تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص
﴿ سوره تحریم ﴾
مدنی است و داراي 12 آيه است.
وجه تسميه: اين سوره به سبب افتتاح با عتاب و سرزنش لطف آميز پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم در مورد تحريم برخي از چيزها بر خود: (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ) «تحريم» ناميده شد.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (1)
«اي پيامبر! چرا چيزي را كه خداوند براي تو حلال گردانيده حرام ميكني؟» مانند حرام كردن عسل، يا حرام كردن كنيزت ماريه ـ بنابر اختلافي كه در روايات مربوط به سبب نزول وجود دارد. ابن كثير در بيان سبب نزول نقل ميكند كه: رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چون از نماز عصر بر ميگشتند، بر ازواج مطهرات سركشي نموده و نزد يكي از ايشان ـ زينببنتجحش رضيالله عنها ـ درنگ ميكردند و از عسلي كه داشت مينوشيدند. پس عائشه و حفصه رضيالله عنهما از روي رشك زنانه با هم چنين تباني كردند كه وقتي رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به حجره ايشان آمدند، به ايشان بگويند: از شما بوي مغافير[1] ميآيد؛ پس بدين سبب آن حضرت صلّی الله علیه و سلّم عسل را بر خود حرام كردند. و اين صحيحترين روايات در بيان سبب نزول آيه كريمه است. اما در روايتي ديگر آمده است: رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در حجره حفصه با ماريه كنيز و مادر فرزند (ام ولد) خود ابراهيم، خلوت كردند پس حفصه خشمگين شد و آن حضرت صلّی الله علیه و سلّم بر اثر آن ماريه را بر خود حرام كردند و فرمودند: اين كنيز بر منحرام است. حفصه گفت: يا رسولالله! چگونه حلال بر شما حرام ميشود؟ ايشان براي او سوگند خوردند كه ديگر با ماريه نزديكي نميكنند و به او گفتند: كسي را از اين ماجرا آگاه نكن. اما حفصه اين راز را با عائشه رضيالله عنها در ميان گذاشت.
«خشنودي زنان خود را ميطلبي» در حرام كردن آنچه كه خداوند متعال براي تو حلال كرده است «و خداوند آمرزگار مهربان است» براي آنچه كه از تو در مورد حرام كردن آنچه كه بر تو حلال كرده است، سر زد. به قولي: اين كار رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم گناهي از گناهان صغيره بود، از اين جهت خداوند جلّ جلاله ايشان را بر آن سرزنش كرد. قرطبي ميگويد: «صحيح آن است كه اين خطاب الهي سرزنش پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر ترك اولي و افضل است لذا اين كار ايشان نه گناه صغيره بود و نه گناه كبيره بلكه ترك اولي و افضل بود».
قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (2)
«قطعا خداوند براي شما گشودن» و شكستن «سوگندهايتان را مشروع كرده است» با اداي كفاره چنانكه خداوند متعال اين حكم را در سوره «مائده/89» نيز بيان كرده است. مقاتل ميگويد: «رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به كفاره اين كار بردهاي را آزاد كردند». حسن ميگويد: «آن حضرت صلّی الله علیه و سلّم كفاره ندادند زيرا ايشان آمرزيده هستند».
علما در بيان احكام اين آيه گفته اند: هيچ كس نميتواند آنچه را كه خداوند جلّ جلاله حلال نموده حرام گرداند و اگر چنين كرد آن چيز حرام نميشود و بر كسي كه آن را بر خود حرام كرده پايبندي به حرمت لازم نيست زيرا حرام و حلال كردن حق ويژه خداي سبحان است. ولي اگر كسي چنين كرد، برخي از فقها ـ و از جمله ابوحنيفه رحمه الله ـ بر آنند كه اين به منزله سوگند خوردن (يمين) است؛ مثلا اگر كسي لباس، يا غذا، يا آشاميدني مخصوص يا چيزي از آنچه را كه خداوند جلّ جلاله مباح كرده است، بر خود حرام كرد اين به منزله سوگند (يمين) است بنابراين، اگر به آنچه كه بر خود حرام كرده بود برگشت، بر وي كفاره يمين لازم ميشود و چون كفاره داد، سوگندش از بين ميرود و گشوده ميشود. اين حكم در همه چيز جاري است، حتي اگر زنش را بر خود حرام گردانيد. بعضي از فقها گفته اند: اگر زنش را بر خود حرام كرد و از تحريم وي نيت طلاق را داشت، طلاق واقع ميشود. والله اعلم. ولي نزد ابوحنيفه رحمه الله اگر زنش را بر خود حرام كرد و نيتي نداشت اين در حكم سوگند «ايلاء» است، اگر نيت «ظهار» را داشت، ظهار واقع ميشود، اگر نيت طلاق را داشت، طلاق بائن واقع ميشود و اگر عددمعيني را در طلاق نيت كرد، نيتش معتبر است. اما شافعي رحمه الله اين تحريم را سوگند (يمين) نميشناسد بلكه تحريم را فقط در مورد زنان سببي در وجوب كفاره ميداند و اگر كسي از آن نيت طلاق را كرد، با آن طلاق رجعي واقع ميشود. «وخداوند مولاي شماست» يعني: سرور، دوست، كارساز و نصرتدهنده شماست «و اوست دانا» به آنچه كه صلاح و فلاح شما در آن است «حكيم» است در افعال و سخنان خويش.
وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ (3)
«و آنگاه كه پيامبر با برخي از همسران خود سخني نهاني گفت» و او ـ چنانچه گذشت ـ حفصه رضيالله عنها بود و سخن نهاني ايشان عبارت از حرام كردن ماريه يا حرام كردن عسل بر خود بود. كلبي ميگويد: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به طور نهاني به حفصه گفتند كه: «پدرت و پدر عائشه بعد از من بر امتم خليفه و جانشينم خواهند شد». «پس چون آن سخن را افشا كرد» يعني: چون حفصه آن خبر را با عائشه در ميان گذاشت به گمان اينكه در اين كار حرجي نيست و اشكالي وجود ندارد «و خدا پيامبر را بر افشاي آن مطلع گردانيد، بخشي از آن را اظهار كرد» يعني: پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم بخشي از آن سخني را كه حفصه افشا كرده بود، در عتاب خويش به وي اظهار كرد «و از بخشي ديگر صرفنظر كرد» يعني: آن حضرت صلّی الله علیه و سلّم از روي كرم و از باب تغافل، از اظهار بخشي ديگر از آن سخن كه حفصه افشايش كرده بود صرفنظر نمود. سفيان ميگويد: «تغافل ـ يعني خود را به بيخبري زدن ـ از اخلاق كريمان است». «پس چون» پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم «او را از افشاي راز خبر داد، آن زن گفت: چه كسي تو را از اين خبر داده؟» يعني: چه كسي تو را از افشاي راز توسط من آگاه كرده است؟ «گفت» پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم «مرا خداوند داناي آگاه» كه هيچ امر نهانياي بر او مخفي نميماند «با خبر كرد».
از اين آيه دانسته ميشود كه نهان داشتن راز بر زنان بس دشوار است.
إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ (4)
«اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه كنيد» و بعد از اين، رازهاي پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم را نگه داريد و آنچه را كه او دوست ميدارد، دوست بداريد و آنچه را كه ناخوش ميدارد، ناخوش بداريد اين كار براي شما بهتر است و در اين صورت توبه شما پذيرفته ميشود «به راستي كه دلهاي شما بر گشته است» يعني: اگر بهسوي خداوند جلّ جلاله توبه كنيد، قطعا دلهاي شما به توبهكردن از همدستي عليه پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم مايل است و دستور خداوند جلّ جلاله را به سمع قبول دريافته است «و اگر با هم عليه رسول اكرم متفق شويد» يعني: اگر با هم در رشك و رقابت زنانه بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و افشاي راز وي، همدستي و تباني كنيد؛ «در حقيقت خدا خود مولاي اوست و جبرئيل و شايستگان مؤمنان» يعني: بدانيد كه در آن صورت خداوند متعال خود عهدهدار ياري دادن پيامبر خويش است و همچنين جبرئيل و كساني از بندگان مؤمنش كه صالحاند، همچون ابوبكر و عمر رضيالله عنهما پس قطعا پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم در ميدان نصرت و ياريابي كم نميآورد و او از اين جهت پشتوانه نيرومند و تسخير ناپذيري دارد «و فرشتگان بعد از اين» يعني: بعد از نصرت خداوند جلّ جلاله ، نصرت جبرئيل و نصرت مؤمنان صالح، فرشتگان نيز «پشتيبانند» يعني: ياوران و پشتيباناني براي پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم هستند پس وقتي خدا جلّ جلاله ، مؤمنان وفرشتگان همه پشتيبان پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم باشند، تباني دو زن عليه كسي كه اين همه پشتيبان داشته باشد به كجا خواهد رسيد؟! بهقولي: تباني و همدستي ميان عائشه و حفصه رضيالله عنهما، در تحكم بر رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در امر نفقه بود.
سبحانالله! ما جز رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چنين ياري، كمك، عصمت و تأييد ربانياي را براي هيچ يك از انبيا و رسل علیهم السلام سراغ نداريم. روايت شده است كه چون حفصه راز رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را براي عائشه افشا كرد، رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از زنان خويش ايلاء كرده و از آنها يكماه كناره گرفتند پس آيه: (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ ) نازل شد.
عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَيْراً مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَاراً (5)
«چه بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگارش براي او همسراني بهتر از شما عوض دهد» پس بايد شما زنان پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم بههوش باشيد. قابل ذكر است كه كلمه «عسي: چه بسا» در قرآن كريم موجب تحقق ما بعد آن است، جز در همين مورد. بهقولي: «عسي» در اينجا نيز موجب تحقق ما بعد خود است ولي به شرط طلاق دادن پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم معلق ميباشد. آري! اگر پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم شما را طلاق دهد پروردگارش براي او همسراني بهتر از شما عوض دهد كه «زناني باشند مسلمان، مؤمن» يعني: برپا دارنده فرايض اسلام و مؤمن به خداوند جلّ جلاله ، فرشتگان، كتابها و پيامبرانش «قانت» يعني: فرمانبردار خداوند جلّ جلاله و پيامبرش صلّی الله علیه و آله وسلّم «توبه كار» از گناهان خويش «پرستشگر» براي خداوند جلّ جلاله و خاشع و ذليل براي وي «روزهدار، اعم از بيوه و دوشيزه» ثيب: زني است كه ازدواج كرده، سپس شوهرش او را طلاق داده يا مرده است. بكر: دوشيزه است.
بخاري در بيان سبب نزول آيه كريمه از انس رضی الله عنه روايت كرده است كه عمر رضی الله عنه فرمود: زنان رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در غيرت، رقابت و چشموهمچشمي بر ايشان با هم همداستان شدند. پس من به آنان گفتم: چه بسا اگر او شما را يكجا طلاق دهد، پروردگارش برايش زناني بهتر از شما جانشين گرداند. همان بود كه اين آيه نازل شد.
شايان ذكر است كه اين آيه جامع اوصاف يك زن نمونه است پس كسي كه ميخواهد زني را برگزيند، بايد اين اوصاف را در وي سراغ نمايد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ (6)
«اي مؤمنان! خود را حفظ كنيد» با انجام دادن آنچه كه حق تعالي شما را بدان امر كرده است و ترك آنچه كه شما را از آن نهي كرده است «و خانوادهتان را» حفظ كنيد با دستور دادنشان به طاعت خداوند جلّ جلاله و نهيشان از نافرمانيهاي وي. آري! حفظ كنيد خود و خانوادهتان را «از آتشي كه آتشانگيز آن مردم و سنگها هستند» يعني: آن آتش، آتشي است بزرگ و از نوعي ديگر كه با مردم و سنگها برافروخته ميشود چنانكه ديگر آتشها با هيزم و نفت... بر افروخته ميشوند. ابنجرير ميگويد: «پس بر ماست كه دين و خوبيها و آدابي را كه فرزندان ما بدان نياز دارند به آنان آموزش بدهيم». در حديث شريف به روايت عبدالله بن عمرو رضی الله عنه آمده است كه رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مروا أبناءكم بالصلاة لسبع واضربوهم عليها لعشر وفرقوا بينهم في المضاجع: فرزندانتان را در هفت سالگي ايشان به نماز امر كنيد و آنان را بهخاطر نماز در ده سالگي ايشان بزنيد و ميانشان در خوابگاهها جدايي افگنيد». همچنين در حديث شريف آمده است: «هيچ پدري به فرزندش هديهاي بهتر از ادب نيكو نداده است». «بر آن آتش فرشتگاني درشتخو گماردهاند» يعني: نگهباناني از فرشتگان بر آتش دوزخ گمارده شدهاند كه متولي و عهدهدار امر آن و تعذيب اهل آن ميباشند، اين فرشتگان كه تعدادشان بجز اعوان و همكارانشان نوزده تن است ـ چنانكه در سوره «مدثر/30» خواهد آمد فرشتگانياند سخت درشتخو بر اهل دوزخ «سخترو» و سخت روش برآنان، چنان كه هرگاه اهل دوزخ از آنان تقاضاي رحم و عطوفت نمايند، بر آنان رحم نميكنند زيرا آنها فقط براي عذاب آفريده شدهاند «از خداوند در آنچه فرمانشان داده است نافرماني نميكنند و هر چه به آنان فرمان داده ميشود انجام ميدهند» يعني: فرمان را در وقت آن بي هيچ درنگ و تأخيري انجام ميدهند و آن را نه از وقت آن پيش ميافگنند و نه هم در آن تأخير ميكنند. شايان ذكر است كه فايده آوردن دو جمله: لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ: (از خدا در آنچه فرمانشان دهد نافرماني نميكنند و هر چه به آنان فرمان داده ميشود انجام ميدهند) اين است كه جمله اول در بيان نفي استكبار از فرشتگان در گذشته و جمله دوم براي بيان حال آينده و فوريت امتثال امر و نفي تأخير و تنبلي از ايشان در اجراي آن است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (7)
و براي آنكه كفار نا اميد گردند و طمعهايشان بريده شود، در هنگام افگندنشان به دوزخ به آنان گفته ميشود: «اي كافران! امروز عذر پيش نياوريد» زيرا هيچ عذري نداريد، يا از آن رو كه پيش آوردن عذر هيچ سودي به حالتان نميكند «جز اين نيست كه به حسب آنچه» در دنيا «ميكرديد جزا داده ميشويد» پس هيچ ستمي در كار نيست.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحاً عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (8)
و از آنجا كه انسان غير معصوم خالي از گناه نيست، اينك حق تعالي در دومين ندا مؤمنان را به توبه فراميخواند: «اي مؤمنان! به درگاه خداوند توبهاي نصوح كنيد» توبه نصوح: توبه صادقانه است. بهقولي؛ توبه نصوح: عبارت است از پشيماني قلبي از گناهان گذشته، آمرزشخواهي به زبان، ترك ارتكاب گناه با اعضاي بدن و عزم و تصميم بر اين امر كه ديگر هرگز در آينده به گناه باز نگردد؛ كه اين بيشك توبه خالصانهاي است. نسفي در تعريف توبه نصوح ميگويد: «توبه نصوح توبهاي است كه پارگي هاي دينت را رفو و خللت را مرمت كند». از علي رضی الله عنه سؤال شد كه توبه چيست؟ فرمود؛ شش چيز جامع آن است:
1 ـ پشيماني از گناهان گذشته.
2 ـ اعاده فرايض.
3 ـ رد مظالم و حقوق.
4 ـ حلاليت خواستن از خصمها.
5 ـ عزم نمودن بر عدم بازگشت به گناه در آينده.
6 ـ اينكه نفست را در طاعت خداي عزوجل تمرين و پرورش دهي چنانكه آنرا در معصيت وي پرورش دادهاي.
در حديث شريف به روايت عبدالله بنمسعود رضی الله عنه آمده است كه رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «پشيماني توبه است». همچنين در حديث شريف آمده است: «اسلام آنچه را كه ما قبل آن است، محو ميكند و توبه آنچه را كه ماقبل آن است، محو ميكند».
«چه بسا پروردگارتان گناهانتان را از شما بزدايد» چنانكه در چند آيه قبل گفتيم؛ وقتي كلمه «عسي» از جانب خداوند جلّ جلاله به كار رود، بر حتمي بودن وقوع آن امر دلالت ميكند پس طرح موضوع به صيغهاي كه طمع و توقع ايجاد ميكند نه قطعيت، اشعاري است بر اينكه زدودن گناهان بخشايشي از سوي حق تعالي است و اينكه لازم است تا بنده هميشه در ميان خوف و رجاء قرار داشته باشد «و» چه بسا «شما را به بوستانهايي درآورد كه جويباران از فرودست آن جاري است. روزي كه خداوند پيامبر و ايمان آوردگان همراه او را خوار نسازد، نورشان در پيشاپيش وسمت راستشان ميشتابد» تفسير اين معني در سوره «حديد» گذشت و در آنجا بيان شد كه همراهي اين نور با مؤمنان در حال رفتنشان بر صراط است «ميگويند: پرودگارا! براي ما نور ما را تمام ده و ما را بيامرز، همانا تو بر هر چيز توانايي» اين دعاي مؤمنان در هنگامي است كه خداوند متعال نور منافقان را خاموش ميگرداند چنانكه بيان و تفصيل آن در سوره «حديد/28» گذشت.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (9)
سومين نداي حق تعالي، خطاب به پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم است: «اي پيامبر! با كافران جهاد كن» با شمشير و انواع سلاح و جنگافزار «و» جهاد كن «با منافقان» به حجتو برهان و برپا داشتن حدود بر آنان زيرا آنان موجبات حدود را مرتكب ميشوند «و بر آنان درشتي كن» يعني: بر منافقان در دعوت و فرمان دادنشان به شرايع و قوانين اسلام از شدت كار بگير و با كفار با سلاح بجنگ. از اين روي رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به طرد برخي از منافقان از مسجد امر نمودند در حالي كه ميگفتند: بيرون رو اي فلان! بيرون رو اي فلان! و اين عذابشان در دنيا است «وجايگاهشان» در آخرت «دوزخ است و بد سرانجامي است» دوزخ.
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ (10)
سپس خداوند جلّ جلاله در اين مورد كه هيچ كس نميتواند عذابش را از كسي ديگر دفع نمايد و در اين باره كه آميزش و معاشرت كفار با مسلمانان هيچ سودي بهحالشان ندارد ـ چنانچه ايمان در دلهاي خودشان جاي نگرفته باشد ـ مثلي آورده و ميفرمايد: «خداوند درباره كافران زن نوح و زن لوط را مثلي آورده كه در حباله نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما» يعني: نوح و لوط علیهماالسلام «بودند پس به آن دو خيانتكردند» يعني: آن دو زن به آن دو بنده ما خيانت كردند. نقل است كه زن نوحعلیه السلام به مردم ميگفت: نوح ديوانه است. زن لوطعلیه السلام نيز با برافروختن آتش در شب و با بلند كردن دود در روز، قومش را از آمدن مهمان براي لوطعلیه السلام خبر ميداد. «پسآنان از آن دو زن چيزي را دفع نكردند» يعني: نوح و لوط علیهماالسلام به سبب اينكه آن دو زن، همسرانشان بودند نه هيچ نفعي به آن دو رسانيدند و نه چيزي از عذاب الهي را از آنان دفع كرده توانستند با وجود آنكه نوح و لوط هر دو نزد خداي عزوجل بس گرامي بودند «و گفته شد: با داخل شوندگان داخل آتش شويد» يعني: براي آن دو زن در آخرت گفته ميشود، يا در هنگام مرگ به آنها گفته شد: همراه اهل كفر و معاصي به آتش داخل شويد.
چنان كه از سياق آيات بر ميآيد، اين آيات در باره تأديب دو همسررسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم كه قبلا نام برديم ايراد شده است و براي هميشه درس بزرگي براي هر مرد و زن مؤمني است، بدين جهت يحيبنسلام گفته است: «اين هشداري است كه خداوند جلّ جلاله عائشه و حفصه رضيالله عنهما را با آن از مخالفت با رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بر حذر ميدارد، آن گاه كه ايشان در رشك و چشموهمچشمي با ديگر ازواج مطهرات عليه آن حضرت صلّی الله علیه و سلّم تباني كردند». آري! ايشان را به اين حقيقت ملتفت ميسازد كه هرچند در حباله نكاح بهترين خلق خدا جلّ جلاله و خاتم پيامبران وي هستند اما بايد بدانند كه اين امر در مقام حساب و كتاب هيچ چيز از خواست خدا جلّ جلاله را در مورد آنان دفع نميكند و هيچ سودي به حالشان ندارد. شايان ذكر است كه خداي عزوجل عائشه و حفصه رضيالله عنهما را با توبه صحيح و خالصانهاي كه كردند، از گناه اين همدستي عليه رسول خويش صلّی الله علیه و آله و سلّم پاك كرد.
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (11)
«و خداوند براي كساني كه ايمان آوردهاند، زن فرعون را مثلي آورده است» اين مثل گوياي آن است كه صولت كفر هيچ زياني به مؤمنان نميرساند چنانكه به زن فرعون زيان نرسانيد زيرا در همان حال كه او در قيد همسري كافرترين كافران بوداما با ايمان به خداي عزوجل بهشتهاي پرناز و نعمت برايش مسلم شد. گفتني استكه اسم وي آسيه بنت مزاحم است كه عمه موسيعلیه السلام بود و به او ايمان آورد پس فرعون وي را سخت شكنجه كرد تا از ايمان بازش دارد «آن گاه كه گفت» زن فرعون در حالتي كه زير تعذيب و شكنجه فرعون قرار داشت؛ «پروردگارا! پيشخود برايم خانهاي در بهشت بنا كن» يعني: برايم خانهاي نزديك به رحمتت در برترين درجات مقربان بارگاهت بنا كن. ابنكثير به نقل از علما ميگويد: «آسيه قبل از دار، جار را انتخاب كرد زيرا پيش از آنكه بگويد: برايم خانهاي در بهشت بناكن، گفت: عندك: در جوار خود». «و مرا از فرعون و عملش نجات ده» يعني: مرا از خود فرعون و از اعمال شري كه از وي سر ميزند، نجات ده و رهايي بخش «و مرا از قوم ستمگر نجات ده» يعني: از قوم فرعون كه كفار قبطي بودند.
وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ (12)
«و نيز» خداوند جلّ جلاله مثلي آورده است براي كساني كه ايمان آوردهاند «مريم دختر عمران را» كسي كه خداوند جلّ جلاله كرامت دنيا و آخرت را برايش جمع كرد و او را بر زنان جهانيان برگزيد با وجود آنكه او در ميان قومي نافرمان و عاصي بهسر ميبرد؛ همان «كه فرج خود را نگاهداشت» از آلودگي به بيحيايي و فحشاء «پس در او از روح خود دميديم» به اين ترتيب كه به جبرئيل فرمان داديم تا در چاك پيراهن وي از جاي گريبانش بدمد و در نتيجه او به عيسيعلیه السلام باردار شد «و كلمات پروردگار خود را تصديق كرد» يعني: مريم قوانين و احكامي را كه پروردگار متعال براي بندگانش مشروع كرده است و آنچه را كه فرشته بدان مخاطبش ساخت تصديق كرد و آن اين سخن جبرئيلعلیه السلام به وي بود كه: «من فرستاده پروردگارت هستم». و نيز تصديق كرد اخباري را كه جبرئيلعلیه السلام به وي در مورد بشارت به تولد عيسيعلیه السلام و اينكه او از پيامبران مقرب است، داد[2] «و تصديق كرد كتابهاي او را» كه عبارت از كتابهاي نازل شده بر انبياي الهي بود «و از فرمانبرداران بود» يعني: از گروهي بود كه براي پروردگارشان مطيعاند زيرا خانواده مريم اهل بيت صلاح وطاعت و تقوي بودند.
ملاحظه ميكنيم كه خداوند متعال در ايراد تمثيل، هم از زنان شوهردار نمونهاي را ذكر كرد و هم از زن بيشوهري ياد كرد تا از بيوگان دلجويي كرده باشد. در حديث شريف آمده است: «بهترين زنان بهشت خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم زن فرعون اند».
بازگشت به لیست سوره ها وب سایت تفسیر انوار القرآن جستجو دانلود نظرات شما درباره