تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص
﴿ سوره مرسلات ﴾
مکی است و داراي 50 آيه است.
وجه تسميه: اين سوره بهنام مطلع خود: وَالْمُرْسَلَاتِ ... كه خداوند جلّ جلاله بدان سوگند خورده است، «مرسلات» ناميده شد.
فضيلت آن: ابنعباس رضی الله عنه از مادرش روايت كرده است كه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در نماز مغرب سوره «مرسلات» را ميخواندند. نقل است كه ابنعباس رضی الله عنه سوره «مرسلات» را ميخواند، در اين اثنا امالفضل به وي گفت: فرزندم! با خواندن اين سوره به خاطرم آوردي؛ اين سوره آخرين چيزي است كه شنيدم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آن را در نماز مغرب ميخوانند.
وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفاً (1)
«قسم به فرستادگان پياپي» ابنكثير ميگويد: «قول قوي تر اين است كه مراد از فرستادگان پياپي، بادهايي است كه چون موي گردن اسب كه پشت سر هم برآن روييده است، پياپي ميآيند». قرطبي نيز ميگويد: «جمهور مفسران برآنند كه مراد از مرسلات، بادهاست». بهقولي ديگر: مراد از «مرسلات» فرشتگان فرستادهاي هستند كه وحي و امر و نهي پروردگار را بر وجهي نيكو، يا به طورپياپي ميآورند.
فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفاً (2)
«پس قسم به تندبادهاي سخت» كه بهقصد انجام مأموريت خود ـ يعني آوردن نعمت يا عذاب ـ فرستاده ميشوند. بهقولي: «عاصفات» فرشتگانياند كه بر بادها گمارده ميشوند و آنها را تند ميرانند. بهقوليديگر: آنها فرشتگاني هستند كه ارواح كافران را به تندي ميرانند.
وَالنَّاشِرَاتِ نَشْراً (3)
«و قسم به افشانندگان افشانگر» كه ابرهاي بادآور بارانزا را آنگونه كه پروردگار عزوجل بخواهد، ميپراكنند. يا مراد از «ناشرات» فرشتگانياند كه برابرها گماشتهاند و آنها را ميپراكنند. يا مراد فرشتگانياند كه در هنگام فرودآوردن وحي، بالهاي خود را در فضا ميگشايند و ميافشانند.
فَالْفَارِقَاتِ فَرْقاً (4)
«پس قسم به جداكنندگان به جداكردني» مراد فرشتگاني هستند كه با پيامهاي الهياي كه فرود ميآورند، حق و باطل و حلال و حرام را از هم جدا ميكنند.
فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْراً (5)
«پس قسم به فرشتگان فرودآورنده وحي» كه وحي را بر انبيا علیهم السلام القا ميكنند. صاحب تفسير «الأساس» ميگويد: «قول راجح اين است كه از پنج سوگند ياد شده در اينجا، فقط سوگند دوم يعني (فالعاصفات) به بادها تعلق دارد و سوگندهاي ديگر مربوط به فرشتگان است». بهقولي ديگر: سه سوگند اول به بادها و سوگند چهارم و پنجم به فرشتگان تعلق دارد. شايان ذكر است كه وجه مناسبت ميان بادها و فرشتگان، لطافت و سرعت حركت آنهاست.
عُذْراً أَوْ نُذْراً (6)
«خواه عذري باشد يا هشداري» يعني: فرشتگان وحي را بهعنوان عذر نماياندن و اتمام حجت خداي عزوجل بر خلقش، يا بهعنوان هشدار عذابش، بر پيامبران علیهم السلام فرود ميآورند. يا فرشتگان وحي را بهعنوان عذر و حجتي براي حقپرستان و هشداري براي باطلپرستان، فرود ميآورند.
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ (7)
آري! سوگند به آنچه ذكر شد «كه آنچه وعده يافتهايد، قطعا رخ خواهد داد» اين آيه جواب قسمهاست؛ يعني آنچه كه به شما در مورد وقوع قيامت، دميدن در صور و برانگيختن اجساد وعده داده شده، خواهناخواه رخ ميدهد.
سپس خداي سبحان نشانههاي اين رخداد حتميالوقوع را اين گونه روشن ميسازد:
فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ (8)
«پس آنگاه كه ستارگان تيره شوند» يعني: نور و روشني آنها محو گردد.
وَإِذَا السَّمَاء فُرِجَتْ (9)
«و آنگاه كه آسمان شكافته شود» و پارهپاره گردد.
وَإِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ (10)
«و آنگاه كه كوهها از جا كنده شوند» و در فضا بر باد روند و هيچ اثري از آنها باقي نماند و جايگاههاي آنها با سطح زمين برابر گردد.
وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ (11)
«و آنگاه كه براي پيامبران ميقاتي تعيين كنند» به منظور داوري و فيصله نهايي ميان ايشان و امتهايشان. يعني: در آن هنگام آنچه كه وقوع آن حتمي است، روي ميدهد.
لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ (12)
«براي چه روزي تعيين وقت شده است» تا پيامبران علیهم السلام گواهيشان در مورد امتهايشان را برپا دارند؟.
لِيَوْمِ الْفَصْلِ (13)
«براي روز فصل» كه در آن ميان مردم برمبناي اعمالشان داوري و فيصله نهايي صادر ميشود سپس بهسوي بهشت يا دوزخ پراكنده ميشوند.
وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الْفَصْلِ (14)
آنگاه حق تعالي براي افگندن تعجب در مورد هولناك بودن روز قيامت اين سؤال را مطرح ميكند: «و تو چه داني كه روز فصل چيست؟» يعني: آن روز، روز وقوع رخداد هولناك و عظيمي است كه وصف و مقدار هول و هراس آن در تصور بشر نميگنجد لذا پاسخ اين سؤال در درون آن نهفته است.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ (15)
«واي در آن روز» هولناك «بر تكذيب كنندگان» ويل: تهديد به نابودي و هلاكت است. ابنكثير ميگويد: اين روايت كه «ويل» وادياي در جهنم است صحيح نيست. شايان ذكر است كه تهديد و تهويل با جمله: وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ در نه جاي ديگر از اين سوره نيز براي تأكيد و تبيين بيشتر تكرار شده است چنانكه در سوره «رحمان» نيز نظير آن، يعني: فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ تكرار شده است.
أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ (16)
«مگر پيشينيان را هلاك نكرديم؟» يعني: آيا كفار امتهاي گذشته چون اقوام نوح، عاد، ثمود و ديگران را از زمان آدمعلیه السلام تا كفار ستيزهجوي زمان محمد صلّی الله علیه و آله وسلّم با عذاب دنيا هلاك نكرديم؛ آنگاه كه پيامبرانشان را تكذيب كردند؟.
ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ (17)
«سپس پسينيان را» يعني: كفار مكه، موافقانشان و نيز امثالشان از كفار قرنهاي ديگر را كه به تكذيب محمد صلّی الله علیه و آله وسلّم ميپردازند «در پي آنان ميآوريم» و اين سنت ما در مورد آنهاست.
كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ (18)
«با مجرمان چنين ميكنيم» يعني: هر مشركي را اينچنين نابود ميكنيم؛ يا در دنيا يا در آخرت.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ (19)
«واي در آن روز بر تكذيبكنندگان» يعني: واي در روز هلاك بر تكذيبكنندگان كتابها و پيامبران خداوند جلّ جلاله . تكرار اين آيه ـ چنانكه گفتيم ـ براي تأكيد است.
أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاء مَّهِينٍ (20)
«مگر شما را از آبي بيمقدار» يعني: از آبي ضعيف و حقير كه همانا آب نطفه (مني) است «نيافريديم؟» .
فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ (21)
«پس آن را در جايگاهي استوار قرار داديم» يعني: در جايگاهي محفوظ و محكم كه همانا رحم است. و هر كس از چگونگي محيط امن و حمايت شدهاي كه براي جنين قرار داده شده است آگاه شود، دقت اعجاز اين آيه را درمييابد.
إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ (22)
«تا مدتي معين» كه همانا مدت بارداري است.
فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ (23)
«پس بهاندازه سامان داديم و چه نيك تواناييم» يعني: اعضا و اوصاف جنين و همه احوال و اطوار آن را بر همان وصفي قرار داديم كه خواستهايم پس ما نيكو سامان دهنده و آفرينندهاي هستيم.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ (24)
«واي در آن روز بر تكذيبكنندگان» قدرت ما بر اين ساماندهي، يا بر تكذيبكنندگان تجديد آفرينش.
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتاً (25)
«مگر زمين را جمعكننده نگردانيدهايم؟» به طوري كه همگان را فرا ميگيرد و در خود جمع ميكند؟ كفات: فرا گرفتن و جمع كردن است.
أَحْيَاء وَأَمْوَاتاً (26)
«چه براي زندگان و چه براي مردگان؟» يعني: زمين در سطح خود فراگير زندگان است و زندگان بر روي آن در منازل و جايگاههاي خويش بهسر ميبرند. همچنين زمين فراگيرنده و جمع كننده مردگان است در بطن خود. خليل ميگويد: «كفت، برگردانيدن يك چيز از پشت به رو يا از رو به پشت است پس معني كفات اين است كه آدميان از خاك زمين به وجود ميآيند، سپس بهعنوان زندگان بر روي آن حيات ميگذرانند آنگاه مجددا بهصورت مردگان در آن برميگردند».
وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاء فُرَاتاً (27)
«و در آن كوههاي پايدار و بلند پديد آورديم و به شما آبي شيرين» و گوارا «نوشانيديم» پس اين همه، شگرفتر و شگفتانگيزتر از رستاخيز و احياي مردگان است.
وَيْلٌ يوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ (28)
«واي در آن روز بر تكذيب كنندگان» نعمتهاي ما، كه نعمتهاي يادشده نيز از جمله آنهاست.
انطَلِقُوا إِلَى مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ (29)
«برويد» اي دروغانگاران «بهسوي همان چيزي كه آن را دروغ ميشمرديد» اين سخن را نگهبانان جهنم از سر تحكم و كوبيدن تكذيب كنندگان و منكران به آنان ميگويند. يعني: برويد بهسوي عذاب دوزخ كه آن را در دنيا دروغ ميشمرديد.
انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ (30)
«برويد بهسوي سايهاي داراي سه شاخه» يعني: بهسوي سايهاي از دود جهنم كه با شعلههاي كوهپيكر خود چنان بلند گرديده كه به سه شاخه جداگانه تقسيم شده است؛ در زير آن سايهها برويد تا كار حساب به پايان آيد.
لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ (31)
«كه نه سايه سرد است و نه از گرمي آتش بازميدارد» يعني: آن دود نه مانند سايههاي دنيا سرد است و نه گرماي سوزان جهنم را از شما بازميدارد.
إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ (32)
«هرآينه دوزخ شرارههايي مانند قصر ميافگند» يعني: هر شرارهاي از شرارههاي دوزخ كه آن را ميافگند، در بزرگي خود مانند كاخي از كاخهاست. شرر: شعلهاي است كه از آتش پراكنده ميشود. قصر: بنايي عظيم و برجي است آسمانخراش.
كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ (33)
«گويي آن شررها شتران زردرنگ سيه تاباند» فراء ميگويد: «صفر؛ شتران سيهتاباند و هيچ شتر سيهتابي نيست مگر اينكه دل به زردي ميزند، از اين جهت اعراب شتران سيهتاب را صفر ناميدهاند». دانشمندان گفتهاند: چون شرر بههوا پراكنده شده فروافتد و در آن باقيماندهاي از رنگ آتش باشد، شبيهترين چيز به شتر سيهتاب است.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ (34)
«واي در آن روز بر تكذيب كنندگان» پيامبران خدا جلّ جلاله و روز آخرت.
هَذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ (35)
«اين روزي است كه سخن نگويند» كافران از هول و هراس آنچه كه در محشر روي داده است.
وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ (36)
«و نه به آنان اجازه داده ميشود كه عذرخواهي كنند» يعني: خداي عزوجل به آنان اين اجازه را نيز نميدهد كه عذري را پيشكش كنند بلكه حجت بر آنها تمام گرديده و ديگري عذري برايشان باقي نمانده است. شايان ذكر است كه عرصات قيامت حالات گونهگوني دارد و اين دو آيه ناظر بر يكي از اين حالات ميباشد زيرا كفار در حالت و موقف ديگري سخن ميگويند.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ (37)
«واي در آن روز بر تكذيب كنندگان» روز جزا.
هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ (38)
«اين همان روز فصل» و داوري «است، شما را با پيشينيان گردآورديم» يعني: به كفار گفته ميشود: اين همان روز داوري و فيصله نهايي است كه در آن ميان خلايق فيصله ميشود و در آن حق از باطل جدا ميشود پس اي كفار قريش و اي تكذيب كنندگان اين امت! ما شما را در اين روز با كفار امتهاي گذشته گردآورديم.
فَإِن كَانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ (39)
«پس اگر نيرنگي داريد» يعني: اگر هماكنون در دفع كردن عذاب از خود بر نيرنگي تواناييد؛ «پس در حق من بسگاليد» يعني: آن نيرنگ را عليه من به اجرا درآوريد. اين آيه مفيد نهايت تحقير، تخجيل، تعجيز و توبيخ كفار است.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ (40)
«واي در آن روز بر تكذيب كنندگان» عذاب روز قيامت زيرا در آن روز هيچ حيله و تدبيري در نجات از عذاب ندارند.
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ (41)
«هرآينه متقيان در سايهساران و كنار چشمهسارانند» يعني: مؤمنان پرهيزكار از شرك ـ بر خلاف تكذيبكنندگان مشرك ـ در سايهساران درختها و قصرها قرار دارند، نه همچون سايهاي كه براي كفار از دود گرمازا و خفقانآور جهنم پديدآورده شده است ـ چنانكه گذشت.
وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ (42)
«و» همچنين متقيان «در ميوههايي» هستند «كه دلخواهشان است» و بدان رغبت دارند. اين آيه دلالت ميكند بر اينكه نعمتهاي بهشت بر طبق رغبت و ميل بهشتيان در دسترس است، برخلاف نعمتهاي دنيا كه وجود آنها به امكانات دست داشته بستگي دارد.
كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (43)
به ايشان گفته ميشود: «به پاداش آنچه ميكرديد» در دنيا از اعمال شايسته «بخوريد و بنوشيد، خورد و نوشي خوش و گوارا» .
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ (44)
«ما نيكوكاران را بدينگونه جزا ميدهيم» يعني: ما نيكوكاران را در برابر اعمالشان به مانند اين پاداش بزرگ جزا ميدهيم پس اي انسانها! عمل خود را نيكو سازيد تا چنين پاداشي را دريافت داريد.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ (45)
«واي در آن روز بر تكذيب كنندگان» بهشت چرا كه آنان در آن روز در بدبختي بزرگي قرار دارند در حالي كه مؤمنان در نعمتي پايدار و سعادتي خوشگوار بهسر ميبرند.
كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلاً إِنَّكُم مُّجْرِمُونَ (46)
«بخوريد و بهرهمند باشيد» شما اي منكران در دنيا «اندكي» يعني: به مدت اندك و كوتاهي زيرا بهره دنيا اندك است «چراكه شما مجرميد» زيرا مشركان مجرماند و بنابراين، شايستگي انعام و تكريم دائمي را ندارند.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ (47)
«واي در آن روز بر تكذيب كنندگان» به خدا، پيامبرانش و روز آخرت كه خود را در برابر بهرهاي اندك در معرض عذاب هميشگي قرار دادهاند. تكرار اين آيهـ چنان كه گفتيم ـ براي افزودن بر سرزنش و كوبيدن آنهاست.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ (48)
«و چون به آنان» يعني: به آن گروه نادان كافر «گفته شود: نماز بگزاريد، نماز نميگزارند» مفسران در بيان سبب نزول گفتهاند: اين آيه كريمه درباره قبيله ثقيف كه از نمازگزاردن امتناع كردند، نازل گرديد. مقاتل ميگويد: «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بهآنان فرمودند: مسلمان شويد و آنان را به اداي نماز دستور دادند اما آنها گفتند: خم نميشويم زيرا خم شدن بر ما ننگ و رسوايي است. پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: لاخير في دين ليس فيه ركوع و لا سجود: در ديني كه ركوع و سجده نداشته باشد، خيري نيست».
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ (49)
«واي در آن روز بر تكذيب كنندگان» اوامر خداي سبحان و نواهي وي.
پس اين در مجموع ده نوع از انواع بيمدهي و تهديد در اين سوره است كه خداوند متعال كفار را بدانها هشدار داده است.
فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (50)
«پس به كدامين سخن بعد از قرآن ايمان ميآورند؟» يعني: اگر كفار به قرآن باور ندارند، به كدامين سخن غير از قرآن باور ميدارند؟ زيرا قرآن خود معجزه و مشتمل بر حجتهاي روشن و معاني و مضامين بزرگ و برتر است پس اگر به اين معجزه درخشان ايمان نياورند، قطعا بعد از آن ديگر كتب الهي را به هيچ حال تصديق نميكنند. در حديث شريف به روايت ابوهريره رضی الله عنه آمده است كه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «هر كس سوره وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفاً را ميخواند و به آيه فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ميرسد، بايد بگويد: آمنت بالله وبما أنزل: به خداي عزوجل و به آنچه كه نازل كرده است، ايمان آوردم».
بازگشت به لیست سوره ها وب سایت تفسیر انوار القرآن جستجو دانلود نظرات شما درباره