تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص

﴿ سوره‌ فاتحه ﴾

مكي است، و داراي (7) آيه‌ است.

وجه‌ تسميه‌: با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ فاتحه‌ به‌ معناي‌ آغاز هرچيز است‌، اين‌ سوره‌را نيز «فاتحة‌ الكتاب‌» ناميدند زيرا قرآن‌ با آن‌ افتتاح‌ شده‌ است‌، از طرفي‌ اين‌ اولين‌سوره‌ از مصحف‌ شريف‌ است‌ كه‌ كاتبان‌ قرآن‌ آن‌ را مي‌نويسند و اولين‌ سوره‌ ازكتاب‌ مجيد الهي‌ است‌ كه‌ خواننده‌ آن‌ را تلاوت‌ مي‌كند؛ هر چند از نظر ترتيب‌نزول‌ آيات‌، اين‌ سوره‌ اولين‌ آيات‌ نازل‌ شده‌ قرآن‌ نيست.

سوره‌ فاتحه‌ دوازده‌ نام‌ دارد كه‌ مشهورترين‌ آنها سه‌ نام‌ زير است‌: «فاتحة‌الكتاب»، «أم‌الكتاب» و «سبع‌ المثاني‌» . از ديگر نامهاي‌ مشهور آن ‌«حمد»، «صلاة» و «واقية»  مي‌باشد.

فضيلت‌ آن: در فضيلت‌ اين‌ سوره‌ احاديثي‌ روايت‌ شده‌ است‌، از آن‌ جمله‌ حديث‌ شريف‌ ذيل‌ به‌ روايت‌ بخاري‌ و احمد از ابي‌سعيدبن‌المعلي‌رضی الله عنه است‌ كه‌ گفت‌: رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم به‌ من‌ فرمودند: «بدان، قبل‌ از آن‌ كه‌ از مسجد خارج‌ شوي‌، تو را از بزرگترين‌ سوره‌ قرآن‌ آگاه‌ خواهم‌ ساخت‌ ابوسعيد مي‌گويد: رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم دستم‌ را گرفتند و همين‌كه‌ خواستند از مسجد خارج‌ شوند، گفتم: اي‌ رسول‌ خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مگر شما نگفتيد كه‌ تو را از بزرگترين‌ سوره‌ قرآن‌ آگاه‌ خواهم‌ ساخت‌؟ فرمودند: آري بزرگترين‌ سوره‌ قرآن‌ : الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏است‌؛ اين‌ همان‌ سبع‌المثاني ‌(هفت‌ آيت‌ تكرارشونده‌) و قرآن‌ عظيمي‌ است‌ كه‌ به‌ من‌ داده‌ شده‌ است‌».همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ مسلم‌ در صحيحش‌ و نسائي‌ در سننش‌ از ابن‌عباس‌ رضی الله عنه ، آمده‌ است‌ كه‌ فرمود: «جبرئيلعلیه السلام  نزد رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود كه‌ بناگاه‌ آن‌ حضرت‌ص از بالاي‌ سرخويش‌ صدايي‌ را شنيدند. جبرئيل‌علیه السلام  نگاهش‌ را به‌سوي‌ آسمان‌ دوخت‌ و گفت‌: اين‌ دري‌ است‌ كه‌ هم‌اكنون‌ در آسمان‌ گشوده‌ شد و قبل‌ از اين‌ هرگز گشوده‌ نشده‌ بود. راوي‌ ادامه‌ مي‌دهد: سپس‌، از آن‌ درفرشته‌اي‌ نزد رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرود آمد و گفت‌: «أبشر بنورين‌ قد أوتيتهما لم‌ يؤتهما نبي‌قبلك‌: فاتحة ‌الكتاب‌ وخواتيم‌ سورة‌ البقره، لن‌ تقرأ حرفا منهما إلا أوتيته».

«مژده‌ بادتو را به‌ دو نوري‌ كه‌ برايت‌ داده‌ شده‌ و قبل‌ از تو به‌ هيچ‌ پيامبري‌ داده‌ نشده‌ است‌؛ [آنها عبارتند از] فاتحه‌ الكتاب‌ و آيات‌ پاياني‌ سوره‌ بقره‌. [اين‌ را بدان‌ كه] هرگز هيچ‌ حرفي‌ از آنها را قرائت‌ نمي‌كني‌ ، مگر آن‌ كه‌ همان‌ را داده‌ مي‌شوي‌».

سوره‌ فاتحه‌ متضمن‌ معاني‌ قرآن‌ كريم‌، مشتمل‌ بر اصول‌ و فروع‌ دين‌، دربردارنده‌ اصول‌ عقيده‌ و عبادت‌ و شريعت‌، راهنمايي‌ به‌ سوي‌ درخواست‌ هدايت ‌از رب‌العالمين‌ و در خواست‌ بركنار ماندن‌ از راه‌ منحرفان‌ است‌.

 

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ‏(1)

از ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ فرمود : «رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم نمي‌دانستند كه‌ چگونه‌ ميان‌ سوره‌ها فاصله‌ قرار داده‌ و آنها را از هم‌ جدا كنند تا آن‌ كه‌: بسم‌الله الرحمن‌الرحيم‌ بر ايشان‌ نازل‌ شد». در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌: «كل‌ أمر ذي ‌بال‌ لم‌ يبدأ ببسم ‌الله فهو أبتر: هركار مهمي‌ كه‌ به‌نام‌ خداي‌ عزوجل‌ آغاز نشود، آن‌ كار ابتر [بي‌خير و بركت] است‌». همچنين‌ صحابه‌ رضی الله عنهم  تلاوت‌ كتاب‌ خداجلّ جلاله  را با: (بسم‌ الله الرحمن‌ الرحيم‌) آغاز مي‌كردند، لذا تلاوت‌ آن‌ در آغاز هرسخن‌ و عمل‌نيكي‌، مستحب‌ است‌. خواندن‌ آن‌ در آغاز وضوء نيز مستحب‌ مي‌باشد زيرا درحديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌: «براي‌ كسي‌ كه‌ نام‌ خداوند جلّ جلاله  را بر وضوء نبرد، وضوئي‌نيست‌». همچنين‌ خواندن‌ آن‌ در هنگام‌ ذبح‌ ـ نزد امام‌ شافعي ـ مستحب‌است‌ ، ولي‌ ائمه‌ ديگر آنرا واجب‌ شمرده‌اند. در هنگام‌ غذا خوردن‌ نيز خواندن ‌آن‌ مستحب‌ است‌ زيرا در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌: «قل‌ بسم‌ الله وكل‌ بيمينك‌ وكل‌ مما يليك: وقتي‌ مي‌خواهي‌ غذا بخوري‌، در آغاز آن‌ بسم‌ الله  بگو، آن‌گاه‌ با دست ‌راستت‌ بخور و از آنچه‌ در جلوي‌ تو است‌ بخور». چنان‌كه‌ خواندن‌ آن‌ در هنگام‌ مقاربت‌ جنسي‌ نيز مستحب‌ مي‌باشد زيرا در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است:

«لو أن‌ أحدكم إذا أراد أن‌ يأتي‌ أهله‌ قال‌: بسم‌ الله‌، اللهم‌ جنبنا الشيطان‌ وجنب‌ الشيطان‌ ما رزقتنا، فإنه ‌إن‌ يقدر بينهما ولد لم‌ يضره‌ الشيطان‌ أبدا». 

«اگر يكي‌ از شما آن‌گاه‌ كه‌ مي‌خواهد با همسرش‌ همبستر شود ، بگويد: به‌نام‌ خدا، بار خدايا! ما را از شيطان‌ دور بدار وشيطان‌ را از آنچه‌ روزي‌ مان‌ نموده‌اي‌ (از فرزند) بر كنار بدار؛ در اين‌ صورت‌ اگر در ميان‌ آن‌ دو فرزندي‌ مقدر شود، شيطان‌ هرگز نمي‌تواند به‌ او آسيبي‌برساند».

«به‌نام‌ الله بسيار بخشاينده‌ و بسيار مهربان»‌ الله: يعني‌ معبود بر حق‌؛ نام‌ مقدس‌ذات‌ خداوند جلّ جلاله  است‌ كه‌ بر غير وي‌ اطلاق‌ نگرديده‌. اصل‌ آن‌ «اله‌» است‌ كه‌ بر هرمعبودي‌ ـ به‌ حق‌ يا به‌ باطل‌ ـ اطلاق‌ مي‌گرديد و سرانجام‌ اطلاق‌ آن‌ بر معبود برحق‌ غالب‌ گشت‌. به‌ قولي‌: «الله» اسم‌ اعظم‌ الهي‌ است‌ زيرا به‌ تمام‌ صفات‌ قدسي‌ موصوف‌ مي‌شود؛ چنان‌كه‌ خداوند متعال‌ فرموده‌ است‌:

هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ  

«الله كسي‌ است‌ كه‌ معبودي‌ جز اونيست‌، داناي‌ نهان‌ و آشكار است‌ ، رحمان‌ و رحيم‌ است‌... » [حشر/ 22 ــ 24].

ملاحظه‌ مي‌كنيم‌ كه‌ در اين‌ دو آيه‌، تمام‌ اسماء ديگر، صفات‌ «الله» قرارگرفته‌ اند.

و از آنجا كه‌ جز خداي‌ تبارك‌ و تعالي‌ كسي‌ ديگر به‌ نام‌ «الله» ناميده‌ نشده، لذا طبق‌ قاعده‌ براي‌ «الله» در سخن‌ عرب‌ اشتقاقي‌ سراغ‌ نداريم‌ بنابراين‌، اسم‌ الله «جامد» است‌ نه‌ «مشتق» و اين‌ رأي‌ اكثر اصوليان‌ و فقها مي‌باشد.

«رحمن‌» و «رحيم‌»، دو اسم‌ مشتق‌ از رحمت‌ ـ بر وجه‌ مبالغه‌ ـ اند، البته‌ مبالغه ‌«رحمان» از «رحيم‌» در معناي‌ رحمت‌ بيشتر است‌. چنان ‌كه‌ ابن‌ جرير طبري‌ در تفسير آنها مي‌گويد: «خداوند متعال‌ بر تمام‌ خلق‌ رحمان‌ و به‌ مؤمنان‌ رحيم‌است». اسم‌ «رحمن‌» نيز ويژه‌ خداوند متعال‌ مي‌باشد كه‌ ديگران‌ نبايد بدان‌ ناميده ‌شوند.

بنابراين‌، معناي‌ اجمالي‌ «بسم‌ الله الرحمن‌ الرحيم‌» اين‌ است‌: قبل‌ از هر چيز، به‌نام‌ خداي‌ عزوجل‌ و به‌ ياد و تسبيح‌ او آغاز مي‌كنم‌ در حالي‌ كه‌ از او در تمام‌ امور خويش‌ ياري‌ مي‌جويم‌ زيرا او پروردگار و معبود برحقي‌ است‌ كه‌ رحمتش‌ بر همه‌چيز گسترده‌ است‌، نعمت‌ دهنده‌ نعمتهاي‌ بزرگ‌ و كوچك‌ تنها اوست‌ و تنها بخشش‌ و مهرباني‌ و احسان‌ اوست‌ كه‌ فراوان‌، مدام‌ و مستمر است‌.

حكم‌ آن‌: مالكي‌ها و حنفي‌ها برآنند كه‌: «بسم‌الله الرحمن‌الرحيم‌» آيه‌اي‌ از سوره ‌فاتحه‌ و ساير سوره‌ها نيست، بلكه‌ تنها آغازگر سوره‌هاست‌ كه‌ فقط براي‌ قراردادن‌ فاصله‌ ميان‌ سوره‌ها در ابتداي‌ آنها نوشته‌ شده‌ است‌. اما شافعي‌ها و حنبلي‌ها برآنند كه‌: «بسم‌ الله الرحمن‌ الرحيم‌» آيه‌اي‌ از سوره‌ فاتحه‌ است‌، لذا خواندن‌ آن ‌در نماز واجب‌ مي‌باشد. از اختلاف‌ فقهي‌ يادشده‌ كه‌ بگذريم‌، أمت‌ اسلام‌ اتفاق‌نظر دارند بر اين‌ كه: «بسم‌ الله الرحمن‌ الرحيم‌» بخشي‌ از يك‌ آيه‌ در سوره‌ «نمل‌» است‌:

إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 

«اين‌ نامه‌اي‌ از جانب‌ سليمان‌است‌ و اين‌ نامه‌ به‌ نام‌ خداوند بخشايشگر مهربان‌ است‌ ». [ نمل /‌30].

 

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ‏(2)

«جمله‌ ستايش‌ها شايسته‌ خداوند است‌» حمد: ثنا و سپاس‌ زباني‌ است‌ كه‌ جهت ‌تفضيل‌ و برتري‌ دادن‌ گفته‌ مي‌شود. فرق‌ در ميان‌ «حمد» و «شكر» يكي‌ در اين ‌است‌ كه‌ حمد فقط به‌ زبان‌ است‌، اما شكر هم‌ به‌زبان‌، هم‌ به‌ قلب‌ و هم‌ به‌ ساير اعضامي‌باشد. ديگر اين‌ كه‌ شكر فقط در برابر نعمت‌ است‌، ولي‌ حمد به‌ جهت‌ كمال‌محمود مي‌باشد؛ هر چند در برابر نعمتي‌ نباشد. و از آنجا كه‌ هيچ‌ موجودي‌ درذات‌، صفات‌ و اسماء از خداي‌ عزوجل‌ كاملتر نيست‌ و هيچ‌ نعمتي‌ نيست‌ مگر اين‌ كه‌ مستقيما يا به‌ واسطه‌، به‌ آن‌ ذات‌ متعال‌ برتر برمي‌گردد، پس‌ در حقيقت‌تمامي‌ حمدها و شكرها سزاوار اوست‌ و تنها او مالك‌ هر حمد و شكري‌ است‌. درحديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌: «أفضل‌ الذكر لا إله‌ إلا الله‌، وأفضل‌ الدعاء الحمد لله‌: بهترين‌ ذكرها لا اله‌ الا الله‌ و بهترين‌ دعاها الحمد لله‌ است‌». آري همه‌ ستايشها از آن‌ خداوندي‌ است: «كه‌ رب‌ عالميان‌ است» رب‌: به‌ معني‌ پروردگار، مالك‌، سرور، سالار، مصلح‌، مدبر و معبود؛ اسمي‌ از اسماي‌ خداوند متعال‌ است‌ و برغيروي‌ ـ جز با قيد و اضافت‌ ـ اطلاق‌ نمي‌شود؛ مثل‌ اين‌ كه‌ بگويي‌: «هذا الرجل‌ رب ‌المنزل‌: اين‌ مرد رب‌ (صاحب‌) منزل‌ است‌». « عالمين» جمع‌ عالم‌؛ عبارت‌ از هر موجودي‌ غير از خداوند متعال‌ است. بعضي‌ برآنند كه‌ عالم‌ مجموعه‌ موجودات‌ عاقل‌ است‌ كه‌ شامل‌ چهار نوع‌ انس، جن، فرشتگان‌ و شياطين ‌مي‌شوند. بر اساس‌ اين‌ تعريف‌؛ به‌ حيوانات‌ و چهارپايان‌، عالم‌ گفته‌ نمي‌شود.

 

الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ‏(3)

«بسيار بخشنده‌ و بسيار مهربان‌ است» تفسير اين‌ آيه‌ در توضيح‌ معناي: «بسم‌الله  الرحمن‌ الرحيم‌» بيان‌ شد. و از آنجا كه‌ در اتصاف‌ خداوند متعال‌ به رَبِّ الْعَالَمِينَ معناي‌ تخويف‌ و هيبت‌ وجود داشت، پروردگار مهربان‌، آن‌ آيه‌ را به‌: الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كه‌ متضمن‌ ترغيب‌ و تشويق‌ است‌، متصل‌ ساخت‌ تا به‌ اين‌ترتيب، در بيان‌ صفات‌ خويش، معناي‌ بيم‌ و هراس‌ را با رغبت‌ و اميد همراه‌ و يك‌جا گرداند زيرا اين‌ دو معني‌ در كنار يك‌ديگر، انگيزه‌ بهتري‌ براي‌ بندگان‌ در اطاعت‌ و فرمانبرداري‌ از او پديد مي‌آورند.

 

مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ‏(4)

«مالك‌ روز جزاست» در قرائت‌ ديگري، «ملك‌» نيز خوانده‌ شده‌ و هر دوقرائت: «ملك‌ و مالك‌» صحيح‌ و متواترند. اما بعضي‌ گفته‌اند: «ملك‌» عامتر و بليغ‌تر از «مالك‌» است‌ زيرا فرمان‌ ملك‌ بر مالك‌ در ملك‌ وي‌ نافذ مي‌باشد و او نمي‌تواند جز با نظر و رأي‌ ملك‌ در ملك‌ خويش‌ تصرف‌ كند. برخي‌ديگر گفته‌اند كه‌: «مالك‌» بليغ‌تر است‌ زيرا خداوند متعال‌ مالك‌ مردم‌ و همه‌ جهانيان‌ مي‌باشد. ولي‌صحيح‌تر اين‌ است‌ كه‌ تفاوت‌ در ميان‌ دو صفت‌ نسبت‌ به‌ پروردگار سبحان‌ اين‌است‌ كه: ملك‌ وصفي‌ براي‌ ذات‌ او تعالي‌ است‌، درحالي‌كه‌ مالك‌ وصفي‌ براي‌ فعل‌ او مي‌باشد.

يوم‌الدين: روز محاسبه‌ و جزاست‌ از سوي‌ پروردگار سبحان‌ براي‌ بندگانش‌. قتاده‌ مي‌گويد: «يوم‌الدين: روزي‌ است‌ كه‌ خداوند جلّ جلاله  درآن‌ بندگان‌ خويش‌ را در برابر اعمالشان‌ كيفر يا پاداش‌ مي‌دهد». ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه مي‌گويد: «يوم‌الدين‌: روز حساب‌ خلايق‌ است‌ كه‌ پروردگار متعال‌ آنان‌ را در برابر اعمالشان‌ جزا مي‌دهد؛ اگر اعمالشان‌ خير بود، پاداش‌ خير و اگر شر بود، به‌ آنها كيفر شر مي‌دهد، مگر آنان‌ كه‌ مورد بخشش‌ حق‌ تعالي‌ قرار گيرند». در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «زيرك‌ و هوشيار كسي‌ است‌ كه‌ نفس‌ خويش‌ را مورد محاسبه‌ قرار داده‌ و براي‌ بعد ازمرگش‌ تلاش‌ و كوشش‌ نمايد».

 

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ‏(5)

«تنها تو را مي‌پرستيم‌ و تنها از تو ياري‌ مي‌خواهيم‌» يعني‌: فقط تو را به‌ عبادت‌ واستعانت‌ مخصوص‌ مي‌گردانيم‌، نه‌ غير از تو را نمي‌پرستيم‌ و نه‌ از غير تو ياري ‌مي‌خواهيم. عبادت: در لغت‌، به‌ معناي‌ نهايت‌ فروتني‌ و تذلل‌ است. و دراصطلاح‌ شريعت: عبارت‌ از عملي‌ است‌ كه‌ جمع‌ كننده‌ هر دو معناي‌ محبت‌ و فروتني‌ كامل، و خوف‌ و بيم‌ باشد.

به‌كاربردن‌ دو فعل‌ «نعبد» و «نستعين‌» به‌ صيغه‌ جمع، به‌ قصد نشان‌ دادن‌ تواضع ‌و فروتني‌ از سوي‌ بندگان‌ است، نه‌ به‌ اين‌ معني‌ كه‌ آنان‌ خود را تعظيم‌ كرده‌ وبزرگ‌ داشته‌ اند. گويي‌ كه‌ بنده‌ به‌ قصور و كوتاهي‌ خويش‌ از ايستادن‌ به‌ تنهايي‌ درپيشگاه‌ خداوند بزرگ‌ اعتراف‌ نموده‌ و مي‌گويد: بار خدايا  ايستادن‌ به‌ تنهايي‌ در آستان‌ مناجات‌ تو سزاوار شأن‌ من‌ نيست، بدين‌ خاطر، به‌ ساير مؤمنان‌ پيوسته‌ وقطره‌اي‌ از اقيانوس‌ ايشان‌ مي‌شوم‌، پس‌ دعايم‌ را با ايشان‌ بپذير  و مقدم‌ ساختن‌عبادت‌ بر استعانت‌، به‌ اين‌ سبب‌ است‌ كه‌ اولي‌ وسيله‌اي‌ براي‌ درخواست‌ دومي‌مي‌باشد.

ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه در تفسير: إِيَّاكَ نَعْبُدُ مي‌گويد: «پروردگارا! فقط تو را به‌يگانگي‌ مي‌خوانيم‌ و فقط از تو مي‌ترسيم‌ نه‌ از غير تو و بر طاعتت‌ و بر كليه‌ امورخويش‌، فقط از تو ياري‌ مي‌خواهيم». قتاده‌ مي‌گويد: «خداوند جلّ جلاله  در اين‌ آيه‌ به‌بندگانش‌ دستور مي‌دهد تا عبادت‌ را فقط براي‌ او خالص‌ گردانيده‌ و در امورخويش‌ فقط از او ياري‌ بخواهند».

 

اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ ‏(6)

«ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ فرما» راهي‌ كه‌ ما را به‌ سرمنزل‌ انس‌ و قرب‌ تومي‌رساند. هدايت‌: عبارت‌ است‌ از: ارشاد، يا توفيق، يا دلالت‌ و راهنمايي. اما شخص‌ راهيافته‌ و هدايت‌ شده‌اي‌ كه‌ از پروردگار متعال‌ طلب‌ هدايت‌ مي‌كند، اين ‌درخواستش‌ به‌ معناي‌ طلب‌ افزودن‌ بر هدايت‌ وي‌ است‌، چنان‌كه‌ خداوند متعال‌ مي‌فرمايد:

وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ    

«و كساني‌ كه‌ هدايت‌ يافته‌اند ، خداوند برهدايتشان‌ افزود» [ 47/17].

صراط مستقيم‌: راه‌ روشن‌ اسلام‌ است‌ كه‌ هيچ‌ كجي‌اي‌ در آن‌ نيست‌، همان ‌راهي‌ است‌ كه‌ پيامبران علیهم السلام بدان‌ برانگيخته‌ شدند تا سرانجام‌ خداوند متعال‌ رسالت‌خاتم‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم را پايان‌بخش‌ رسالتهايشان‌ گردانيد. گفتني‌ است‌ كه‌ صراط مستقيم ‌دربرگيرنده‌ همه‌ اموري‌ است‌ كه‌ انسان‌ را به‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ نايل‌ مي‌گرداند؛ اعم‌ از عقايد، احكام، آداب‌ و غيره. در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ نواس‌ بن‌ سمعان‌ رضی الله عنه آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «خداوند براي‌ صراط مستقيم‌ مثلي‌ را آورده‌ است. بدين‌ گونه‌ كه‌ بر دو پهلوي‌ صراط دو ديوار است‌ كه‌ در آنها دروازه‌هايي‌ گشوده‌ شده‌ و برآن‌ درها پرده‌هايي‌ آويخته‌ شده‌ و بر سر در صراط، دعوتگري‌ است‌ كه‌ مي‌گويد: هان‌ اي‌ مردم‌! همگي‌ در صراط داخل‌ شويد و كج‌ نرويد. و دعوتگر ديگري‌ است‌ كه‌ در بلنداي‌ صراط قرارگرفته، و چون‌ انسان ‌بخواهد تا قسمتي‌ از اين‌ درها را بگشايد، به‌ او مي‌گويد: واي‌ بر تو! آن‌ را بازنكن، كه‌ اگر باز كني‌ قطعا به‌ آن‌ وارد مي‌شوي‌. بنابراين، صراط اسلام‌ است‌، دو ديوار، حدود الهي‌ و درهاي‌ بازشده‌ محرمات‌ وي‌اند، دعوتگري‌ كه‌ بر سر صراط است‌، كتاب‌ خدا جلّ جلاله  است‌ و دعوتگري‌ كه‌ بر بلنداي‌ صراط است‌، واعظ واندرزگوي‌ الهي‌ در قلب‌ هر مسلماني‌ است‌».

علما گفته‌اند: «خداوند متعال‌ براي‌ انسان‌ پنج‌ محور هدايت‌ عنايت‌ فرموده‌ كه ‌او مي‌تواند با توسل‌ به‌ اين‌ محورها، به‌ قله‌ سعادت‌ جاوداني‌ نايل‌ آيد:

1 ـ هدايت‌ الهام‌ فطري: كه‌ انسان‌ از ابتداي‌ تولد از آن‌ برخوردار مي‌باشد، چون ‌احساس‌ نياز به‌ غذا و نوشيدني.

2 ـ هدايت‌ حواس‌: كه‌ متمم‌ و مكمل‌ هدايت‌ اول‌ است‌. گفتني‌ است‌ كه‌ انسان‌ وحيوان‌ هر دو در اين‌ دو نوع‌ هدايت‌ مشتركند.

3 ـ هدايت‌ عقل: كه‌ برتر از دو هدايت‌ قبلي‌ است‌.

4 ـ هدايت‌ دين‌: كه‌ هدايتي‌ خطا ناپذير است‌.

5 ـ هدايت‌ ياري‌ و توفيق‌ الهي: كه‌ مخصوص‌ تر از هدايت‌ ديني‌ است.

و همين‌ نوع‌ اخير از هدايت‌ است‌ كه‌ خداوند متعال‌ در اين‌ آيه‌ ما را به‌ خواستن‌دائمي‌ آن‌ فرمان‌ داده‌ است».

 

صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ‏(7)

«راه‌ كساني‌ كه‌ به‌ آنان‌ نعمت‌ ارزاني‌ داشته‌اي» اين‌ نعمت‌يافتگان‌ گرامي‌، همان‌كساني‌ هستند كه‌ در سوره‌ « نساء» از آنان‌ ياد شده‌ است‌، جايي‌ كه‌ خداوند متعال ‌مي‌فرمايد

وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقاً

«و هر كس‌ از خدا و پيامبر اطاعت‌ كند، در زمره‌ كساني‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ايشان‌ نعمت‌ داده‌ است؛ اعم‌ از پيامبران‌، صديقان، شهيدان‌ و صالحان‌ وه! آنهاچه‌ همراهان‌ و دوستان‌ نيكويي‌ هستند. اين‌ فضلي‌ است‌ از جانب‌ خدا و خدا دانايي‌بسنده‌ است‌» ]4/69[.

«نه (راه) كساني‌ كه‌ مورد خشم‌ قرار گرفته‌اند» يعني: ما را با گروهي‌ قرار نده ‌كه‌ از راه‌ مستقيم‌ منحرف‌ شده‌اند، گروهي‌ كه‌ از رحمت‌ تو دورند و به‌سبب‌ آن‌ كه ‌با وجود شناخت‌ حق‌ از آن‌ روي‌ برتافته‌ اند، به‌ سخت‌ترين‌ عذاب‌ و شكنجه‌ مبتلا مي‌گردند. اين‌ مغضوبان‌ به‌ قول‌ جمهور علما و طبق‌ فرموده‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم ، يهوديانند.

«و نه»‌ راه‌ «گمراهان». اين‌ گروه‌ بر اساس‌ فرموده‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم ـ و به‌ قول‌ جمهور علما ـ نصاري‌ (مسيحيان‌) مي‌باشند. يعني‌ از آنجايي‌كه‌ يهوديان‌ حق‌ را شناختند ولي‌ آگاهانه‌ آن‌ را فروگذاشته‌ و از آن‌ روي‌ برتافتند، سزاوار خشم‌ وغضب‌ الهي‌ گرديدند و از آنجا كه‌ نصاري‌ (مسيحيان‌) نيز از روي‌ جهل‌ و ناآگاهي، از راه‌ حق‌ منحرف‌ شده‌ و در مورد مقام‌ و منزلت‌ عيسي‌علیه السلام  غلو و زياده‌روي‌ كردند، در گمراهي‌ آشكاري‌ قرار گرفتند.

«آمين» يعني‌: خداوندا! دعايمان‌ را اجابت‌ كن‌. در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ عايشه‌ رضي‌الله عنها آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:

«ما حسدتكم‌ اليهود على‌ شي‌ء ما حسدتكم‌ على‌ السلام‌ والتأمين».

«يهود بر هيچ‌ چيز ديگر، به‌اندازه‌ سلام‌ گفتن‌ و آمين‌گفتن‌ بر شما حسد نورزيده‌ اند ».

بايد دانست‌ كه‌ «آمين‌» دعا بوده‌ و از كلمات‌ و آيات‌ قرآن‌ نيست‌. البته‌ آمين‌گفتن‌ بعد از خواندن‌ سوره‌ فاتحه‌ سنت‌ است، به‌ دليل‌ اين‌ حديث‌ شريف‌: «هنگامي‌كه‌ امام‌ آمين‌ مي‌گويد، شما نيز آمين‌ بگوييد زيرا هر كس‌ آمين‌ گفتنش‌ با آمين‌گفتن‌ فرشتگان‌ همراه‌ گردد، گناهان‌ گذشته‌اش‌ آمرزيده‌ مي‌شود».

نظر احناف‌ و مالكي‌ها اين‌ است‌ كه‌: آهسته‌ خواندن‌ آمين‌ از بلند خواندن‌ آن ‌بهتر است‌. اما شافعي‌ها و حنبلي‌ها برآنند كه‌: آمين‌ در نمازهاي‌ سري‌ آهسته‌ و در نمازهاي‌ جهري‌ بلند خوانده‌ شود و مقتدي‌ نيز در گفتن‌ آمين‌ با امامش‌ همراهي‌كند.

علماي‌ اسلام‌ در باره‌ حكم‌ خواندن‌ سوره‌ فاتحه‌ در نماز، بر دو نظرند. نظر احناف‌ اين‌ است‌ كه‌ مطلق‌ قرائت‌ قرآن‌ در نماز ـ چه‌ سوره‌ فاتحه‌ و چه‌ غير آن‌ ـ به‌ مقدار سه‌ آيه‌ كوتاه‌ يا يك‌ آيه‌ بلند فرض‌ است‌ بنابراين‌، خواندن‌ سوره‌ فاتحه‌ در نماز فرض‌ نبوده‌ بلكه‌ واجب‌ مي‌باشد. رأي‌ دوم‌: رأي‌ جمهور علما (مالكي‌ها، شافعي‌ها، حنبلي‌ها) است‌ كه‌ خواندن‌ سوره‌ فاتحه‌ را در نماز فرض‌ مي‌دانند.

 

بازگشت به لیست سوره ها                وب سایت تفسیر انوار القرآن                    جستجو                دانلود                نظرات شما                درباره