تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص
﴿ سوره مزمل ﴾
مکی است و داراي 20 آيه است.
وجه تسميه: اين سوره بدان جهت «مزمل» ناميده شد كه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در آغازين مرحله نزول وحي الهي بهسوي ايشان كه خود را در جامه ميپيچيدند، سخن ميگويد. مزمل: يعني جامه بر خود پيچيده.
اين سوره مباركه صفحهاي از تاريخ دعوت اسلامي و تابلويي از تابلوهاي مرحله آمادهسازي و آمادگي براي برداشت آن را ارائه ميكند.
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ
«اي مرد جامه بر خود پيچيده» خطاب متوجه رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است كه در آغاز امر وحي كه جبرئيلعلیه السلام پيام الهي را به ايشان آورد، از هيبت وحي و جبرئيلعلیه السلام خود را در جامه ميپيچيدند زيرا نخستينبار كه ايشان صداي فرشته را شنيدند و بهسوي وي نگاه كردند، ايشان را لرزه گرفت و از هيبت وي نزد خانواده خود آمدند و گفتند: مرا به جامه درپيچيد، مرا در زير جامه بپوشانيد. سپس به رسالت مخاطب ساخته شدند و با جبرئيلعلیه السلام انس گرفتند. ولي ابن كثير بر اساس روايت جابر رضی الله عنه در مقدمه تفسير اين سوره به نقل از حافظ ابوبكر بزار ميگويد: «قريش در دارالندوه اجتماع كردند و گفتند: براي اين مرد نامي بگذاريد تا مردم از وي پراكنده شوند. پس در اينباره با يكديگر به راي زني پرداختند و گفتند: او راكاهن بخوانيم. اما خودشان كهانت را از آن حضرت صلّی الله علیه و سلّم نفي كردند. باز گفتند: او را ديوانه بخوانيم. سپس خود آن را از ايشان نفي كردند. باز گفتند: او را ساحر بخوانيم. سپس خود آن را از ايشان نفي كردند... سپس با توافق بر سر اين اسم از همديگر متفرق شدند. پس چون خبر به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم رسيد، ايشان از اين توطئه چنان در فشار قرار گرفتند كه خود را در جامه پيچيدند.
قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً
«قيام ليل كن جز اندكي» يعني: جامه را به دورافگن و در شب براي اداي نماز بپاخيز و تمام شب را نماز بگزار، جز اندكي از آن را. شايان ذكر است كه قيام شب فقط بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرض بود. جابربن عبدالله رضی الله عنه در بيان سبب نزول آيه كريمه روايت كرده است كه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مجاور حراء گرديدم (بنا برعادت ايشان) و چون مدت مجاورتم را در آن بهسر رساندم، از كوه فرود آمدم بناگاه ندايي را شنيدم كه مرا ميخواند پس بهجانب راست خويش نگريستم ولي چيزي را نديدم و بهجانب چپ خويش نگريستم، باز هم چيزي را نديدم و بهپشت سرم نگريستم، باز هم چيزي را نديدم پس سرم را بهسوي آسمان بلند كردم بناگاه ديدم همان كسي كه در حراء نزدم آمده بود، در ميان آسمان و زمين برتختي نشسته است پس از هيبتش ترسيدم و بيدرنگ به خانه بازگشتم و گفتم: مرا در جامه درپيچيد، مرا در جامه درپيچيد». بهدنبال آن خداوند جلّ جلاله يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ را نازل كرد.
نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً
آنگاه حق تعالي مقدار اين قيام شب پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم را بيان كرده و ميفرمايد: «نيمهاش را» بپاخيز «يا اندكي از نيمه كم نما» تا حد يكسوم آن «يا اندكي بر نيمشب بيفزاي» تا حد دو سوم آن. گويي حق تعالي فرمود: دوسوم شب يا نصف يا ثلث آن را بپاخيز لذا در ميان برخاستن يك ثلث شب يا نصف يا دو ثلث آن مخيري. شب: از غروب خورشيد آغاز و با طلوع بامداد بهپايان ميرسد. امام احمد و مسلم از سعدبن هشام رضی الله عنه روايت كردهاند كه فرمود: «به عائشه رضيالله عنها گفتم: مرا از قيام شب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آگاه كن. فرمود: آيا سوره مزمل را نميخواني؟ گفتم: چرا ميخوانم. فرمود: خداوند متعال در آغاز اين سوره قيام شب را فرض گردانيد و اين حكم را دوازده ماه در آسمان نگه داشت پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و اصحابشان شبها را به مدت يك سال به قيام گذرانيدند تا بدانجا كه پاهاي ايشان از بسياري ايستادن ورم كرد سپس در آخر اين سوره تخفيف را نازل فرمود و قيام شب بعد از فرضيت ـ در حق امت ـ به نافله تبديل گرديد». يادآور ميشويم كه اين فرضيت در مورد رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به حال خود باقي ماند.
«و قرآن را به ترتيل و شيوايي بخوان» يعني: آن را با تأنياي همراه با تدبر، شمرده شمرده و حرف به حرف بخوان. ترتيل آن است كه تمام حروف بهشيوايي بيان گرديده و حق اشباع به آن داده شود بيآنكه در نطق آن تكلف و زحمتي روي دهد. شايان ذكر است كه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نمازها را بدين صورت ميخواندند. عائشه رضيالله عنها ميگويد: «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چون سورهاي از قرآن را ميخواندند، آن را چنان به ترتيل و شمردهشمرده تلاوت ميكردند كه ازآنچه بود هم طولانيتر مينمود». در صحيح بخاري روايت شده است كه از انس رضی الله عنه راجع به قرائت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پرسيدند، گفت: قرائت ايشان مد بود، سپس خواند: (بسم الله الرحمن الرحيم) بهطوري كه در الله، رحمن و رحيم هر سه مد كشيد. يادآور ميشويم؛ احاديث بسياري روايت شده است كه بر استحباب ترتيل و خوشساختن صوت در قرائت دلالت ميكند و از آن جمله اين حديث شريف است: «زينوا القرآن بأصواتكم: قرآن را با صداهاي خويش مزين گردانيد». همچنين در حديث شريف آمده است: «ليس منا من لم يتغن بالقرآن: كسي كه قرآن را به آواز نخواند، از ما نيست». بغوي از ابنمسعود رضی الله عنه روايتكرده است كه فرمود: «قرآن را پراكنده ـ مانند سنگريزه ـ نخوانيد و آن را بهشتاب ـ مانند به شتاب خواندن شعر ـ نيز نخوانيد بلكه در برابر شگفتيهاي آن بايستيد و دلها را بهوسيله آن بهطرب درآوريد پس تمام هم و غم شما رسيدن بهآخر سوره نباشد».
قابل ذكر است كه در وجوب ترتيل قرآن خلافي نيست بلكه خلافي كه هست در تلحين و تغني به آن است كه گروهي ـ از آن جمله امام مالك و امام احمد ـ به كراهت آن نظر دادهاند و گروهي ديگر ـ از آنجمله امام ابوحنيفه و امام شافعي ـ به جايز بودن آن نظر دارند و هر دو گروه هم احاديثي را بر تأييد نظرشان آوردهاند. ولي حق اين است كه بايد دراين باره روش ميانهاي را برگزيد پس اگر چنان بود كه لحن و خوش صدايي، الفاظ قرآن را تغيير ميداد و به شيوههاي اداي كلمات خلل وارد ميكرد، يا تكلف و تصنعي پديد ميآورد كه به آهنگهاي موسيقي شباهت داشت، چنين تلحين و خوشصدايياي در خواندن قرآن حرام است و ممنوع اما چنانچه تلحين و خوشصدايي براي ايجاد رقت و تعميق انديشه در قرآن و بر سر حزنآوردن خواننده بود و به اندرز گرفتن و متأثر شدن وي از معاني قرآن ميانجاميد، در اين صورت دليلي بر منع آن وجود ندارد بلكه ادله مفيد جايز بودن آن است.
مخصوص بودن خطاب در اين آيه براي رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در مورد دستور دادنشان به قيام شب، ظاهرا اين معني را ميرساند كه تهجد مخصوصا برايشان فرض بوده است. كه رأي اكثر علما نيز همين است. پس معني نافله در آيه: وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ «اسراء/79» نيز، نفل بودن تهجد بر آن حضرت صلّی الله علیه و آله وسلّمنيست بلكه معني آيه اين است كه تهجد در حق ايشان امري است افزون بر فرايض ديگري كه امتشان نيز در آنها مشاركت دارند و قول راجح هم اين است كه فرضيت تهجد فقط در مورد امت منسوخ گرديده و اين فرضيت براي رسولاكرم صلّی الله علیه و سلّم به حال خود باقي بوده است.
إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً
«هرآينه ما سخني سنگين را بر تو نازل خواهيم كرد» يعني: ما به زودي قرآن را بر تو وحي خواهيم كرد و بدانكه قرآن كلامي است كه فرايض و حدود و حلال وحرام آن سنگين است و آن را جز قلب مؤيد به توفيق و نفس مزين به توحيد، كسي ديگر تحمل نتواند كرد. گاهي مراد از «قول ثقيل» اين است كه وحي قرآن سنگين است چنانكه در احاديث شريف آمدهاست. عائشه رضيالله عنها ميگويد: «من ميديدم كه وحي در روز بسيار سردي بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نازل ميشد و درحالي از ايشان قطع ميگرديد كه از پيشاني مبارك عرق سرازير بود».
إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءاً وَأَقْوَمُ قِيلاً
«بيگمان ناشئه شب» براي قيام شب چنانچه بعد از خواب باشد، «ناشئه» گفته ميشود زيرا خوابيدن در اول شب و آنگاه برخاستن براي نماز و نياز، كاري است كه تجديد و انشاء ميشود و در واقع نوعي نشأه است. آري! اين گونه شبخيزي «سختتر است در فشار» و سنگينتر است بر نمازگزار نسبت به اداي نماز روز زيرا شب براي خواب است. يا معني اين است: شبخيزي موافقت دل و زبان را با همديگر بيشتر در بر دارد و به فهم قرآن و حضور دل بيشتر كمك ميكند «و از لحاظ تلفظ استوارتر است» يعني: خواندن قرآن در شب استوارتر و تلفظ آن درستتر است از آن جهت كه حضور قلب در آن فراهم، سروصداها در آن خاموش و دنيا در آن آرام و ساكت ميباشد.
إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلاً
«هرآينه تو را در روز شغلي است بسيار» يعني: اي پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم ! تو روز بسيار پرمشغلهاي داري زيرا سخت به كار دعوت مشغول هستي و در كنار آن به حوايج و ضروريات شخصي خود نيز ميپردازي پس در روز بسيار گشتوگذار و تحرك داري، از اين جهت تهجد را به شب موكول كن چرا كه مناجات با ما ايجاب فراغت را ميكند و در اثناي روز تماما براي انجام عبادت و تلاوت فارغ نميشوي.
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً
«و نام پروردگار خود را ياد كن» در شب و روز به بسياري «و از همه چيز بگسل و به او پيوسته شو» يعني: با گسستي محكم از همهچيز بگسل و بهسوي خداوند جلّ جلاله متوجه شو؛ با مشغول شدن به عبادت وي و درخواست راحت و رحمت و فضل عظيمي كه نزد وي است. البته مراد گسستن از مشاغل زندگي و دست برداشتن ازكسب معاش از راههاي شرافتمندانه نيست زيرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از انقطاع و گسستن از جامعه و مردم نهي كردهاند پس معني آيه: گسستن بهسوي خداي عزوجل با اخلاص در عبادت است لذا پيمودن راه نصاري در فروگذاشتن ازدواج و گوشهنشيني در صومعهها و ديرها، انقطاعي است كه در شريعت ما از آن نهي به عمل آمده است.
رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلاً
«پروردگار مشرق و مغرب است، خدايي جز او نيست پس او را كارساز خود گير» يعني: چون شناختي كه فقط او مختص پروردگاري است پس فقط او را كارساز خود گير و در تمام امور خود فقط به او تكيه كن و بدانكه او ضامن وعده خويش به پيروزي توست. وكيل: كارساز و پردازنده امور است.
وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً
«و بر آنچه ميگويند» كفار از سخنان آزاردهنده و دشنامها و تمسخرها «صبر كن» و از اين امور، ناشكيب و بيقرار نشو «و آنان را به ترككردني نيكو ترك كن» يعني: متعرض كافران نشو و خود را به عمل متقابل عليه آنان مشغول نكن. بهقوليديگر: هجر جميل؛ دوري گزيدن و ترك كردني است كه سرزنشي در آن نباشد. شايان ذكر است كه اين حكم به قبل از صدور فرمان قتال مربوط بود و آيه قتال آن را منسوخ كرد. صاحب تفسير «المنير» ميگويد: «اما بهنظر من اين روش هميشگي و سياست ثابت دعوت اسلامي است كه دعوتگران راه خدا جلّ جلاله هميشه و در هر عصري به آن نياز دارند». چنانكه ابوالدرداء رضی الله عنه ميگويد: «ما بر روي گروههايي از مردم ميخنديم در حالي كه دلهاي ما آنان را لعنت ميكند».
وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلاً
«و مرا با تكذيب كنندگان صاحب نعمت واگذار» يعني: مرا با منكران متنعم و صاحبان ثروت و رفاه و لذت دنيوي واگذار همانان كه بر انجام طاعت از ديگران تواناترند و وجايب و حقوقي بر ذمه آنان است كه بر ذمه ديگران نيست پس هموغم خويش را صرف آنان نكن زيرا من از جاي تو كار آنان را بسندهام و براي تو از آنان انتقام ميگيرم «و به آنان اندكي مهلت ده» يعني: تا به سررسيدن اجلهايشان، يا تا فرودآمدن عذاب دنيا بر آنان. نعمت: به فتح نون عبارت از تنعم و رفاه و به كسر نون: انعام دادن يا نام چيزي است كه انسان بهوسيله آن از نعمت برخوردار ميگردد.
سبب نزول: اين آيه درباره سران قريش و رؤساي مكه ـ يعني كساني كه عليه دعوت كمر بسته بودند ـ نازل گرديد.
إِنَّ لَدَيْنَا أَنكَالاً وَجَحِيماً
«بيگمان نزد ما بندهاي گراني است» انكال: بندها و زنجيرهاي گران و سنگين يا انواع عذاب سهمگين براي كافران در آخرت است «و» نزد ما «جحيمي است» يعني: آتش شعلهور افروخته بسيار سوزاني است.
وَطَعَاماً ذَا غُصَّةٍ وَعَذَاباً أَلِيماً
«و» نزد ما «طعام گلوگيري است» كه در گلو گير ميكند پس نه فرو ميرود و نه بيرون ميآيد؛ مانند خار تازه، خون، و چرك و زردآب و غيره «و» نزد ما «عذاب دردناكي است» يعني: نوع ديگري از عذاب است؛ غير از آنچه كه ذكرشد.
يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيباً مَّهِيلاً
«روزي كه زمين و كوهها بلرزد» و همه كساني را كه در آن قرار دارد، به اضطراب آورد. رجفه: زلزله شديد است «و كوهها چون تل ريگ از هم پاشيدهاي گردند» كثيب: توده ريگ گردآورده است. مهيل: ريگ رواني است كه زير پا گير نكند. يعني: كوهها بعد از آن كه صخره سنگهايي سخت بودهاند، به ريگهايي تبديل ميشوند كه از شدت تكان و زلزله، پاشان و روان گرديدهاند بهطوريكه انسان و حيوان در آن ميلغزد.
بعد از آنكه خداي عزوجل مردم مكه و امثالشان را از هول و هراسهاي روز قيامت بيم داد، اينك آنان را از هول و هراسهاي دنيا كه امتهاي دروغانگار گذشته با آن روبرو شدهاند، بيم ميدهد:
إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولاً شَاهِداً عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولاً
«همانا ما بهسوي شما پيامبري فرستادهايم كه بر شما گواه است» و در روز قيامت بر شما در مورد اعمالتان و اينكه او را نافرماني كردهايد، گواهي ميدهد «چنانكه بهسوي فرعون پيامبري را فرستاده بوديم» كه موسيعلیه السلام بود.
فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذاً وَبِيلاً
«پس فرعون آن پيامبر را نافرماني» و تكذيب «كرد» و به آنچه كه موسيعلیه السلام آورده بود، ايمان نياورد «پس او را به سختي فروگرفتيم» وبيل: يعني سخت و سنگين. و از آن جمله است طعام وبيل: يعني غذايي كه بهخاطر سنگيني خود هضم نشود. وابل: باران سنگين است. يعني: فرعون را به مجازات سنگين و خشني مجازات كرديم؛ با غرق كردن وي.
فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرْتُمْ يَوْماً يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيباً
«پس اگر كفر ورزيد» يعني: اگر بر كفرتان باقي بمانيد؛ «چگونه از روزي» يعني: از عذاب و وحشت روزي «ميپرهيزيد» يعني: خويشتن را نگه ميداريد و امان مييابيد؛ «كه كودكان را پير ميگرداند» و اطفال خردسال به سبب شدت هول وهراسها و زلزلههاي آن در آن موي سفيد ميشوند. اين كنايه از شدت ترس و هراس آن روز است زيرا غم و پريشاني نيروي انسان را ضعيف و او را به طور زودهنگام پير و فرتوت ميكند.
السَّمَاء مُنفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولاً
«آسمان در آن روز شكافته گردد» بهسبب هول و هراس سخت و عظيم آن. و شكافته شدنش براي فرود آمدن فرشتگان است «البته وعده الله انجام گرفتني است» يعني: خواه ناخواه وعده او بر آوردن اين روز، شدني است.
إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً
«بيگمان اين» آيات بيمدهنده در اين سوره «تذكرهاي است» يعني: پند و موعظهاي است «تا هر كه خواهد بهسوي پروردگار خود راهي در پيش گيرد» بهوسيله طاعت كه مهمترين پايه آن عقيده توحيد است. پس اين راه، راهي است كه او را به خشنودي خداوند جلّ جلاله در بهشت نايل ميگرداند.
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَأَعْظَمَ أَجْراً وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
«بيگمان پروردگارت ميداند كه تو نزديك به دوسوم شب و نصف آن و يك سوم آنرا برميخيزي» يعني: گاهي اين و گاهي آن مقدار را براي اداي نماز و نيايش برميخيزي «و نيز گروهي از كساني كه همراه تواند برميخيزند» يعني: فقط جمعي از اصحابت نيز اين، يا آن مقدار را همراهت برميخيزند ولي همه به مواظبت بر قيامشب توانايي ندارند «و خداست كه شب و روز را اندازهگيري ميكند» يعني: اندازههاي شب و روز را بنا بر حقيقت آنها ميسنجد و برنامهريزي ميكند، گاهي اندازه آنها را با هم برابر و گاهي متفاوت ميگرداند و از اين كاسته و بر آن ميافزايد «خداوند دانست» به علم ظهور «كه شما هرگز آن را احاطه نميتوانيد كرد» يعني: خداوند جلّ جلاله دانست كه شما هرگز قيام شب را بر آن مقادير تاب نميآوريد مگر به سختي و مشقت و در اين امر حرج است «پس به رحمت بازگشت بر شما» و براي شما در ترك قيام شب رخصت داد زيرا از پرداختن به آن عاجز شديد بنابراين، اين تكليف سنگين را از شما برداشت و فريضه قيام شب را از ذمه شما ساقط و آسانگيري و تخفيف را جانشين سختي گردانيد. مقاتل ميگويد: «چون آيه قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً نازل گرديد، اين تكليف بر مؤمنان دشوار آمد وچنان بود كه گاهي شخص نميتوانست نصف شب را از ثلث آن تمييز دهد لذا وقتي به نماز شب برميخاست تا بامداد به آن ادامه ميداد از بيم آنكه مبادا كمتر از حد معين را به قيام بگذراند پس از اثر اين امر دشوار، چنان شد كه پاهاي مؤمنان ورم كرد و رنگهايشان زرد شد، همان بود كه خداي عزوجل بر ايشان رحمت آورد و فرضيت نماز شب را از ذمه ايشان ساقط گردانيد. اما چنانكه گفتيم، اين فرضيت در مورد رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به حال خود باقي ماند. بنابراين، آيه كريمه ناسخ فرضيت نماز شب (تهجد) در حق امت است و احاديث صحيح بر اين امر صراحت دارند كه نمازهاي فرض در حق امت فقط نمازهاي پنجگانه ميباشد. در حديث شريف آمده است كه سؤالكنندهاي از رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم پرسيد: آيا غير از نمازهاي پنجگانه ديگر نمازي هم بر عهده من هست؟ فرمودند: «نه مگر اينكه داوطلبانه انجام دهي».
«اينك هر چه ميسر ميشود از قرآن بخوانيد» يعني: هر چه بر شما از نماز شب ميسر ميشود بخوانيد، بدون تعيين وقت مشخصي. پس مراد از قرائت، نماز است از باب اطلاق جزء و اراده كل. يا آنچه را كه بر شما از قرآن آسان و مقدور باشد، در نماز شب و در غير آن بخوانيد، بيآنكه رسيدن وقت خاصي را انتظار بكشيد. سدي ميگويد: «مراد از مقدار ميسر؛ يكصد آيه است». حسن ميگويد: «هر كس در شب صد آيه را بخواند، قرآن با او محاجه نميكند». كعب ميگويد: «هر كس در شب صد آيه را بخواند، در زمره قانتان نوشته ميشود». چنانكه در حديث شريف آمده است: «من قام بعشر آيات لم يكتب من الغافلين، و منقام بمائة آيه كتب من القانتين، ومن قام بألف آية كتب من المقنطرين: هر كس به تلاوت ده آيه از قرآن بپردازد، از غافلان نوشته نميشود و هر كس صد آيه از قرآن را تلاوت كند، از قانتان نوشته ميشود و هر كس هزار آيه از قرآن را تلاوت كند، از مقنطران است». يعني بهاندازه قنطاري پاداش داده ميشود. قنطار: مقدار هنگفت و بسياري است.
«خداوند معلوم داشت كه بعضي از شما بيمار خواهند بود» لذا تابوتوان قيام شب را نخواهند داشت «و ديگراني كه در زمين سفر ميكنند و از فضل خداوند طلب روزي مينمايند» يعني: در زمين براي تجارت و كسب منافع و به طلب روزي الهي كه در امر معيشت و گذران زندگيشان به آن نياز دارند، سفر ميكنند از اين روي تابوتوان شبزندهداري را ندارند «و ديگراني كه در راه خدا كارزار ميكنند» پس تابوتوان اين را ندارند كه قيام شب و تكاليف دشوار جهاد را هر دو با هم انجام دهند. ملاحظه ميكنيم كه خداي عزوجل در اين آيه درجه مجاهدان و مالجوياني را كه در طلب كسب نفقه حلال براي خود و خانواده خويش هستند، با هم برابر گردانيده است پس اين خود دليل بر آن است كه كسب مال براي تأمين روزي حلال به منزله جهاد است چنانكه در حديث شريف آمدهاست: «هيچ فروشندهاي نيست كه طعامي را از شهري به شهر ديگري ميبرد و آن را به نرخ روز ميفروشد مگر اينكه منزلت وي در نزد خداي عزوجل منزلت شهداء است» سپس آن حضرت صلّی الله علیه و سلّم اين آيه را تلاوت كردند.
«پس هر چه ميسر شد از قرآن بخوانيد» يعني: هر چه ميسر شد از نماز شب و از قرآن بخوانيد. تكرار امر براي تأكيد و تثبيت رخصت است و بر اين حقيقت اشعار دارد كه هرچند فرضيت نماز شب ساقط شده است ولي استحباب آن به حال خود باقي است «و نماز را برپا داريد» يعني: نماز فرض را «و زكات را بدهيد» يعني: زكاتي را كه در اموال شما فرض شده است. زكات بنا بر قول راجح در سال پنجم هجرت فرض گرديد. اما ابن كثير ميگويد: «اين آيه كه مكي است دليل بر قول كساني ميباشد كه ميگويند: زكات در مكه فرض شد ولي مقادير و نصابهاي آن در مدينه بيان گرديد». «و به خدا وام نيكو بدهيد» يعني: از اموال خود در راه خير به انفاقي نيكو انفاق كنيد؛ با خرج كردن بر خانواده خويش، در جهاد في سبيلالله و پرداختن زكات فرض و صدقات نافله «و آنچه براي خود از عمل خير پيش ميفرستيد» هر عمل خيري كه باشد، اعم از آنچه كه ذكر شد و آنچه كه ذكر نشد «آن را نزد خداوند به اعتبار پاداش بهتر و بزرگتر خواهيد يافت» نسبت به اعمال خيريكه آن را تا آستانه مرگ به تأخير مياندازيد، يا به اجراي آن بعد از مرگ خويش وصيت ميكنيد تا بعد از مرگتان از مالتان بيرون آورده شود. در حديث شريف آمده است: «... مال يكي از شما فقط آن چيزي است كه (قبل از مرگ خود) پيش فرستاده است و آنچه كه انفاقش را بهتأخير انداخته، مال وارث وي است». «و از خداوند آمرزش بخواهيد» براي گناهانتان زيرا از ارتكاب گناه و كوتاهي در انجام حسنات عاري نيستيد «بيگمان خداوند غفور رحيم است» يعني: بسيار آمرزگاراست براي كسي كه از وي آمرزش بخواهد، بسيار مهربان است براي كسي كه از وي طلب رحم كند.
بازگشت به لیست سوره ها وب سایت تفسیر انوار القرآن جستجو دانلود نظرات شما درباره