تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص

﴿ سوره‌ ملک

مکی‌ است‌ و داراي 30 آيه‌ است‌.

وجه‌ تسميه: اين‌ سوره‌ به‌ سبب‌ افتتاح‌ با تقديس‌ و بزرگداشت‌ ذات‌ با عظمت ‌خداوند از سوي‌ خودش‌، «ملك‌» ناميده‌ شد و به‌ نامهاي‌ «واقيه‌» و «منجيه‌» نيز ناميده‌ مي‌شود زيرا خواننده‌ خويش‌ را از عذاب‌ قبر حفظ نموده‌ و نجات‌ مي‌دهد چنان‌كه‌ بيان‌ خواهد شد. ابن‌عباس‌ رضی الله عنه اين‌ سوره‌ را «مجادله‌» مي‌ناميد به‌ دليل‌ آن‌كه‌ اين‌ سوره‌ از خواننده‌ خود در قبر دفاع‌ مي‌كند.

فضيلت‌ آن: در فضيلت‌ اين‌ سوره‌ احاديث‌ بسياري‌ نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ از آن‌ جمله‌ اين‌ حديث‌ شريف‌ است: «إن‌ سورة‌ في‌ القرآن‌ ثلاثين‌ آية شفعت‌ لصاحبها غفر له: تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ: همانا سوره‌اي‌ در قرآن‌ هست‌ كه‌ سي‌ آيه‌ دارد و براي ‌صاحب‌ خود شفاعت‌ كرد پس‌ برايش‌ آمرزيده‌ شد، اين‌ سوره‌ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ است‌». همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ ابن‌عباس‌ رضی الله عنه آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «هي‌ المانعة‌، هي‌ المنجية‌، تنجيه‌ من‌ عذاب‌ القبر: اين‌ سوره ‌بازدارنده‌ است‌، اين‌ سوره‌ نجات‌ دهنده‌ است‌ و خواننده‌ خود را از عذاب‌ قبر نجات‌ مي‌دهد». همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم دو سوره‌ «الم‌ تنزيل‌ السجده‌» و «تبارك‌ الذي‌...» را در هر شب‌ مي‌خواندند و خواندن‌ آنها را در سفر و حضر ترك‌ نمي‌كردند از اين‌ جهت‌ گفته‌ شده‌ كه‌ قرائت‌ آن‌ در هر شب ‌مستحب‌ است‌. صاحب‌ تفسير «في‌ظلال‌ القرآن‌» مي‌گويد: «اين‌ سوره‌ جهانبيني ‌جديدي‌ را از هستي‌ و رابطه‌ آن‌ با آفريننده‌اش‌ به‌ تصوير مي‌كشد، جهانبيني‌اي‌ كه ‌مرزهاي‌ محدود زماني‌ و مكاني‌ را در مي‌نوردد...».

 

تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏(1)

«تبارك‌ است‌ آن‌ كه‌ به‌ دست‌ اوست‌ ملك» تبارك: از بركت‌ است‌ كه‌ عبارت‌ از رشد و فزوني‌ حسي‌ يا معنوي‌ مي‌باشد. يعني‌ خير خداوند جلّ جلاله  بسيار و انعام‌ وي‌ بزرگ‌ است‌ و او از صفات‌ مخلوقان‌ برتر و والا و خجسته‌ مي‌باشد. مراد از ملك: فرمانروايي‌ آسمانها و زمين‌ در دنيا و آخرت‌ است‌. «و او بر همه‌ چيز تواناست» و هيچ‌ چيز او را عاجز نمي‌تواند كرد بلكه‌ او هرگونه‌ كه‌ بخواهد در ملك‌ خويش‌تصرف‌ مي‌كند؛ از انعام‌ نمودن‌ يا انتقام‌ گرفتن‌، از بلند بردن‌ يا پست‌ نمودن‌ و از بخشيدن‌ يا بازداشتن‌؛ و مؤمنان‌ در دنيا به‌ اين‌ امر دانا و باورمندند اما كفار منكر آن ‌مي‌باشند ولي‌ در آخرت‌؛ احدي‌ جز حق‌ تعالي‌ ادعاي‌ ملك‌ و فرمانروايي‌ را نمي‌كند و هيچ‌ كس‌ منكر فرمانروايي‌ وي‌ نمي‌گردد از اين‌ جهت‌ است‌ كه‌ خداوند متعال‌ فرموده‌ است: مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ‏: «خداوند فرمانرواي‌ روز جزاست‌» و نيز فرموده‌ است: يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ ‏: «روزي‌ كه‌ آنان‌ سراپا آشكار باشند و از آنان‌ چيزي‌ بر خداوندپوشيده‌ نباشد، ندا آيد: امروز فرمانروايي‌ از آن‌ كيست‌؟ (پاسخ‌ آيد كه) از آن‌خداوند يگانه‌ قهار است‌» «غافر / 16».

 

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ‏(2)

«همان‌ كه‌ مرگ‌ و زندگي‌ را آفريد» مرگ: انقطاع‌ و جدايي‌ روح‌ از بدن‌؛ و حيات: تعلق‌ و پيوند روح‌ به‌ بدن‌ است‌. پس‌ حيات‌ در اينجا به‌ اين‌ معني‌ است‌ كه: خداي‌ عزوجل‌ بشر را در ساختار انساني‌اش‌ آفريد و در وي‌ روح‌ را خلق‌ كرد «تا شما را بيازمايد كه‌ كدام‌ يك‌ از شما نيكوكردارتر است» يعني: مرگ‌ و زندگي‌ را آفريد و شما را عاقل‌ گردانيد تا شما را مكلف‌ سازد، سپس‌ شما را بيازمايد و آن‌گاه‌ شما را بر مبناي‌ اين‌ تكليف‌، جزا و پاداش‌ دهد. پس‌ هدف‌ اصلي‌ از ابتلا، نمايان‌ كردن‌ كمال‌ نيكوكاري‌ نيكان‌ است‌ «و اوست‌ عزيز» يعني: غالبي‌ كه‌ مغلوب‌ نمي‌شود «آمرزگار» است‌ براي‌ كسي‌ كه‌ توبه‌ و انابت‌ پيشه‌ كرده‌ است‌. در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ ابن‌عمر رضی الله عنه آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم آيه: تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ را تلاوت‌ نمودند و چون‌ به: أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً رسيدند، فرمودند: «از محرمات‌ خداوند جلّ جلاله   بپرهيز و در طاعت‌ وي‌ بشتاب‌».

 

الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ ‏(3)

«همان‌ كه‌ هفت‌ آسمان‌ را طبقه‌ طبقه‌ آفريد» بر فراز يك‌ديگر، هر آسماني‌ را جدا از آسمان‌ ديگر چنان‌كه‌ در حديث‌ «اسراء» و غير آن‌ آمده‌ است‌. آسمان: ماده‌اي‌ است‌ كه‌ جز خداي‌ سبحان‌ كسي‌ حقيقت‌ آن‌ را نمي‌داند، چنان‌ كه‌ در احاديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌ و فاصله‌ آن‌ از زمين‌ با مقياس‌هاي‌ قديم‌ مسافت ‌پنجصد سال‌ راه‌ است‌ و امروزه‌ در برنامه‌هاي‌ فضايي‌ اين‌ مسافت‌ را به‌ مايل ‌مي‌سنجند. به‌قولي: آسمان‌ عبارت‌ از مدارهاي‌ سير سيارگان‌ است‌ چنان‌ كه‌ دانشمندان‌ نجوم‌ نيز برآنند كه‌ آسمان‌ عبارت‌ از فضاي‌ خالي‌اي‌ است‌ كه‌ سيارگان‌ در آن‌ سير مي‌كنند. و اگر بدانيم‌ كه‌ سيارگان‌ و ستارگان‌ داراي‌ ابعاد بس‌ متفاوت‌ ومسافت‌هاي‌ عظیمي‌ هستند، در اين‌ صورت‌ مي‌توانيم‌ عظمت‌ كرات‌ آسمانها را درك‌ كنيم‌. «در آفرينش‌ خداي‌ رحمن‌ هيچ‌ بي‌ضابطه‌گي‌اي‌ نمي‌بيني» يعني: اي ‌بيننده‌! تو هيچ‌ تناقض‌، تباين‌، كجي‌ و نابساماني‌اي‌ در آفرينش‌ خداي‌ بخشايشگر نمي‌بيني‌ بلكه‌ آفرينش‌ وي‌ بسيار به‌سامان‌، منظم‌ و استوار است‌ به‌ طوري‌ كه‌ بر وجود آفريننده‌ خود دلالت‌ مي‌كند «باز بنگر، آيا هيچ‌ خلل‌ و نقصاني‌ مي‌بيني‌؟» يعني: باز نگاهت‌ را به‌ آسمان‌ بدوز و تأمل‌ كن‌ كه‌ آيا ـ با وجود عظمت‌ و گستردگي‌ آسمان‌ ـ هيچ‌ شكاف‌ يا رخنه‌ يا خلل‌ و شكستگي‌اي‌ در آن‌ مي‌بيني‌؟.

 

ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِيرٌ ‏(4)

«باز دوباره‌ چشم‌ بگردان» يعني: بارهاي‌ متوالي‌ به‌ طور پياپي‌ بنگر و نيك‌ تأمل‌كن‌ هرچند كه‌ نگرشت‌ بسيار شود زيرا تكرار نگرش‌ و تأمل‌، در اقامه‌ حجت‌ بليغ‌تر و عذر و بهانه‌ را قطع‌ كننده‌تر است‌ «تا نگاهت‌ زبون‌ و درمانده‌ به‌سويت ‌بازگردد» يعني: اگر هم‌ پيوسته‌ بنگري‌ و پياپي‌ تأمل‌ كني‌، نگاهت‌ با ذلت‌ و حقارت‌ و خسته‌ و مانده‌ از اين‌كه‌ در آفرينش‌ آسمان‌ چيزي‌ از عيب‌ را ببيند، به‌ سويت‌ بازمي‌گردد.

 

وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ ‏(5)

«و هرآينه‌ آسمان‌ دنيا را به‌ چراغهايي‌ زينت‌ داديم» پس‌ آسمان‌ دنيا در نيكوترين ‌ساختار، كامل‌ترين‌ صورت‌، دل‌انگيزترين‌ شكل‌ و بسان‌ نگارينه‌ترين‌ تابلويي‌ قرار گرفته‌ است‌. ستارگان‌ چراغها ناميده‌ شدند زيرا همچون‌ روشني‌ بخشيدن‌ چراغ ‌پرتو بر مي‌افشانند «و آنها را رماننده‌ شياطين‌ گردانيديم» يعني: اين‌ چراغها را آلات ‌رجمي‌ گردانيديم‌ كه‌ شياطين‌ به‌ وسيله‌ آنها رانده‌ مي‌شوند. البته‌ اين‌ جمله‌ مفيد فايده‌ ديگري‌ غير از اين‌ فايده‌ است‌ كه‌ ستارگان‌ زينت‌ و آرايشي‌ براي‌ آسمان‌ دنيا هستند. قتاده‌ مي‌گويد: «خداوند جلّ جلاله  ستارگان‌ را براي‌ سه‌ حكمت‌ آفريد:

1 ـ زينتي‌ براي‌ آسمان‌.

2 ـ رماننده‌اي‌ براي‌ شياطين‌.

3 ـ نشانه‌هايي‌ كه‌ به‌ وسيله‌ آنها در خشكي‌ و دريا راهيابي‌ مي‌شود».

«و براي‌ آنان‌ عذاب‌ آتش‌ افروخته‌ آماده‌ كرده‌ايم» يعني: براي‌ شياطين‌ بعد از سوختاندن‌ آنها در دنيا به‌ وسيله‌ شهابهاي‌ آسماني‌، عذاب‌ آتش‌ را آماده‌ كرده‌ايم‌.

 

وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ‏(6)

«و براي‌ كساني‌ كه‌ به‌ پروردگارشان‌ كفر ورزيده‌اند» از بني‌آدم‌، يا از هر دو گروه‌ بني‌آدم‌ و جن‌ «عذاب‌ جهنم‌ است‌ و چه‌ بد سرانجامي‌ است» جهنم‌ كه‌ بدان ‌مي‌گرايند و مي‌پيوندند.

 

إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقاً وَهِيَ تَفُورُ ‏(7)

«چون‌ در آن‌ افگنده‌ شوند» چنان‌كه‌ هيزم‌ در آتش‌ افگنده‌ مي‌شود؛ «براي‌ آن ‌آوازي‌ مانند آواز خر مي‌شنوند» شهيق: آوازي‌ مانند آواز خر در اول‌ نعره‌ آن‌ است‌. ابن‌عباس‌ رضی الله عنه مي‌گويد: «آواز جهنم‌ در هنگام‌ افگندن‌ كفار در آن‌، همچون‌ آواز خر است‌ آن‌ گاه‌ كه‌ از ديدن‌ جو دم‌ بر مي‌آورد و نفس‌ نفس‌ مي‌زند و سپس‌ عرعر تندي‌ مي‌كشد كه‌ همه‌ كس‌ از شنيدن‌ آن‌ بر خود مي‌لرزد». «و آن‌ برمي‌جوشد» يعني: دوزخ‌ بر دوزخيان‌ همچون‌ جوشيدن‌ ديگ‌ برمي‌جوشد.

 

تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ (8)‏

«نزديك‌ است‌ كه‌ از خشم‌ پاره‌ پاره‌ شود» يعني: نزديك‌ است‌ كه‌ دوزخ‌ از شدت‌ خشم‌ بر كفار، از هم‌ شگافته‌ و پاره‌پاره‌ شود «هرگاه‌ كه‌ فوجي‌ در آن‌ افگنده ‌شوند» فوج: يك‌ گروه‌ از مردم‌اند «نگهبانانش‌ از آنان‌ مي‌پرسند» يعني: فرشتگان‌ نگهبان‌ دوزخ‌ كه‌ «مالك‌» و همكاران‌ وي‌اند از سر توبيخ‌ و سركوفت‌ از دوزخيان‌ مي‌پرسند: «آيا نزد شما» در دنيا «بيم‌دهنده‌اي‌ نيامد» كه‌ شما را از چنين‌ روز سختي‌ بيم‌ و هشدار دهد؟.

 

قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ ‏(9)

«گويند: چرا، نزد ما هشداردهنده‌اي‌ آمد» يعني: فرستاده‌اي‌ از بارگاه‌ پروردگار ما نزد ما آمد و ما را بيم‌ و هشدار داد و ما را از چنين‌ روزي‌ آگاهانيد «پس‌ تكذيب ‌كرديم» آن‌ هشداردهنده‌ را «و گفتيم: خداوند چيزي‌ فرو نفرستاده‌ است» بر زبان ‌شما از امور غيب‌، اخبار آخرت‌ و شرايع‌ و احكامي‌ كه‌ متضمن‌ بيان‌ چيزهايي ‌باشد كه‌ خداوند جلّ جلاله   از ما مي‌طلبد «شما جز در گمراهي‌ بزرگ‌ نيستيد» يعني‌ ما به ‌پيامبران‌ گفتيم: بي‌گمان‌ شما از حق‌ و راه‌ صواب‌ دور هستيد. يا اين‌ سخن‌ نگهبانان ‌دوزخ‌ به‌ دوزخيان‌ است‌. به‌ هرحال‌؛ خداي‌ عزوجل‌ در اين‌ آيه‌ از عدالتش‌ در معامله‌ با خلقش‌ يادآور مي‌شود و اين‌كه‌ او هيچ‌ كس‌ را جز بعد از برپا داشتن ‌حجت‌ عليه‌ وي‌ عذاب‌ نمي‌كند.

 

وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ ‏(10)

«و گويند» كفار «اگر شنيده‌ بوديم» به‌ سمع‌ قبول‌ و فهم‌ «يا تعقل‌ كرده ‌بوديم» مانند تعقل‌ و درك‌ و دريافت‌ كسي‌ كه‌ نيك‌ مي‌نگرد و مي‌انديشد؛ «از زمره‌ دوزخيان‌ نبوديم» بلكه‌ مي‌بايست‌ به‌ آنچه‌ كه‌ خداي‌ عزوجل‌ براي‌ ما نازل‌ كرده‌ بود ايمان‌ مي‌آورديم‌ و از پيامبران علیهم السلام متابعت‌ و پيروي‌ مي‌ كرديم‌.

 

فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقاً لِّأَصْحَابِ السَّعِيرِ ‏(11)

«پس‌ به‌ گناه‌ خود» يعني: به‌ كفر خود كه‌ به‌ سبب‌ آن‌ سزاوار عذاب‌ دوزخ‌ شدند «اعتراف‌ كردند پس‌ دوري‌ باد بر اهل‌ دوزخ» يعني: دور باشند از رضاي ‌خداوند جلّ جلاله  و رحمت‌ وي‌. بدين‌گونه‌ خداوند متعال‌ عذاب‌ را گريبانگير آنان ‌مي‌سازد، بعد از آن‌كه‌ به‌ گناه‌ خود اعتراف‌ مي‌كنند زيرا با اين‌ عتراف‌ است‌ كه ‌عليه‌ آنان‌ حجت‌ بر پا مي‌شود و برايشان‌ عذري‌ باقي‌ نمي‌ماند. در حديث‌ شريف‌آمده‌ است‌: «لن‌ يهلك‌ الناس‌ حتي‌ يعذروا من‌ انفسهم: مردم‌ هرگز نابود ساخته ‌نمي‌شوند تا اين‌كه‌ از جانب‌ خويش‌ عذر نمايانده‌ شوند». يعني: حجت‌ عليه‌ آنان ‌ثابت‌ گردد و خود نيز به‌ جرم‌ خويش‌ اعتراف‌ كنند. همچنين‌ در حديث‌ شريف‌ آمده‌است‌: «لا يدخل‌ أحد النار إلا وهو يعلم‌ أن‌ النار أولي‌ به‌ من‌ الجنة: هيچ‌ كس‌ به ‌دوزخ‌ داخل‌ نمي‌شود مگر اين‌كه‌ مي‌داند كه‌ دوزخ‌ به‌ او از بهشت‌ سزاوارتر است‌».

 

إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ‏(12)

«بي‌گمان‌ كساني‌ كه‌ غايبانه‌ از پروردگار خويش‌ مي‌ترسند» يعني: درحالي‌ از عذاب‌ او مي‌ترسند كه‌ او و عذابش‌ را نديده‌اند پس‌ از بيم‌ عذابش‌ به‌ او ايمان ‌آورده‌ و در نهان‌ و آشكار از او اطاعت‌ مي‌كنند؛ «آنان‌ را آمرزشي» است‌ بزرگ ‌كه‌ خداوند جلّ جلاله  به‌ سبب‌ آن‌ از گناهانشان‌ در مي‌گذرد «و» براي‌ ايشان‌ «مزدي ‌بزرگ‌ است» كه‌ همانا بهشت‌ مي‌باشد. در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌: «سبعة‌ يظلهم ‌الله‌ تعالي‌ في‌ ظل‌ عرشه‌ يوم‌ لا ظل‌ إلا ظله‌ ... منهم‌: ورجل‌ دعته‌ امرأة‌ ذات‌ منصب ‌وجمال‌ فقال: إني‌ أخاف‌ الله‌ ورجل‌ تصدق‌ بصدقة‌ فأخفاها حتي‌ لا تعلم‌ شماله‌ ما تنفق ‌يمينه‌: هفت‌ كس‌اند كه‌ خداوند متعال‌ ايشان‌ را در روزي‌ كه‌ سايه‌اي‌ جز سايه‌ ‌وي‌ نيست‌، در سايه‌ عرش‌ خود جاي‌ مي‌دهد ... و از جمله‌ ايشان‌ مردي‌ است‌ كه ‌زن‌ صاحب‌ جاه‌ و جمالي‌ او را به‌سوي‌ خود مي‌خواند ولي‌ آن‌ مرد مي‌گويد: من‌ (اين‌ كار بد را نمي‌كنم‌ زيرا) از خداوند جلّ جلاله  مي‌ترسم‌. و از جمله‌ ايشان‌ مردي‌ است‌كه‌ صدقه‌اي‌ مي‌دهد و آن‌ را مخفي‌ مي‌دارد تا بدانجا كه‌ دست‌ چپ‌ وي‌ پي ‌نمي‌برد به‌ آنچه‌ كه‌ دست‌ راستش‌ انفاق‌ مي‌كند».

 

وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ‏(13)

«و اگر سخن‌ خود را پنهان‌ داريد، يا آشكارش‌ نماييد» يعني: اگر سخن‌ خود در مورد رسول‌ اكرم‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم را پوشيده‌ داريد، يا آشكار نماييد بدانيد كه‌ خداوند جلّ جلاله  همه‌ اينها را مي‌داند و هيچ‌ چيز از آن‌ بر وي‌ مخفي‌ نمي‌ماند «بي‌گمان‌ او به‌ آنچه‌ در سينه‌هاست» يعني: او به‌ راز دلها و به‌ خلجان‌ اندرونها «داناست».

ابن‌عباس‌ رضی الله عنه در بيان‌ سبب‌ نزول‌ آيه‌ كريمه‌ مي‌گويد: اين‌ آيه‌ درباره‌ مشركان ‌نازل‌ شد كه‌ مشغول‌ عيب‌جويي‌ و طعن ‌زدن‌ به‌ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم بودند پس‌ جبرئيل‌علیه السلام  ايشان‌ را از سخنان‌ آنها آگاه‌ كرد و پس‌ از آن‌ آنها به‌ يك‌ديگر مي‌گفتند: «سخنتان‌ را پوشيده‌ داريد تا خداي‌ محمد نشنود». اما خطاب‌ آيه‌ كريمه‌ عام ‌است‌ براي‌ تمام‌ خلق‌ در تمام‌ اعمالشان‌.

 

أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ‏(14)

«آيا كسي‌ كه‌ آفريده‌ است‌ نمي‌داند؟» يعني: آيا كسي‌ كه‌ خود اين‌ سخنان‌ پنهاني ‌و راز دلها را خلق‌ و ايجاد كرده‌ است‌، بدانها علم‌ ندارد؟ آخر حق‌ تعالي‌ انسان‌ را به‌ دست‌ بلا كيف‌ خويش‌ آفريده‌ است‌ و مسلما داناترين‌ كس‌ به‌ يك‌ شي‌ء آفريده ‌شده‌، صانع‌ و آفريننده‌ آن‌ است‌ «با اين‌ كه‌ او خود لطيف‌ خبير است» يعني: دانا است‌ به‌ همه‌ دقايق‌ و از جمله‌ به‌ آنچه‌ كه‌ در دلهاست‌؛ خبير و آگاه‌ است‌ به‌ آنچه ‌كه‌ دلها پنهان‌ مي‌دارند پس‌ هيچ‌ امر پوشيده‌اي‌ بر او پنهان‌ نمي‌ماند.

 

هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ ‏(15)

«اوست‌ كسي‌ كه‌ زمين‌ را براي‌ شما رام‌ گردانيد» يعني: آن‌ را هموار و نرم ‌گردانيد تا بر آن‌ استقرار يابيد و آن‌ را خشن‌ نگردانيد به‌ گونه‌اي‌ كه‌ نشستن‌ و راه‌ رفتن‌ بر آن‌ دشوار باشد «پس‌ در مناكب‌ آن‌ راه‌ رويد» يعني: در فراخنا و اطراف‌ وجوانب‌ آن‌ براي‌ انواع‌ كسب‌ و كار و تجارت‌ رهسپار شويد «و از رزق‌ خدا بخوريد» يعني: از آنچه‌ كه‌ خداوند متعال‌ براي‌ شما روزي‌ داده‌ و آن‌ را براي‌ شما در زمين‌ آفريده‌ است‌، بهره‌ ببريد. بدين‌سان‌ خداي‌ عزوجل‌ با تمكين‌ دادن‌ فرزندان‌ آدم‌ در زمين‌ و دادن‌ توانمندي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ خيرات‌ و بركات‌ آن‌ برايشان‌، بر آنان‌ منت‌ مي‌گذارد ولي‌ بر آنان‌ است‌ كه‌ بدانند؛ سرانجام‌ بازگشت‌شان ‌به‌سوي‌ اوست‌ از اين‌ جهت‌ فرمود: «و رستاخيز به‌سوي‌ اوست» يعني: برانگيختنتان‌ از قبرهايتان‌ به‌سوي‌ اوست‌ نه‌ به‌سوي‌ غير او. مراد اين‌ دو آيه‌ و ماقبل ‌آن‌ تهديد كافران‌ است‌ پس‌ گويي‌ حق‌ تعالي‌ فرمود: هان‌ اي‌ كفار! بدانيد كه‌ من‌ به ‌امور آشكار و نهان‌ شما دانايم‌ پس‌ از من‌ بيمناك‌ و از عذابم‌ برحذر باشيد زيرا اين ‌من‌ هستم‌ كه‌ شما را در اين‌ زمين‌ ساكن‌ گردانيده‌ و آن‌ را سبب‌ منافع‌ و ارزاق‌ شما قرار داده‌ام‌ و اگر بخواهم‌ شما را به‌ اين‌ زمين‌ فرو مي‌برم‌ چنان‌كه‌ مي‌فرمايد:

 

أَأَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاء أَن يَخْسِفَ بِكُمُ الأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ ‏(16)

«آيا از آن‌ كس‌ كه‌ در آسمان‌ است‌ ايمن‌ شده‌ايد؟» و او خداوند جلّ جلاله  است‌ زيرا اعراب‌ بر اين‌ باور بودند كه‌ حق‌ تعالي‌ در آسمان‌ مي‌باشد. آري‌! آيا ايمن‌ شده‌ايد از اين‌ «كه‌ شما را» مانند قارون‌ «در زمين‌ فرو برد» بعد از آن‌كه‌ زمين‌ را برايتان ‌رام‌ گردانيد كه‌ در فراخناي‌ آن‌ راه‌ مي‌رويد «پس‌ بناگاه‌ زمين‌ به‌ تپيدن‌ افتد» يعني: زمين‌ در هنگام‌ فروبردنتان‌ به‌ لرزوه‌ و جنبش‌ در مي‌آيد، بر خلاف‌ حالت ‌طبيعي‌ خود كه‌ رام‌ و آرام‌ بوده‌ است‌.

 

أَمْ أَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاء أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ ‏(17)

«آيا از كسي‌ كه‌ در آسمان‌ است‌ ايمن‌ شده‌ايد كه‌ بر شما حاصبي‌ بفرستد؟» يعني: باران‌ سنگي‌ از آسمان‌ بفرستد چنان‌كه‌ سنگها را بر قوم‌ لوط و اصحاب‌ فيل ‌فرستاد؟ به‌قولي‌؛ حاصب: بادي‌ است‌ كه‌ از آن‌ سنگريزه‌ مي‌بارد «پس‌ به‌ زودي ‌خواهيد دانست‌ كه‌ بيم‌ دادن‌ من‌ چگونه‌ است‌؟» آن‌ گاه‌ كه‌ عذابم‌ را معاينه‌ و مشاهده‌ كنيد اما دانستن‌ در آن‌ هنگام‌ هيچ‌ به‌ درد شما نمي‌خورد. مفسران‌ در معني: « أَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاء: «آيا از كسي‌ كه‌ در آسمان‌ است‌، ايمن‌ شده‌ايد؟» گفته‌اند: يعني‌ آيا از خداوندي‌ ايمن‌ شده‌ايد كه‌ قدرت‌ او در آسمان‌ نافذ است‌ نه‌ قدرت‌بتاني‌ كه‌ شما در زمين‌ مي‌پرستيد؟ با علم‌ به‌ اين‌كه‌ خداوند جلّ جلاله   هم‌ در آسمان‌ و هم‌در زمين‌ خداوند است‌ چنان‌كه‌ مي‌فرمايد: وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاء إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ ‏: «اوست‌ آن‌كه‌ در آسمان‌ خداست‌ و در زمين‌ خداست،‌ و اوست‌فرزانه‌ دانا» «زخرف‌ / 84». امام‌ رازي‌ در ردي‌ بر فرقه‌ مشبهه‌ كه‌ با استناد به‌ آيه أَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاء ... بر اثبات‌ مكان‌ براي‌ خداوند متعال‌ استدلال‌ كرده‌اند،مي‌گويد: «حمل‌ اين‌ آيه‌ بر ظاهر آن‌ به‌ اتفاق‌ مسلمين‌ امكان‌ ندارد زيرا اين‌ امر كه‌خداي‌ عزوجل‌ در آسمان‌ باشد مقتضي‌ آن‌ است‌ كه‌ آسمان‌ از تمام‌ جوانب‌ به‌ اومحيط باشد پس‌ در اين‌ صورت‌ بايد او كوچكتر از آسمان‌ باشد و با در نظرداشت‌اين‌ كه‌ آسمان‌ از عرش‌ بسيار كوچكتر است‌ زيرا عرش‌ بزرگترين‌ مخلوقات‌حق‌ تعالي‌ در آسمان‌ و زمين‌ مي‌باشد پس‌ لازم‌ مي‌آيد كه‌ حق‌ تعالي‌ از عرش‌ نيزكوچكتر باشد و اين‌ امر به‌ اتفاق‌ اهل‌ اسلام‌ محال‌ است‌ بدان‌ جهت‌ كه‌ حق‌ تعالي‌خود فرموده‌ است: قُل لِّمَن مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ: بگو: آنچه‌ درآسمانها و زمين‌ است‌ از آن‌ كيست‌؟ بگو: از آن‌ خداست‌» «انعام‌ / 12». بنابراين‌، برگردانيدن‌ آيه‌ از ظاهر آن‌ به‌سوي‌ تأويل‌ واجب‌ است‌». شايان‌ ذكر است‌ كه‌ علما چند وجه‌ را در تأويل‌ اين‌ آيه‌ ذكر كرده‌اند كه‌ بهترين‌ آنها اين‌ تأويل‌ است: «آيا از كسي‌ كه‌ سلطه‌ و فرمانروايي‌ و قدرتش‌ در آسمان‌ است‌ ايمن‌ شده‌ايد؟». هدف‌ ازذكر آسمان‌، به‌ تصوير كشيدن‌ سلطه‌ عظيم‌ خداوند متعال‌ و قدرت‌ وي‌ مي‌باشد چنان‌كه‌ او خود فرموده‌ است: وَهُوَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الأَرْضِ: و او درآسمانها و در زمين‌ خداست) «انعام‌ / 3» پس‌ يك‌ چيز واحد همزمان‌ در دو مكان‌بوده‌ نمي‌تواند (1).

 

وَلَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ ‏(18)

«و هرآينه‌ كساني‌ كه‌ پيش‌ از آنان‌ بودند، نيز تكذيب‌ كردند پس‌ عقوبت‌ من‌ چگونه ‌بود؟» يعني: بنگر كه‌ عذاب‌ من‌ بر آنان‌ در برابر آن‌ تكذيب‌ چگونه‌ بود و به‌ آنان ‌از عذاب‌ فاجعه‌بار چه‌ها رسيد؟ لذا چگونه‌ اينان‌ از عذابم‌ ايمن‌ خواهند بود؟

 

أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ ‏(19)

«آيا بر فراز سرشان‌ به‌ پرندگان‌ ننگريسته‌اند كه‌ بال‌ گشاده‌اند» در هوا و در هنگام‌ پرواز بالهايشان‌ را گشاده‌ مي‌دارند «و گاه‌ فرو مي‌بندند» بالهاي‌ خود را «جز خداي‌ رحمان‌ كسي‌ آنان‌ را» در هوا در هنگام‌ پرواز و بازكردن‌ و فروبستن‌ بالهايشان ‌«نگاه‌ نمي‌دارد» خداي‌ توانا و مقتدري‌ كه‌ از رحمت‌ و لطف‌ خويش‌ چنان‌ صنعت ‌دقيق‌ و تركيب‌ عجيبي‌ در پرندگان‌ به‌ كار برده ‌است‌ كه‌ به‌ آنها امكان‌ مي‌دهد تا آن‌گونه‌ كه‌ بخواهند در هوا جولان‌ كنند. و بخش‌هايي‌ از اين‌ صنعت‌ دقيق‌ عبارت ‌است‌ از: سبكي‌ اجسامشان‌، پوشاندنشان‌ با كسوت‌ پر و پراكندن‌ آن‌ پرها به‌ روش‌ معيني‌ كه‌ چون‌ آنها را بر هوا زنند در جو ارتفاع‌ مي‌گيرند و به‌ جلو مي‌روند پس ‌پاك‌ و منزه‌ است‌ آفريننده‌ بي‌ مثال‌ «بي‌گمان‌ او به‌ هر چيز بيناست» يعني: به‌ چيزهايي‌ كه‌ براي‌ هر يك‌ از مخلوقاتش‌ شايسته‌ است‌ لذا چيزي‌ بر حق‌ تعالي‌ پنهان ‌نمي‌ماند و او مي‌داند كه‌ چگونه‌ عجايب‌ و غرايب‌ را بيافريند و آنها را در فضاي‌ خلقت‌ به‌ جولان‌ اندازد پس‌ چرا كفار از نگرش‌ در پريدن‌ مرغان‌، به‌ قدرت‌ ما بر عذاب‌ نمودن‌ خود پي ‌نمي‌برند و راه‌ نمي‌يابند؟

 

أَمَّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ جُندٌ لَّكُمْ يَنصُرُكُم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ ‏(20)

«يا آن‌ كسي‌ كه‌ خود براي‌ شما چون‌ سپاهي‌ است‌ كه‌ شما را در برابر خداي‌ رحمان ‌ياري‌ مي‌كند كيست‌؟» يعني: كيست‌ آن‌ موجود حقيري‌ كه‌ به‌ پندار شما لشكري ‌براي‌ شما است‌ كه‌ متولي‌ و عهده‌دار نصرت‌ شما باشد چنانچه‌ خداوند جلّ جلاله  خود شما را به‌ رحمت‌ و ياري‌ خود نصرت‌ ندهد؟ بدانيد كه‌ شما سپاه‌ و لشكري‌ نداريدكه‌ از عذاب‌ خداي‌ سبجان‌ بازتان‌ دارد. تعبير: مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ به‌ اين‌ حقيقت ‌اشاره‌ دارد كه‌ بقاي‌ مردم‌ در زمين‌ همراه‌ با كفر و ظلمشان‌، به‌ سبب‌ رحمت‌ خداي ‌رحماني‌ است‌ كه‌ رحمتش‌ بر همه‌ چيز فراگير و گسترده‌ است‌ «كافران‌ جز در فريب ‌نيستند» فريب‌ بزرگي‌ از جهت‌ شيطان‌ كه‌ آنها را بدان‌ مي‌فريبد. آيه‌ كريمه‌ رد پندار كفاري‌ است‌ كه‌ با تكيه‌ بر ياري‌ ياران‌ كافرشان‌ از ايمان‌ آوردن‌ امتناع ‌مي‌كردند.

آن‌ گاه‌ خداوند متعال‌ بر اين‌ پندار كفار كه‌ غير از او روزي‌دهنده‌ ديگري‌ نيز وجود دارد و بتان‌ سرچشمه‌ تمام‌ خيرها هستند و آفات‌ را از آنان‌ دفع‌ مي‌كنند، مهر بطلان‌ كوبيده‌ و مي‌فرمايد:

 

أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ ‏(21)

«يا كيست‌ آن‌ كس‌ كه‌ به‌ شما روزي‌ دهد اگر خدا رزق‌ خود را از شما باز دارد؟» يعني: چه‌ كسي‌ است‌ كه‌ بر شما ارزاق‌ ـ اعم‌ از باران‌ و غير آن‌ ـ را فرو ريزاند، اگر خداي‌ سبحان‌ اين‌ ارزاق‌ را از شما باز دارد و باز گيرد؟ «بلكه‌ حق‌ اين‌ است‌ كه ‌در سركشي‌ و رميدگي‌ پاي‌ فشردند» و در عناد و استكبار از حق‌ دراز دستي‌ مي‌كنند لذا نه‌ درس‌ و اندرز مي‌گيرند و نه‌ انديشه‌ مي‌كنند.

 

أَفَمَن يَمْشِي مُكِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‏(22)

آن‌ گاه‌ خداي‌ متعال‌ براي‌ مؤمن‌ و كافر مثلي‌ مي‌آورد: «پس‌ آيا آن‌ كس‌ كه‌ نگونسار راه‌ مي‌پيمايد، راهيافته‌تر است‌ يا آن‌ كس‌ كه‌ ايستاده‌ بر راه‌ راست ‌مي‌رود؟» كسي‌ كه‌ نگونسار راه‌ مي‌پيمايد، انسان‌ كافر است‌ كه‌ در دنيا در معاصي‌ خداي‌ عزوجل‌ فروافتاده‌ است‌ لذا او هم‌ وي‌ را در روز قيامت‌ درافتاده‌ بر رويش‌حشر مي‌كند و آن‌ كس‌ كه‌ راست‌ و ايستاده‌ بر راهي‌ مي‌رود كه‌ راست‌ است‌ و هيچ‌ كجي‌ و انحرافي‌ در آن‌ نيست‌، شخص‌ مؤمني‌ است‌ كه‌ در دنيا بر مبناي‌ برنامه ‌خدا جلّ جلاله  و در روشنايي‌ هدايت‌ و بينش‌ به‌ جلو مي‌رود پس‌ اين‌ انسان‌ مؤمن‌ در آخرت‌ نيز راست‌ و استوار بر راه‌ راستي‌ حشر مي‌شود كه‌ انجام‌ آن‌ بهشت‌ است‌ و او را يكراست‌ به‌ بهشت‌ مي‌رساند.

 

قُلْ هُوَ الَّذِي أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ ‏(23)

«بگو» اي‌ پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم  «اوست‌ آن‌ كس‌ كه‌ شما را آفريد» در آفرينش‌ نخستين‌ بعد از آن‌كه‌ چيزي‌ نبوديد و در پرده‌ عدم‌ قرار داشتيد «و پديد آورد» براي‌ شما «گوش‌ها» را تا به‌ وسيله‌ آن‌ بشنويد «و چشم‌ها را» تا به‌ وسيله‌ آن‌ ببينيد «و دلها را» تا به‌ وسيله‌ آنها در مخلوقات‌ خداوند متعال‌ عارفانه‌ بينديشيد «چه‌ كم‌ شكر مي‌گزاريد» يعني: شما شكر پروردگار اين‌ نعمت‌ها را جز اندكي‌ به‌ جا نمي‌آوريد تا با يكتاپرستي‌ آن‌ سر به‌ راه‌ طاعت‌ و اخلاص‌ بگذاريد؛ آخر او در شما حاسه‌ شنوايي‌ را آفريد تا به‌ وسيله‌ آن‌ اندرزها را بشنويد و حاسه‌ بينايي‌ را آفريد تا به‌وسيله‌ آن‌ در ابداعات‌ آفرينش‌ وي‌ نظر كنيد و دلها و عقلها را آفريد تا به‌ وسيله‌ آن‌ در مخلوقات‌ او و ادراك‌ حقايق‌ اشياء تأمل‌ و تفكر كنيد ولي‌ شما از اين‌ نيروها در جهت‌ طاعت‌ و انجام‌ اوامر حق‌ و ترك‌ نواهي‌اش‌ اندكي‌ بهره‌ مي‌گيريد در حالي‌ كه ‌شكر حقيقي‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ نيروها و توانايي‌ها را در جهت‌ آنچه‌ كه‌ به‌ خاطر آن ‌آفريده‌ شده‌اند به‌ كار گيريد، نه‌ اين‌كه‌ صرفا شكر را به‌ زبان‌ تكرار كنيد اما همزمان ‌با عصيان‌ هم‌آوا و هم‌ آغوش‌ باشيد! پس‌ هرگاه‌ اين‌ نيروها در طلب‌ رضاي‌ الهي‌ به‌كار گرفته‌ نشد، يقين‌ داشته‌ باشيد كه‌ مطلقا شكر منعم‌ را به‌ جاي‌ نياورده‌ايد. دليل ‌اين‌كه‌ اين‌ اندامها به‌ يادآوري‌ مخصوص‌ گرديده‌اند اين‌ است‌ كه‌ اينها ابزارهاي ‌فهم‌ و دانش‌ اند.

سپس‌ حق‌ تعالي‌ سومين‌ برهان‌ بر كمال‌ قدرت‌ خويش‌ را ذكر نموده‌ و مي‌فرمايد:

 

قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ‏(24)

«بگو» اي‌ پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم  «اوست‌ آن‌ كس‌ كه‌ شما را در زمين‌ پديد آورد» و بر روي ‌آن‌ پراكنده‌ ساخت‌ همراه‌ با اختلاف‌ زبانها، رنگها و اشكالتان‌ «و به‌سوي‌ او محشور مي‌شويد» بعد از اين‌ پراكندگي‌ پس‌ اوست‌ كه‌ شما را جمع‌ مي‌كند، همان‌گونه‌ كه‌ پراكنده‌تان‌ كرد و شما را براي‌ حساب‌ باز مي‌آورد چنان‌كه‌ نخستين‌ بار شما را آفريد.

 

وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ‏(25)

«و مي‌گويند» كفار «اين‌ وعده» كه‌ شما در مورد حشر و قيامت‌ و دوزخ‌ و عذاب‌ به‌ ما مي‌دهيد؛ «كي‌ فرامي‌رسد؟ اگر» در اين‌ وعده‌ «راست‌ مي‌گوييد» پس‌به‌ ما خبر دهيد، يا اين‌ وقت‌ را براي‌ ما روشن‌ سازيد و بيان‌ نماييد، يا اين‌ وعده‌ را براي‌ ما محقق‌ گردانيد؟ پس‌ خداوند جلّ جلاله  در پاسخ‌شان‌ مي‌فرمايد:

 

قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ(26) ‏

«بگو» اي‌ پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم  «جز اين‌ نيست‌ كه‌ علم‌ آن‌ فقط نزد خداوند است» يعني: آگاهي‌ از وقت‌ برپايي‌ قيامت‌ فقط نزد خداوند جلّ جلاله  است‌ و ديگري‌ آن‌ را نمي‌داند «و جز اين‌ نيست‌ كه‌ من‌ بيم‌دهنده‌ آشكاري‌ هستم» كه‌ شما را از فرجام‌ ناميمون‌ كفرتان‌ بيم‌ مي‌دهم‌ و براي‌ شما آنچه‌ را كه‌ خداي‌ عزوجل‌ مرا به‌ بيان‌ آن‌ امر نموده ‌است‌ بيان‌ مي‌كنم‌ و بدانيد كه‌ پروردگارم‌ مرا به‌ اين‌ امر نكرده‌ كه‌ وقت‌ وقوع‌ قيامت‌ را به‌ اطلاع‌ شما برسانم‌ زيرا عقيده‌ به‌ روز آخرت‌ اثر طبيعي‌ ايمان‌ به‌ اوست‌ و در مخفي‌ داشتن‌ وقت‌ قيامت‌ حكمتهاي‌ فراواني‌ وجود دارد.

آن‌ گاه‌ خداوند متعال‌ حال‌ اين‌ گروه‌ كفار را در هنگام‌ ديدن‌ عذاب‌ وصف ‌نموده‌ و مي‌فرمايد:

 

فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ (27)‏

«و چون‌ آن‌ را» يعني‌ عذاب‌ را «نزديك‌ ببينند، چهره‌هاي‌ كافران‌ ناخوش ‌شود» يعني: سياه‌ و اندوهگين‌ و افسرده‌ شود و غباري‌ از ذلت‌ و حقارت‌ بر آنها فرونشيند «و گفته‌ شود: اين‌ است‌ آنچه‌ آن‌ را مي‌طلبيديد» به‌ شتاب‌ در دنيا؛ از روي ‌استهزا و تمسخر.

 

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَن مَّعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ(28) ‏

«بگو» اي‌ محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم به‌ اين‌ مشركان‌ منكر نعمت‌هاي‌ حق‌ تعالي‌ «به‌ من‌ خبر دهيد، اگر خداوند مرا هلاك‌ كند» با مرگ‌ يا كشته‌ شدنم‌، همان‌ گونه‌ كه‌ شما در حق ‌من‌ چنين‌ آرزو و تمنايي‌ داريد و در كمين‌ فرود آمدن‌ مصايب‌ و نابودي‌ براي‌ من‌هستيد «و اگر ايشان‌ را كه‌ همراه‌ من‌اند» از مؤمنان‌ نيز نابود كند؛ «يا بر ما رحمت‌آورد» با به‌ تأخير افگندن‌ اين‌ هلاكت‌ تا ميعاد معيني‌؟ آري‌! اگر فرض‌ كنيم‌ كه ‌چنين‌ شود: «پس‌ كيست‌ كه‌ كافران‌ را از عذابي‌ دردناك‌ رهايي‌ دهد؟» يعني: قطعا هيچ‌ كس‌ آنان‌ را از اين‌ عذاب‌ نجات‌ نمي‌دهد، چه‌ خداوند جلّ جلاله  پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم  و مؤمنان ‌همراهش‌ را ـ آن‌ گونه‌ كه‌ كفار در آرزوي‌ آن‌ بودند ـ هلاك‌ گرداند و چه‌ اين ‌امر را به‌ تأخير افگند؛ پس‌ به‌ هرحال‌ آنان‌ را از عذال‌ الهي‌ گريزي‌ نيست‌.

در بيان‌ سبب‌ نزول‌ آيه‌ كريمه‌ روايت‌ شده‌ است‌ كه: كفار مكه‌ عليه ‌رسول‌ اكرم‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم و مؤمنان‌ دعاي‌ هلاكت‌ مي‌كردند، همان‌ بود كه‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شد.

 

قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ (29)‏

«بگو» اي‌ پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم  «اوست‌ رحمان» ذكر رحمان‌ در اينجا به‌ اين‌ حقيقت ‌اشاره‌ دارد كه‌ اهل‌ ايمان‌ مورد مرحمت‌اند پس‌ آرزوي‌ كفار در مورد خواري‌ و خسرانشان‌، آرزويي‌ خام‌ و بي‌ اساس‌ است‌. آري‌! بگو: «به‌ او ايمان‌ آورده‌ايم» و چيزي‌ را با او شريك‌ نمي‌گردانيم‌ «و بر او توكل‌ كرده‌ايم» نه‌ بر غير وي‌. توكل: سپردن‌ امور به‌ خداي‌ عزوجل‌ است‌ «پس‌ به‌ زودي‌ خواهيد دانست‌ كه‌ چه‌ كسي‌ در گمراهي‌ آشكار است» ما يا شما؟ و به‌ زودي‌ خواهيد دانست‌ كه‌ سرانجام‌ كار در دنيا و آخرت‌ به‌ سود كيست‌؟ به‌ سود ما كه‌ بر خداي‌ عزوجل‌ توكل‌ كرده‌ايم‌، يا به‌سود شما كه‌ بر مردان‌ و اموال‌ خويش‌ متكي‌ هستيد؟.

 

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ(30) ‏

«بگو» اي‌ پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم  «به‌ من‌ خبر دهيد؛ اگر آب‌ شما در زمين‌ فرو رود» يعني: اگر اين‌ آبي‌ كه‌ خداوند جلّ جلاله  بر شما در چشمه‌ها و چاه‌ها و جويباران‌ ارزاني‌ داشته‌ است ‌در زمين‌ فرو رود، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ اصلا از آن‌ در زمين‌ هيچ‌ نشاني‌ باقي‌ نماند، يا در عمقي‌ از زمين‌ فرو رود كه‌ هرگز امكانات‌ شما ـ مانند دلو و غيره‌ ـ به‌ آن ‌دسترسي‌ يافته‌ نتواند؛ «پس‌ چه‌ كسي‌ براي‌ شما آب‌ روان‌ مي‌آورد؟» معين: آب ‌بسياري‌ است‌ كه‌ پيوسته‌ جاري‌ باشد و هرگز قطع‌ نشود. يعني: احدي‌ جز خداوند متعال‌ آن‌ را براي‌ شما از طريق‌ بارانها و جويباران‌ پديد نمي‌آورد تا بدان‌ بهره‌مند و متنعم‌ شويد.

آيه‌ كريمه‌ دليل‌ بر وجوب‌ اتكا بر خداوند متعال‌ در هر حاجتي‌ است‌ افزون‌ بر اين‌كه‌ اين‌ آيه‌ برهاني‌ ديگر بر كمال‌ قدرت‌ و وحدانيت‌ خداوند جلّ جلاله   مي‌باشد وهدف‌ از طرح‌ آن‌ اين‌ است‌ كه‌ حق‌ تعالي‌ كفار را به‌ برخي‌ از نعمت‌هاي‌ خود مقر و معترف‌ گرداند تا زشتي‌ كفرشان‌ را از دريچه‌ آن‌ به‌ آنان‌ بنماياند لذا آن‌ گاه‌ كه ‌ناگزير در پاسخ‌ اين‌ سؤال‌ بگويند: فقط خداوند جلّ جلاله   قادر به‌ اين‌ كار است‌، در اين ‌هنگام‌ به‌ آنان‌ گفته‌ شود: پس‌ چرا چيزهايي‌ را در عبوديت‌ شريك‌ وي‌ قرار مي‌دهيد كه‌ اصلا بر هيچ‌ چيزي‌ قدرت‌ ندارند؟ روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ اين‌ آيه: قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ ... ‌نزد يكي‌ از ستمگران‌ خوانده‌ شد پس‌ گفت: باكي‌ نيست‌؛ اگر آب‌ ما در زمين‌ فرو رود، باز اين‌ نيروي‌ تبر و كلنگ‌ ما آن‌ را از قعر زمين‌ براي ‌ما باز مي‌آورد! پس‌ چشمه‌هاي‌ آن‌ ستمگر در دم‌ خشك‌ شد.


 

(1) برای روشن شدن آنچه در بالا ذكر شد معلومات ذيل را بر آن اضافه ميكنيم:

أَأَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاء أَن يَخْسِفَ بِكُمُ الأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ ‏(16)

. « آيا در امان می داريد خود را از آن كسی كه در آسمان است كه زمين را بشكافد وشما را در آن فرو برد، وآنگاه بلرزد وبجنبد وبحركت در آيد».

معنی كلمات:

الخسف: فرو رفتن به پايين. أَن يَخْسِفَ: شما را به زمين فرو ببرد. همانطور كه قارون را بلعيد.

المور: حركت وجنبش پريشان وبسيار تند. و  تَمُورُ: حركت می كند، به جنبش ولرزش می افتد. وبرای همين است كه خداوند زمين را با ميخها ـ كوهها ـ‌ ثابت نگاه داشته. در سوره النازعات آيه 32 و33 می خوانيم: وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا ‏(32) مَتَاعاً لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ (33). «وكوهها را محكم واستوار كرد برای استفاده شما وچهارپايانتان».

و در آيه 6 و7 سوره النبأ می خوانيم: أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَاداً ‏(6) وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً ‏(7). «آيا ما زمين را جايگاه آماده ای نساخته ايم؟ وآيا كوهها را ميخهائی ننموده ايم؟».

مَّن فِي السَّمَاء ـ‌ كسی كه در آسمان است ـ مراد خداوند متعال است. و بدون شك منظور محدود ساختن پروردگار به جا ومكان نيست. حاشا لله!

واين رأی ابن جرير است. وهمچنين قرطبی آن را از دانشمند اين امت يار وپسر عموی پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم ابن عباس رضی الله عنه روايت كرده است.

وعبارات بعد از آن از «فرو بردن در زمين»، ـ أَن يَخْسِفَ بِكُمُ الأَرْضَ ـ  و «فرستادن تند باد شديد»ـ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً ـ اين نقطه كه منظور از آنكسی كه در آسمان است خداوند متعال می باشد را بخوبی  واضح وروشن ساخته است. چرا كه كسی جزء آن قادر مطلق همانگونه كه در آيات قرآنی به كرات بيان شده توان اين كارها را ندارد.

وبدينصورت آنچه «كسائی» وكسانی چون «ابو حيان» كه از او پيروی كردند گفته اند درست نيست. ايشان ادعا كرده اند كه در اينجا عبارت مجازی است وحذفی در آن صورت گرفته است. وگفته اند كه معنا چنين است: «(من ملكوته في السماء) ـ‌ كسی كه ملكوتش در آسمان است! ـ يعنی؛ مضاف در اينجا حذف شده كه البته ملكوت الهی در هر چيزی است واينجا آسمان را تحديدا آورده چونكه جايگاه فرشتگان اوست! وهمچنين جايگاه عزت اوست. وكرسيش ولوح محفوظ در آنجاست. واز آنجا اوامر وفرامين الهی وكتابها وساير امور ديگر فرود می آيد... وغيره».

وگفته شده: منظور از آنكه در آسمان است جبريل می باشد كه مسئول فرو بردن وخسف می باشد.

وگفته شده: منظور پروردگار يكتا است، و در اينجا بدينصورت كه او در آسمان است آورده شده تا با اعتقاد پيشينيان كه خداوند را در آسمان تلقی می كردند همخوانی داشته باشد.

همه اين گفته ها در حقيقت بر می گردد به فرار كردن گويندگانشان از تشبيه نمودن خداوند متعال، غافل از اينكه آنان با فرار از باران زير ناودان قرار گرفتند! چرا كه صفت «العلو» را از خداوند متعال ناخواسته نفی كرده اند.

اما آنچه علماء سلف وديدگاه راجح امت است كه بيان شد. وآنرا از ابن عباس و ابن جرير طبری نيز روايت نموديم بدون شك ثابت تر ودرستتر است. وآن با حديث مشهور كنيزك نيز موافقت دارد كه رسول اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از او پرسيد: خداوند كجاست؟ او گفت: در آسمان. پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به صاحب كنيزك امر كردند كه: او را آزاد كن. چرا كه او مؤمن است.

واين نشانه ی اينست كه بدور از بحثهای فلسفی ودشوار سازی وتعقيد چيزهای واضح وروشن فطرت انسانی به صفت علويت وبالايی وبرتری خداوند متعال اقرار دارد. مگر نه اينست كه در هنگام دعا دست به آسمان بلند می كنيم! ودر هنگام حاجت چشم وجان ودلمان متوجه بالا است!

وهمچنين ديدگاه سلف با ساير آيات وارده در اين معنا موافقت وهمخوانی كامل دارد.

پس نمی توان گفت كه منظور از (فِي) ـ‌ در ‌ـ تحديد ظرف ومكان است. بدين معنا كه آسمان جايی است كه خداوند متعال در آن قرار دارد وبدينصورت خداوند را به چيزی كه در جايی قرار می گيرد تشبيه داده باشيم!.. حاشا لله!

چرا كه خداوند از تحديد در مكان مشخص آنچنان كه تصور عقلهای كوچك بشر است پاك ومبرا است.

واين حقيقتی است كه عقل انسانی آنرا هرگز نمی پذيرد، وآثار وارده از پيامبر اكرم صلی الله عليه وسلم شاهدی است گويا بر آن.

از آنجمله است حديث پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم كه فرموده اند: «آسمانهای هفتگانه در مقابل صندلی (كرسی) الهی چون حلقه ای است ناچيز، ويا چون درهمی است بر سپری. وآن كرسی ( صندلی ) در مقابل عرش پروردگار چون حلقه ای است ناچيز در صحرائی بيكران، واين عرش در كف پروردگار متعال چون دانه ای است ناچيز در كف يكی از شما».

پس با اين وجود ظرف بودن آسمان برای پروردگار سبحان آنگونه كه در تصور ماست بكلی بر طرف شد. چرا كه خداوند متعال بر عرش خويش استقرار يافت بگونه ای كه بر ما پوشيده است وشايان مقام الوهيت وجلال اوست.

و در آنچه گفته شد شفاست وكفايت از برای ما، و شكر و حمد و سپاس او راست سزاوار...

واز جمله آراء ديگری كه با اين معنای گفته شده همگام می شود:

رأی قرطبی است كه می گويد:  (مَّن فِي السَّمَاء ) همان بالای آسمان است. آنطور كه خداوند متعال در آيه دوم سوره توبه می فرمايند: (فَسِيحُواْ فِي الأَرْضِ ) (بگرديد در زمين). يعنی: بالا يا روی زمين.

وهمچنين گفته اند: (فِي) بمعنی «علی» ـ‌ روی ـ می باشد. مثل آيه 71 سوره طه: (وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ) ـ وشما را بر روی شاخهای درختان خرما به دار می‌آويزم ـ.

وآثار وأحاديث صحيح وارده در اين مورد كه همه بر صفت «علو» وبلندی وبالايی پروردگار يگانه وپاك ومنزه بودن او از پستی وپايينی، وبر احترام ومكانت او دلالت دارند بسيار زيادند وكسی نمی تواند آنها را انكار كند مگر ملحد ونادان بی دين!..

وآنچه بيان آن رفت مذهب علماء ودانشمندان صدر اسلام است... آنانكه پروردگار خود را پاك ومبرا از هر عيب ونقصی می دانستند، و او را با زيباترين كلمات وعباراتی كه تنها شايسته اوست ياد می كردند. ودر پيروی آنان رشادت وسعادت دو دنيا نهفته است. (مصحح)

 

 

 

بازگشت به لیست سوره ها                وب سایت تفسیر انوار القرآن                    جستجو                دانلود                نظرات شما                درباره