: شتران‌ رام‌ و مهار كرده‌اي ‌هستند كه‌ فرزندان‌ آنها در شكم‌ آنهاست‌. اين‌ گونه‌ شتران‌ به‌ اين‌ دليل‌ به‌ يادآوري ‌مخصوص‌ شدند زيرا نفيس‌ترين‌ و گرامي‌ترين‌ اموال‌ در نزد اعراب‌ مي‌باشند. عطلت: يعني‌ همين‌گونه‌ رها گردند و بدون‌ شتربان‌ وا نهاده‌ شوند؛ به‌ سبب‌ هول‌ وهراس‌ عظيمي‌ كه‌ مردم‌ در روز قيامت‌ مشاهده‌ مي‌كنند.

اين‌ آيه‌ دليل‌ بر آن‌ است‌ كه‌ شتران‌ نيز مانند حيوانات‌ ديگر برانگيخته‌ مي‌شوند.

وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ جانوران‌ گرد آورده‌شوند» يعني: جانوران‌ وحشي‌ و درندگان‌ و جانوران‌ بياباني‌ در روز قيامت‌ حشر مي‌شوند تا از برخي‌ از آنها براي‌ برخي‌ديگرقصاص‌ گرفته‌شود، سپس‌ به‌ خاك‌ تبديل‌ مي‌گردند. به‌قولي: حشر آنها، مرگ‌آنهاست‌.

وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ درياها افروخته‌ گردند» و به‌ آتشي‌ شعله‌ور و زبانه‌كش‌ تبديل‌ شوند. البته‌ بعيد نيست‌ كه‌ مراد انفجار مواد مذاب‌ آتشفشاني‌ اندرون‌ زمين‌ بر اثر انفجار و زلزله‌هاي‌ عظيم‌ آن‌ باشد چنان‌كه‌ بعضي‌ از مفسران‌ همچون‌ الوسي‌ بر اين‌ نظرند. ابي‌بن‌كعب‌ رضی الله عنه مي‌گويد: «در اثنايي‌ كه‌ مردم‌ در بازارهاي‌ خويش‌ به‌ سر مي‌برند، بناگاه‌ نور خورشيد محو مي‌شود و در اثنايي‌ كه‌ آنان‌ در اين‌ حالت‌اند، بناگاه ‌كوهها از جا بركنده‌ شده‌ و بر روي‌ زمين‌ مي‌افتند پس‌، از آن‌ حركت‌ و اضطراب ‌عظيمي‌ پديد مي‌آيد در اين‌ هنگام‌ جنيان‌ وحشت‌زده‌ به‌سوي‌ انسيان‌ روي ‌مي‌آورند و انسيان‌ به‌سوي‌ جنيان‌ و چهارپايان‌ و مرغان‌ و درندگان‌ همه‌ درهم ‌مي‌آميزند».

وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ جانها قرين‌ همديگر شوند» يعني: جانهاي‌ مؤمنان‌ با حور عين‌ جفت‌ گردانيده‌ مي‌شوند و جانهاي‌ كافران‌ با شياطين‌. يا ارواح‌ با اجساد جمع ‌مي‌شوند. حسن‌ در معناي‌ آن‌ مي‌گويد: «هر كس‌ به‌ گروه‌ خويش‌ ملحق‌ مي‌شود؛ يهود با يهود، نصاري‌ با نصاري‌، مجوس‌ با مجوس‌، منافقان‌ با منافقان‌ و همين‌گونه‌ مؤمنان‌ با مؤمنان‌ پس‌ هر كس‌ با هم‌كيش‌ و هم‌آيين‌ خود پيوند داده‌ مي‌شود».

وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ ‏ بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ از دختر زنده‌به‌گور پرسيده‌ شود كه‌ به‌ كدامين‌ گناه‌ كشته ‌شده‌ است‌؟» برخي‌ از اعراب‌ از بيم‌ عار، يا از بيم‌ فقر و نيازمندي‌ دختران‌ خود را بعد از تولدشان‌ زنده‌ به‌ گور مي‌كردند چرا كه‌ آنان‌ را سربار و مايه‌ ننگ‌ و عار خود مي‌دانستند. پس‌ خداوند متعال‌ هشدار داد كه‌ قاتلان‌ دختران‌ را كه‌ بي‌هيچ‌ گناهي ‌كشته‌ شده‌اند، به‌ محاكمه‌ مي‌كشاند و از آن‌ دختران‌ زنده ‌به‌ گور مي‌پرسد كه‌ به‌كدامين‌ گناه‌ كشته‌ شده‌اند؟ پاسخ‌ آن‌ دختران‌ اين‌ است: بي‌ هيچ‌ گناهي‌ زنده ‌به ‌گور شده‌ايم‌! و در اينجاست‌ كه‌ روي‌ حساب‌ با قاتلان‌ است‌. در حديث‌ شريف‌ آمده‌است: «... الموؤدة في‌ الجنة: دختر زنده ‌به‌ گور شده‌ در بهشت‌ است‌».

اين‌ آيه‌ دليل‌ بر آن‌ است‌ كه‌ اطفال‌ مشركان‌ عذاب‌ نمي‌شوند زيرا عذاب‌ در برابر گناه‌ است‌.

وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ كارنامه‌ها گشوده‌ شود» يعني: آن‌گاه‌ كه‌ نامه‌هاي‌ اعمال‌ براي‌ حساب‌ گشوده‌ و منتشر ساخته‌ شوند زيرا اين‌ نامه‌ها در وقت‌ مرگ‌ در هم‌ پيچيده‌ شده‌ و در هنگام‌ حساب‌ گشوده‌ مي‌شوند.

وَإِذَا السَّمَاء كُشِطَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ آسمان‌ پوست‌ بركنده‌ شود» يعني: پاره‌پاره‌ گرديده‌ و از جا بركنده ‌شود چنان‌كه‌ سقف‌ از خانه‌ و پوست‌ از تن‌ گوسفند بركنده‌ مي‌شود.

وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ دوزخ‌ را برافروزند» براي‌ دشمنان‌ خدا جلّ جلاله  به‌ فروزشي‌ سخت‌. قتاده ‌مي‌گويد: «دوزخ‌ را خشم‌ خداوند جلّ جلاله و گناهان‌ بني‌آدم‌ برافروخته‌ مي‌گرداند».

وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ ‏

«و آن‌گاه‌ كه‌ بهشت‌ نزديك‌ آورده‌ شود» به‌سوي‌ متقيان‌. علما گفته‌اند: از فرموده‌ حق‌ تعالي: إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ‏تا فرموده‌اش: وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْدوازده‌ پديده‌ ذكر شده‌ است‌ كه‌ شش‌ عدد از آنها در دنيا است‌؛ يعني‌ از اول‌ سوره‌ تا وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْو شش‌ از آن‌ در آخرت‌ است‌؛ يعني‌ از وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْتا اين‌ آيه‌. وجواب‌ همه‌ اينها اين‌ فرموده‌ حق‌ تعالي‌ است:

عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ ‏

«هر نفس‌ بداند كه‌ چه‌ آماده‌ كرده‌ است» يعني: چون‌ آن‌ امور ياد شده‌ واقع ‌شود، در آن‌ هنگام‌ هر كس‌ با گشودن‌ نامه‌هاي‌ اعمال‌ خود مي‌داند كه‌ از خير يا شرچه‌ آماده‌ كرده‌ است‌. در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ عدي‌بن‌حاتم‌ رضی الله عنه آمده‌ است‌ كه ‌رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «ما منكم‌ من‌ أحد إلا وسيكلمه‌ الله‌، ما بينه‌ وبينه‌ ترجمان‌، فينظر أيمن‌ منه‌ فلا يري‌ إلا ما قدمه‌ و ينظر أشأم‌ منه‌، فلا يري‌ إلا ما قدم‌ بين‌ يديه‌ فتستقبله‌ النار، فمن‌ استطاع‌ منكم‌ أن‌ يتقي‌ النار ولو بشق‌ تمرة‌ فليفعل: هيچ‌ كس‌ از شما نيست ‌مگر اين‌كه‌ خداوند متعال‌ به‌زودي‌ با او سخن‌ مي‌گويد به‌ طوري‌ كه‌ ميان‌ او و ميان ‌خداوند جلّ جلاله  ترجماني‌ نيست‌ پس‌ به‌ جانب‌ راست‌ خويش‌ مي‌نگرد و جز آنچه‌ را كه‌ (از اعمال) پيش‌ فرستاده ‌است‌، نمي‌بيند و به‌ جانب‌ چپ‌ خويش‌ مي‌نگرد پس‌ جز آنچه‌ را كه‌ پيش‌ از خود (از اعمال) فرستاده‌ است‌، نمي‌بيند آن‌گاه‌ آتش‌ به‌ اوروي‌ مي‌آورد. پس‌ هر كس‌ از شما كه‌ مي‌تواند از آتش‌ بپرهيزد ـ ولو با دادن ‌پاره‌اي‌ از خرمايي‌ ـ بايد چنين‌ كند».

فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ‏

«پس‌ سوگند مي‌خورم» «لا» براي‌ نفي‌ نيست‌ بلكه‌ براي‌ تأكيد خبر است‌. آري‌! سوگند مي‌خورم‌ «به‌ ستاره‌هاي‌ گردان» كه‌ روزها در زير نور خورشيد پنهان‌ شده‌ و به‌ چشم‌ غير مسلح‌ ديده‌ نمي‌شوند. مراد از اين‌ ستارگان‌ در نزد جمهور: ستارگان‌ سيارند مانند زحل‌، مشتري‌، مريخ‌، زهره‌ و عطارد و خنوس ‌آنها بازگشت‌ آنها به‌ اول‌ برج‌ است‌. در كتب‌ حديث‌ آمده‌است: همه‌ ستارگان ‌«خنس‌» اند زيرا در روز از ديده‌ پنهان‌ مي‌شوند.

الْجَوَارِ الْكُنَّسِ ‏

ستارگان‌ «سيار» كه‌ در مدارهاي‌ خود سير مي‌كنند «كز ديده‌ نهان‌ شوند» يعني: در وقت‌ غروب‌ خود در پشت‌ سر افق‌ پنهان‌ مي‌شوند. كنس: برگرفته ‌از كناس‌ يعني‌ خوابگاهي‌ است‌ كه‌ آهوان‌ و درندگان‌ در بيشه‌ از شاخكهاي ‌درختان‌ براي‌ خود مي‌سازند و در آن‌ پنهان‌ مي‌شوند. قول‌ راجح‌ اين‌ است‌ كه ‌تمام‌ ستارگان‌ «خنس‌» و «كنس‌» اند زيرا همگي‌ آنها در روز از ديده‌ نهان‌ و در شب‌ آشكار مي‌شوند، سپس‌ به‌ پنهانگاه‌ خود در زير افق‌ كه‌ همان‌ آشيانه‌ يا برجهاي‌ آنهاست‌، غايب‌ مي‌شوند چنان‌كه‌ آهو در آشيانه‌ خود پنهان‌ مي‌شود.

وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ ‏

«و سوگند به‌ شب‌ چون‌ روي‌ آورد» چون‌ شب‌ روي‌ آورد، اعراب‌ مي‌گويند: «عسعس ‌الليل‌» و چون‌ شب‌ پشت‌ كند و برود، نيز مي‌گويند: «عسعس‌ الليل‌». پس ‌اين‌ كلمه‌ از الفاظ اضداد است‌. ابن‌كثير مي‌گويد: «معناي‌ روي ‌آوردن‌ در اينجا مناسبتر مي‌نمايد».

 وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ‏

«و سوگند به‌ صبح‌ چون‌ دميدن‌ گيرد» تنفس‌ صبح‌؛ روي‌‌آوردن‌ و روشنگري ‌آن‌ است‌ زيرا صبح‌ با روح‌ و نسيم‌ جان‌نوازي‌ روي‌ مي‌آورد.

إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ‏

و مقسم‌عليه‌ اين‌ است: «كه‌ آن‌ برخوانده‌ پيام‌آور گرامي‌اي‌ است» يعني: سوگند به‌ همه‌ آنچه‌ ذكر شد كه‌ قرآن‌ برخوانده‌ فرستاده‌ گرامي‌، يعني‌ جبرئيل‌علیه السلام  است ‌زيرا او قرآن‌ را از جانب‌ خداي‌ سبحان‌ بر پيامبرش‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرود آورده ‌است‌.

ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ ‏

«نيرومندي‌ است» جبرئيل‌علیه السلام  كه‌ آفرينش‌ عظيم‌ و استوار و قدرت‌ بسياري‌ دارد «نزد صاحب‌ عرش‌، صاحب‌ مقام‌ است» يعني: جبرئيل‌علیه السلام  نزد خداي‌ سبحان‌ داراي ‌مقام‌ بلند و جايگاه‌ و پايگاه‌ رفيع‌ و والايي‌ است‌. شايان‌ ذكر است‌ كه‌ اين‌ عنديت‌، نه‌ عنديت‌ مكاني‌ است‌ و نه‌ عنديت‌ سمت‌ و جهت‌ بلكه‌ عنديت‌ اكرام‌ و تشريف‌ و بزرگداشت‌ است‌ چنان‌كه‌ در حديث‌ شريف‌ قدسي‌ آمده‌است: «أنا عند المنكسرة ‌قلوبهم:  من‌ در نزد دلشكستگانم‌».

مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ ‏

«در آنجا هم‌ مطاع‌ و هم‌ امين‌ است» يعني: جبرئيل‌علیه السلام  در ميان‌ فرشتگان‌ آسمان ‌هم‌ مطاع‌ است‌ كه‌ فرشتگان‌ به‌ او رجوع‌ مي‌كنند و از او فرمان‌ مي‌برند و هم‌ متصف‌ به‌ صفت‌ امانت‌ است‌ در امر وحي‌ و غير آن‌.

وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ ‏

«و هم‌ صحبت‌ شما ديوانه‌ نيست» يعني: اي‌ مردم‌ مكه‌! محمد‌ صلّی الله علیه و آله وسلّم همنشين‌ شما ديوانه‌ نيست‌. دليل‌ اين‌كه‌ حق‌ تعالي‌ از آن‌ حضرت‌ صلّی الله علیه و سلّم به‌ وصف‌ هم‌سخني‌ با آنان ‌يادآوري‌ فرمود، اشعار بر اين‌ امر است‌ كه‌ آنها به‌ حقيقت‌ امر ايشان‌ دانايند ومي‌دانند كه‌ آن‌ حضرت‌ صلّی الله علیه و سلّم خردمندترين‌ و كاملترين‌ مردم‌ هستند.

وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ ‏

«و به‌ راستي‌ او را در افق‌ آشكار ديده‌است» يعني: هم‌صحبت‌ شما محمد‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم جبرئيل‌علیه السلام  را در وقت‌ طلوع‌ خورشيد بر كرانه‌ آشكار سمت‌ مشرق‌ آسمان‌ به‌همان‌ شكل‌ و صورت‌ حقيقي‌ وي‌ كه‌ داراي‌ ششصد بال‌ بود، ديده ‌است‌ به‌ نحوي‌كه‌ براي‌ محمد‌ صلّی الله علیه و آله وسلّم علم‌ بديهي‌ حاصل‌ شده‌ است‌ كه‌ جبرئيل‌علیه السلام  فرشته‌اي‌ است ‌مقرب‌ كه‌ به‌ فرود آوردن‌ وحي‌ از سوي‌ وي‌ مي‌توان‌ كاملا مطمئن‌ بود و او شيطان ‌مطرود نيست‌. شايان‌ ذكر است‌ كه‌ اين‌ دومين‌ رؤيت‌ جبرئيل‌علیه السلام  توسط آن ‌حضرت‌ صلّی الله علیه و آله وسلّمبعد از ديدن‌ اول‌ ايشان‌ در هنگام‌ آغاز وحي‌ در غار حرا بود. مجاهد مي‌گويد: «آن‌ حضرت‌ صلّی الله علیه و سلّم در رؤيت‌ دوم‌ جبرئيل‌ را در ناحيه‌ وادي‌ اجياد كه‌ در شرق‌ مكه‌ است‌، ديدند».

وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ ‏

«و او» يعني: يار و هم‌صحبت‌ شما محمد‌ صلّی الله علیه و آله وسلّم «در امر غيب» يعني: در امر وحي‌ و اخبار آسمان‌ «بخيل‌ نيست» پس‌ در رساندن‌ وحي‌ غيبي‌ بخل‌ نمي‌ورزد و در تبليغ‌ آن‌ كوتاهي‌ نمي‌كند بلكه‌ كلام‌ و احكام‌ خداي‌ عزوجل‌ را با همه‌ سخاوت ‌و بخشندگي‌ به‌ خلق‌ تعليم‌ مي‌دهد.

وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ‏

«و قرآن‌ سخن‌ شيطاني‌ مطرود نيست» يعني: قرآن‌ سخن‌ و گفتار شيطاني‌ از شياطين‌ استراق‌كننده‌ شنود كه‌ با شهابهاي‌ آسماني‌ طرد مي‌شوند، نيست‌ زيرا برخلاف‌ آنچه‌ كه‌ قريش‌ مي‌گويند، قرآن‌ نه‌ شعر است‌ و نه‌ كهانت‌.

فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ ‏

«پس‌ به‌ كجا مي‌رويد» يعني: بعد از انكار قرآن‌ و برنتابيدن‌ آن‌ به‌ كدامين‌ راه‌ مي‌رويد در حالي‌ كه‌ حجت‌ بر شما تمام‌ شده‌ است‌؟ عقل‌هايتان‌ در تكذيب‌ اين ‌قرآن‌ با وجود روشني‌ و حقانيت‌ آن‌ به‌ كجا مي‌رود؟ به‌ كدام‌ راه‌ مي‌رويد كه‌ از اين‌ راهي‌ كه‌ براي‌ شما بيان‌ كرده‌ام‌، روشن‌تر باشد؟.

إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ‏

«قرآن‌ جز پندي‌ براي‌ عالميان‌ نيست» كه‌ آنان‌ را پند و اندرز داده‌ و به‌ بيان ‌حقيقت‌ برايشان‌ مي‌پردازد؛

لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ ‏

«براي‌ هر يك‌ از شما كه‌ بخواهد راست‌ و مستقيم‌ باشد» بر راه‌ حق‌ و ايمان‌ و طاعت‌. آري‌! قرآن‌ فقط براي‌ آنان‌ پندي‌ است‌ و آنانند كه‌ از آن‌ بهره‌مند مي‌گردند.

وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ‏

«و تا الله پروردگار عالميان‌ نخواهد شما نيز نخواهيد خواست»

يعني: شما راستي‌ و درستي‌ و استفامت‌ را نمي‌خواهيد و بر اين‌ خواست‌ قادر هم‌ نمي‌باشيد مگر به‌ مشيت‌ و توفيق‌ خداوند متعال‌. استقامت: رفتن‌ به‌ راه‌ راست‌، يعني‌ راه‌ خداوند فرمانرواي‌ آسمانها و زمين‌ است‌.

مفسران‌ در بيان‌ سبب‌ نزول‌ روايت‌ كرده‌اند: چون‌ آيه‌ لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَنازل‌ شد، ابوجهل‌ گفت: اين‌ امر مربوط به‌ ماست‌؛ اگر بخواهيم‌، با استقامت ‌مي‌شويم‌ و اگر نخواهيم‌، نمي‌شويم‌! پس‌ خداوند جلّ جلاله   نازل‌ كرد: «شما نمي‌خواهيد مگر آن‌كه‌ خداوند پروردگار عالميان‌ بخواهد». پس‌، از تعمق‌ در سبب‌ نزول‌ اين‌ آيه‌ به‌ يك‌ نكته‌ مهم‌ مي‌رسيم‌ و آن‌ موقوف‌ بودن‌ مشيت‌ بشري‌ به‌مشيت‌ الهي‌ است‌. البته‌ اين‌ به‌ معناي‌ مجبور بودن‌ انسان‌ نيست‌ زيرا حق‌ تعالي‌ به ‌علم‌ ازلي‌ خود دانسته‌، سپس‌ اراده‌ كرده‌ و قدرتش‌ را بر آن‌ امر نمايان‌ ساخته‌ است ‌پس‌ علم‌ وي‌ كشف‌ كننده‌ است‌ نه‌ اجبار آور. يعني‌ خداوند متعال‌ به‌ علم‌ ازلي ‌خود دانسته‌ است‌ كه‌ مثلا زيد در زندگي‌ خود چه‌ كارهايي‌ مي‌كند آن‌گاه‌ تحقق ‌كارهاي‌ او را اراده‌ كرده‌ و سپس‌ به‌ قدرت‌ خويش‌ آن‌ كارها را در عرصه‌ واقع ‌نمايان‌ ساخته‌ است‌.

 

بازگشت به لیست سوره ها                وب سایت تفسیر انوار القرآن                    جستجو                دانلود                نظرات شما                درباره