تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤوف مخلص

﴿ سوره‌ طلاق

مدنی‌ است‌ و داراي 12 آيه‌ است‌.

وجه‌ تسميه: اين‌ سوره‌ به‌ سبب‌ بيان‌ احكام‌ طلاق‌ وعده‌ در آن‌ و نيز افتتاح ‌آن‌ با اين‌ فرموده‌ حق‌ تعالي: (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ ) «طلاق‌» ناميده‌ شد.

 

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْراً ‏(1)

«اي‌ پيامبر! چون‌ خواستيد زنان‌ را طلاق‌ گوييد پس‌ طلاق‌ گوييد آنان‌ را در وقت‌ عده ‌آنان» يعني: در وقتي‌ كه‌ به‌سوي‌ عده‌ خويش‌ روي‌ آورده‌ باشند، يا در وقتي‌ كه ‌عده‌شان‌ آغاز تواند شد؛ و آن‌ در زماني‌ است‌ كه‌ صلاحيت‌ و ظرفيت‌ گذراندن‌ عده‌ را داشته‌ باشد. مراد اين‌ است‌ كه‌ زنان‌ را در مقطع‌ پاك ‌بودنشان‌ از عادت ‌ماهيانه‌اي‌ طلاق‌ گوييد كه‌ در آن‌ جماع‌ و مقاربت‌ واقع‌ نشده‌ باشد، سپس‌ آنان‌ را واگذاريد تا عده‌شان‌ سپري‌ شود پس‌ هرگاه‌ آنان‌ را بدين‌ صورت‌ طلاق‌ داديد، درحقيقت‌ در وقتي‌ مناسب‌ با عده‌ طلاقشان‌ داده‌ايد. ملاحظه‌ مي‌كنيم‌ كه‌ خداوند متعال‌ اولا براي‌ تشريف‌ و گراميداشت‌ پيامبرش صلّی الله علیه و آله و سلّم ، ايشان‌ را به‌ اين‌ حكم ‌مخاطب‌ ساخت‌ و مورد ندا قرار داد، سپس‌ همراه‌ با پيامبرش صلّی الله علیه و آله وسلّم امت‌ ايشان‌ را نيز مخاطب‌ گردانيد و با توجه‌ به‌ اين‌كه‌ آن‌ حضرت‌ صلّی الله علیه و سلّم امام‌ امت‌ خويش‌اند پس‌ نداكردنشان‌ در حقيقت‌ نداكردن‌ امت‌ است‌.

ابوداوود از اسماء بنت‌ يزيدبن‌ سكن‌ انصاري‌ رضي‌الله عنها روايت‌ كرده‌ است ‌كه‌ فرمود: من‌ در زمان‌ رسول‌اكرم‌ صلّی الله علیه و سلّم طلاق‌ داده‌ شدم‌ درحالي‌كه‌ قبل‌ از آن‌ براي ‌مطلقه‌ عده‌اي‌ نبود پس‌ من‌ اولين‌ زني‌ بودم‌ كه‌ عده‌ شمردن‌ براي‌ طلاق‌ در باره‌ وي ‌نازل‌ شد. در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ ابن‌عمر رضی الله عنه آمده‌ است‌ كه‌ فرمود: «من‌ زن ‌خويش‌ را در حال‌ حيضش‌ طلاق‌ دادم‌ پس‌ پدرم‌ عمر رضی الله عنه اين‌ موضوع‌ را به‌ رسول‌ اكرم‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم يادآور شد، رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم از اين‌ كارم‌ به‌ خشم‌ آمدند و فرمودند: بايد به‌ او رجوع‌ نمايد، سپس‌ او را نگه‌ دارد تا از حيض‌ (عادت‌ ماهيانه) خويش‌ پاك‌ شود، آن‌ گاه‌ حيض‌ گردد و باز پاك‌ شود پس‌ در اين‌ هنگام‌ اگر صلاح‌ ديد كه‌ طلاقش‌ دهد، بايد او را درحال‌ طهر وي‌ و قبل‌ از آن‌كه‌ با وي‌ نزديكي‌ كند، طلاق‌ گويد. اين‌ است‌ عده‌اي‌ كه‌ خداي‌ عزوجل‌ به‌ آن‌ امر نموده‌ است‌». پس‌ آيه‌ كريمه‌ دليل‌ بر حرمت‌ طلاق‌ در حال‌ حيض‌ است‌.

فقها گفته‌اند كه‌ طلاق‌ بر سه‌ نوع‌ است: طلاق‌ سني‌، طلاق‌ بدعي‌ و طلاقي‌ كه‌ نه‌ سني‌ است‌ و نه‌ بدعي‌.

طلاق‌ سني: طلاقي‌ است‌ كه‌ در طهري‌ واقع‌ شده‌ باشد كه‌ در آن‌ مرد با زن‌ خويش ‌مقاربت‌ نكرده‌ باشد، يا طلاق‌ وي‌ در اثناي‌ بارداري‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ وضوح‌ علايم‌ آن‌ آشكار شده‌ باشد.

طلاق‌ بدعي: طلاق‌ گفتن‌ زن‌ در اثناي‌ حيض‌ يا در طهري‌ است‌ كه‌ در آن‌ مقاربت‌ صورت‌ گرفته‌ باشد. اين‌ نوع‌ از طلاق‌ از آن‌ رو بدعت‌ است‌ كه‌ در اثناي‌ آن ‌احتمال‌ بارداري‌ زن‌ متصور مي‌باشد، يا اين‌ طلاق‌ به‌ طولاني‌ كردن‌ مدتي‌ كه‌ او براي‌ پايان‌ عده‌ خويش‌ انتظار مي‌كشد مي‌انجامد و اين‌ خود سبب‌ الحاق‌ ضرر به ‌وي‌ مي‌گردد.

اما طلاقي‌ كه‌ نه‌ سني‌ است‌ و نه‌ بدعي: طلاق‌ گفتن‌ دختر صغيره‌ يا زن‌ آيسه‌ (نا اميد از حيض‌ به‌ سبب‌ كبر سن) يا طلاق‌ گفتن‌ زني‌ است‌ كه‌ شوهر هنوز با وي‌ مقاربت ‌جنسي‌ انجام‌ نداده‌ است‌. شايان‌ ذكر است‌ كه‌ به‌ اتفاق‌ فقها افضل‌ و احسن‌ در طلاق‌ اين‌ است‌ كه‌ شوهر زنش‌ را يك‌ طلاق‌ گويد و بعد از آن‌ او را واگذارد كه‌ عده‌ خويش‌ را سپري‌ نمايد. در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «بي‌گمان‌ از منفورترين‌ حلالها نزد خداوند جلّ جلاله   طلاق‌ است‌» بنابراين‌، هرچند طلاق‌ در اسلام‌ جايز و مشروع‌ مي‌باشد ولي‌ بايد به‌ آن‌ در هنگام‌ ضرورت‌ و اضطرار متوسل‌ شد و ضوابط شرعي‌ را در آن‌ رعايت‌ كرد.

مفسران‌ در بيان‌ سبب‌ نزول‌ آيه‌ كريمه‌ از انس‌ رضی الله عنه روايت‌ كرده‌اند كه‌ فرمود: «رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم حفصه‌ را طلاق‌ دادند و او نزد خانواده‌ خويش‌ آمد، در اين‌ اثنا خداوند جلّ جلاله  اين‌ آيه‌ را نازل‌ فرمود و به‌ ايشان‌ دستور داده‌ شد كه: به‌ وي‌ رجوع ‌نمايند زيرا او روزه‌دار و شب‌ زنده‌دار است‌ و در بهشت‌ نيز از همسران‌ ايشان ‌مي‌باشد».

«و عده‌ را بشماريد» يعني: اي‌ شوهران‌! حساب‌ عده‌ را نگه‌ داشته‌ و وقتي‌ را كه‌ طلاق‌ در آن‌ واقع‌ شده‌ است‌ به‌ خاطر بسپاريد تا زن‌ با طولاني‌ شدن‌ مدت‌ عده‌ متضرر نشود. شايان‌ ذكر است‌ كه‌ عده‌ بنابر اختلاف‌ فقها[1] سه‌ طهر (پاكي) يا سه‌ حيض‌ (عادت‌ ماهيانه) است‌ «و از خدا، پروردگارتان‌ بترسيد» پس‌ او را در اوامرش‌ نافرماني‌ نكرده‌ و به‌ زنان‌ زيان‌ وارد نسازيد «آنان‌ را از خانه‌هايشان‌ بيرون ‌نكنيد» يعني: تا آن‌گاه‌ كه‌ در دوران‌ عده‌شان‌ هستند، آنان‌ را از خانه‌هايي‌ كه‌ در هنگام‌ طلاق‌ در آن‌ بوده‌اند بيرون‌ نكنيد. حق‌ تعالي‌ براي‌ بيان‌ كمال‌ استحقاق‌ زنان ‌مطلقه‌ به‌ سكونت‌ در آن‌ خانه‌ها در مدت‌ عده‌، خانه‌ها را به‌ زنان‌ منسوب‌ كرد. آن‌گاه‌ زنان‌ مطلقه‌ را نيز از بيرون‌ رفتن‌ نهي‌ كرد و فرمود: «و خودشان‌ هم‌ بيرون ‌نروند» يعني: خود زنان‌ نيز تا آن‌ گاه‌ كه‌ در عده‌ هستند، از آن‌ خانه‌ها ـ جز براي ‌كاري‌ ضروري‌ ـ بيرون‌ نروند. رأي‌ ابوحنيفه‌ اين‌ است‌ كه‌ براي‌ زن‌ مطلقه‌ جواز ندارد كه‌ از خانه‌اي‌ كه‌ در آن‌ عده‌ مي‌شمارد، در شب‌ يا روز بيرون‌ شود چه‌ طلاق‌ وي‌ رجعي‌ باشد و چه‌ بائن‌ اما براي‌ كسي‌ كه‌ شوهرش‌ وفات‌ كرده‌ و او در حال‌ گذراندن‌ عده‌ وفات‌ است‌، بيرون‌ شدن‌ در روز براي‌ انجام‌ امور ضروري‌ جواز دارد اما از طرف‌ شب‌ نبايد بيرون‌ رود چرا كه‌ به‌ آن‌ نيازي‌ وجود ندارد «مگر آن‌ كه‌ مرتكب‌ كار ناشايست‌ آشكاري‌ شوند» يعني: ايشان‌ را از خانه‌هايشان‌ در وقت‌ سپري‌ كردن‌ عده‌ بيرون‌ نكنيد مگر اين‌كه‌ مرتكب‌ عمل‌ فاحشه‌ زنا گردند. به‌قولي: مراد از (فاحشه‌ مبينه) بد زباني‌ و زبان‌ درازي‌ زن‌ بر كسي‌ است‌ كه‌ در آن‌ خانه‌ با وي‌ ساكن‌ است‌.

«و اين‌ است‌ حدود الهي» يعني: اين‌ احكامي‌ كه‌ خداوند متعال‌ آنها را به ‌بندگان‌ خود بيان‌ كرده‌ است‌، همانا حد و مرزهايي‌ است‌ كه‌ او برايشان‌ ترسيم ‌نموده‌ پس‌ جايز نيست‌ كه‌ از اين‌ مرزها تجاوز كنند «و هر كس‌ از حدود الهي‌ تجاوز كند، به‌ راستي‌ كه‌ بر خود ستم‌ كرده‌ است» با افگندن‌ خود به‌ ورطه‌ نابودي‌ «شايد كه‌ خداوند بعد از اين‌ كاري‌ را پديد آورد» يعني: شايد وقتي‌ زن‌ مطلقه‌ در خانه‌ شوهر باقي‌ بماند، خداوند جلّ جلاله   بين‌ دلهايشان‌ الفت‌ اندازد و به‌ يك‌ديگر بازگردند. به‌قولي: مراد برانگيختن‌ شوهران‌ بر گفتن‌ يك‌ طلاق‌ و نهيشان‌ از گفتن‌ سه‌ طلاق ‌است‌ زيرا در صورتي‌ كه‌ شخص‌ زنش‌ را سه‌ طلاق‌ گفت‌ و آن‌ گاه‌ از فراق‌ زنش‌ پشيمان‌ و نادم‌ شد و به‌ برگشت‌ به‌ او رغبت‌ پيدا كرد، در اين‌ صورت‌ به‌ خودش‌ زيان‌ وارد نموده‌ است‌ چرا كه‌ بعد از گفان‌ سه‌ طلاق‌، ديگر راهي‌ به‌سوي‌ بازگشت ‌نمي‌يابد. خاطرنشان‌ مي‌شود كه‌ شاهد گرفتن‌ بر طلاق‌ و رجعت‌ در مذاهب ‌چهارگانه‌ مستحب‌ است‌ تا راه‌ انكار و اتهام‌ را ببندد. و نزد احناف‌ رجعت‌ هم‌ با قول‌ و هم‌ با فعل‌ محقق‌ مي‌شود، مثلا به‌ اين‌ ترتيب‌ كه‌ شوهر به‌ زنش‌ بگويد: به‌ تو رجوع‌ كردم‌، يا اين‌كه‌ عملا كاري‌ انجام‌ دهد كه‌ نشانه‌ رجوعش‌ به‌ وي‌ باشد، مانند بوسيدن‌ وي‌ به‌ شهوت‌ يا مقاربت‌ با وي‌.

 

فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً(2) ‏

«پس‌ چون‌ به‌ ميعاد خويش‌ نزديك‌ شوند» يعني: چون‌ زنان‌ مطلقه‌ به‌ پايان‌ عده‌ خود نزديك‌ شوند و در آستانه‌ پايان‌ آن‌ قرار گيرند؛ «آنان‌ را به‌ وجه‌ پسنديده‌ نگاه ‌داريد» يعني: با حسن‌ معاشرت‌ و از روي‌ رغبت‌ به‌ آنان‌ رجوع‌ كنيد بي‌آن‌كه‌ از اين‌ رجوع‌ قصد زيان‌ رسانيدن‌ به‌ آنان‌ را داشته‌ باشيد «يا به‌ وجه‌ پسنديده‌ از ايشان ‌جدا شويد» يعني: به‌ خير و خوشي‌ رهايشان‌ كنيد تا آن‌كه‌ عده‌شان‌ به‌ پايان‌ آيد وآن‌ گاه‌ صاحب‌ اختيار خويش‌ گردند و در عين‌ حال‌ حقوقي‌ را كه‌ بر ذمه‌ شما دارند بپردازيد و به‌ آنان‌ زيان‌ نرسانيد. حاصل‌ مطلب‌ اين‌كه: در هنگام‌ پايان‌ يافتن‌ عده‌، شما دو راه‌ بيشتر پيش‌ رو نداريد؛ يا اين‌كه‌ ايشان‌ را بر وجه‌ پسنديده‌ نگاه‌ داريد، يا هم‌ بر وجه‌ پسنديده‌ رهايشان‌ كنيد اما بي‌گمان‌ نگاه‌ داشتن‌ آنها به‌ منظور زيان ‌رساندن‌، يا رها ساختنشان‌ همراه‌ با آزار و بازداشتن‌ حق‌؛ براي‌ شما روا نيست‌ «ودو تن‌ عادل‌ را از ميان‌ خود گواه‌ گيريد» بر رجعت‌؛ چنانچه‌ رجوع‌ مي‌كرديد، يا برجدايي‌ و مفارقت‌؛ چنانچه‌ جدا مي‌شديد تا رشته‌هاي‌ نزاع‌ احتمالي‌ قطع‌ و ماده‌ خصومت‌ بركنده‌ شود. و چنان‌كه‌ گفتيم‌؛ شاهد گرفتن‌ در مذاهب‌ چهارگانه ‌مستحب‌ است‌ «و شهادت‌ را براي‌ خداوند بر پا داريد» اين‌ دستوري‌ است‌ براي ‌شهود كه‌ گواهي‌اي‌ را كه‌ برداشته‌اند، به‌ قصد قربت‌ بر وجه‌ راستين‌ ادا نمايند «هركس‌ كه‌ به‌ خداوند و روز بازپسين‌ ايمان‌ دارد، به‌اين» حكم‌ «پند داده‌ مي‌شود» ودليل‌ اين‌ كه‌ حق‌ تعالي‌ مؤمنان‌ را به‌ اين‌ اندرز مخصوص‌ گردانيد اين‌ است‌ كه‌ فقط ايشان‌ از آن‌ نفع‌ مي‌گيرند نه‌ ديگران‌ «و هر كس‌ از خدا پروا كند» با توقف‌ در برابر حد و مرزهايي‌ كه‌ او براي‌ بندگانش‌ تعيين‌ كرده‌ است‌ «خداوند براي‌ او بيرون‌شدي ‌پديد آورد» از آنچه‌ كه‌ به‌ آن‌ در افتاده‌ است‌.

ابن‌عباس‌ رضی الله عنه در بيان‌ سبب‌ نزول‌ اين‌ آيه‌ كريمه‌ مي‌گويد: «عوف ‌بن ‌مالك ‌اشجعي ‌نزد رسول‌ اكرم‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و گفت: يا رسول‌ الله! دشمن‌ پسرم‌ را اسير كرده‌ است‌ و مادرش‌ بي‌قراري‌ مي‌كند پس‌ مرا به‌ چه‌ چيز دستور مي‌دهيد؟ رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: هم‌ تو و هم‌ او را به‌ بسيار گفتن: (لا حول‌ ولا قوة‌ الا بالله) دستور مي‌دهم‌. پس‌ چون‌ زنش‌ را از اين‌ خبر آگاه‌ كرد، زنش‌ گفت: چه‌ نيكوست‌ آنچه ‌رسول‌ اكرم‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم دستور داده‌اند. سپس‌ عنايت‌ خداوند جلّ جلاله   در رسيد و دشمن‌ از پسرشان‌ غافل‌ شد پس‌ او از نزد دشمن‌ گريخته‌ و گوسفندانشان‌ را نيز ربود و با گوسفندان‌ نزد پدرش‌ آمد. آن‌ گاه‌ خداي‌ عزوجل‌ اين‌ آيه‌ را نازل‌ فرمود.

 

وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً (3)

«و» هر كس‌ از خداوند جلّ جلاله   پروا كند، حق‌ تعالي‌ «او را از جايي‌ كه‌ گمان‌ نمي‌برد روزي‌ مي‌دهد» يعني: از راهي‌ كه‌ هرگز به‌ خاطرش‌ نمي‌گذرد و در حسابش ‌نمي‌آيد. در حديث‌ شريف‌ به‌ روايت‌ ابوذر رضی الله عنه آمده‌ است‌ كه‌ فرمود: رسول‌ خدا‌‌ صلّی الله علیه و آله و سلّم اين‌ آيه‌ را بر من‌ تلاوت‌ نمودند (وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً(2)  وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ...‌)  و چون‌ از تلاوت‌ آن‌ فارغ‌ شدند، فرمودند: «يا أباذر! لو أن‌ الناس‌ كلهم ‌أخذوا بها كفتهم: اي‌ اباذر! اگر همه‌ مردم‌ به‌ آن‌ تمسك‌ ورزند، همه‌ آنان‌ را بسنده ‌است‌». بنابراين‌، كسي‌ كه‌ زنش‌ را طلاق‌ مي‌دهد سپس‌ در هنگام‌ مفارقت‌ و جدايي‌ وي‌ بر سپري‌ شدن‌ عده‌ گواه‌ مي‌گيرد، يا در هنگام‌ رجوع‌ به‌ وي‌ گواه‌ مي‌گيرد، خداوند جلّ جلاله  براي‌ او از آن‌ تنگنا راه‌ بيرون‌ رفتي‌ قرار مي‌دهد؛ پس‌ فقط كسي‌ در اين‌ تنگنا باقي‌ مي‌ماند كه‌ از احكام‌ خداوند جلّ جلاله   در امر طلاق‌ و رجعت ‌مخالفت‌ كند «و هر كس‌ بر خدا توكل‌ كند پس‌ خدا او را كافي‌ است» يعني: هر كس ‌در سختي‌ها و حادثه‌ها بر خداي‌ عزوجل‌ تكيه‌ و اعتماد كند، حق‌ تعالي‌ او را در نگراني‌ و پريشاني‌ وي‌ كافي‌ است‌ و او را از تنگناهاي‌ هر دو سرا به‌ سلامت ‌مي‌رهاند «بي‌گمان‌ خداوند به‌ مراد خويش‌ رسنده‌ است» يعني: چيزي‌ از وي‌ فوت ‌نشده‌ و هيچ‌ مراد و مطلوبي‌ او را عاجز نمي‌گرداند و او سر رشته‌دار كار خويش ‌است‌ و احكام‌ خويش‌ را آن‌ گونه‌ كه‌ خواهد، بر خلقش‌ نافذ مي‌گرداند «به‌ راستي‌خدا براي‌ هر چيزي‌ اندازه‌اي‌ مقرر كرده‌ است» يعني: خداي‌ سبحان‌ براي‌ سختي‌ها و آسوده‌‌حالي‌ها ميعاد و اندازه‌اي‌ مقرر كرده‌ است‌ كه‌ آن‌ سختي‌ها و آسودگي‌ها با آن‌ ميعاد و اندازه‌ به‌ پايان‌ مي‌رسند بنابراين‌، اگر انسان‌ تقدير الهي‌ را در نظر گرفته‌ و يقين‌ داشته‌ باشد كه‌ همه‌ چيز به‌ تقدير و توفيق‌ اوست‌، در اين‌ صورت‌ جز تسليم‌ به ‌قضا و قدر حق‌ تعالي‌ و توكل‌ بر او، راه‌ ديگري‌ برايش‌ باقي‌ نمي‌ماند. سدي ‌مي‌گويد: «مراد از اين‌ كه‌ خدا براي‌ هر چيزي‌ اندازه‌اي‌ مقرر كرده‌ است‌، مقرر كردن‌ اندازه‌ حيض‌ و عده‌ است‌».

 

وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُوْلَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً (4)‏

«و آن‌ زنان‌ شما كه‌ از حيض‌ نوميد شدند» مراد زنان‌ بزرگسالي‌ هستند كه‌ عادت ‌ماهيانه‌ آنان‌ (حيض) قطع‌ شده‌ و از آن‌ نوميد شده‌اند؛ «اگر به‌ شبهه‌ افتاديد» وندانستيد كه‌ عده‌ آنان‌ چگونه‌ است‌ «پس‌ عده‌ آنان‌ سه‌ ماه‌ است‌ و دختراني‌ كه‌ به‌ سن‌ حيض‌ نرسيده‌اند» به‌ سبب‌ خردسالي‌ و عدم‌ رسيدنشان‌ به‌ حد بلوغ‌ پس‌ عده‌ آنان‌ نيز سه‌ ماه‌ است‌. اما زناني‌ كه‌ ميعاد حيض‌ آنها به‌ سبب‌ بيماري‌ «استحاضه‌» مجهول‌ است‌، يا زناني‌ كه‌ پيوسته‌ خون‌ مي‌بينند پس‌ عده‌ آنان‌ در نزد مالكي‌ها يكسال‌ كامل‌ است‌ چراكه‌ بايد نه‌ ماه‌ را براي‌ از بين‌ رفتن‌ شك‌ حاملگي‌ انتظار بكشند زيرا غالبا مدت‌ حمل‌ نه‌ ماه‌ است‌ و سه‌ ماه‌ هم‌ مدت‌ عده‌ آنان‌ است‌. اما قول‌ مفتي‌به‌ نزد احناف‌ اين‌ است‌ كه‌ عده‌ آنان‌ با هفت‌ ماه‌ به‌ پايان‌ مي‌رسد زيرا مدت‌ طهر آنان‌ دو ماه‌ در نظر گرفته‌ مي‌ شود پس‌ سه‌ طهر آنان‌ مجموعا شش‌ ماه‌ است‌ و احتياطا يك‌ ماه‌ هم‌ به‌ عنوان‌ مدت‌ سه‌ حيض‌ آنها برآورد مي‌شود. ولي‌ شافعي‌ها و حنبلي‌ها برآنند كه‌ عده‌ اين‌ گروه‌ از زنان‌ نيز سه‌ ماه‌ است‌ «و زنان ‌آبستن‌ مدت‌ عده‌شان‌ اين‌ است‌ كه‌ وضع‌ حمل‌ كنند» يعني: عده‌ آنان‌ با وضع‌ حمل‌ به‌پايان‌ مي‌رسد، هرچند ـ از نظر جمهور فقها ـ وضع‌ حملشان‌ يك‌ ساعت‌ بعد از طلاق‌ يا مرگ‌ شوهر نيز اتفاق‌ بيفتد «و هر كس‌ از خدا پروا دارد، خدا براي‌ او در كارش‌ آساني‌اي‌ فراهم‌ مي‌سازد» يعني: كار او را در دنيا و آخرت‌ آسان‌ مي‌گرداند. ضحاك‌ در تفسير آن‌ مي‌گويد: «هر كس‌ از خدا جلّ جلاله  پروا دارد و مطابق‌ سنت‌ طلاق ‌گويد، خداوند براي‌ او در امر رجعت‌ آساني‌اي‌ پديد مي‌آورد».

از ابي‌بن‌كعب‌ رضی الله عنه در بيان‌ سبب‌ نزول‌ آيه‌ كريمه‌ روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ فرمود: چون‌ آيه‌ سوره‌ «بقره‌» درباره‌ عده‌ تعدادي‌ از زنان‌ نازل‌ شد، اصحاب‌ گفتند: بيان‌ عده‌ تعداد ديگري‌ از زنان‌ ـ يعني‌ بيان‌ عده‌ دختران‌ خردسال‌، زنان‌ بزرگسالي‌ كه‌ حيض‌شان‌ قطع‌ شده‌ است‌ و زنان‌ باردار ـ باقي‌ مانده‌ است‌. پس‌ اين‌ آيه‌ نازل‌ شد.

 

ذَلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْراً ‏ (5)

«اين‌ حكم‌ خداست‌ كه‌ آن‌ را به‌سوي‌ شما فرستاده‌ است‌ و هر كس‌ از خدا پروا كند» در عمل‌ به‌ احكام‌ وي‌ و رعايت‌ حقوقي‌ كه‌ بر ذمه‌اش‌ واجب‌ است‌؛ «بدي‌هايش‌ را از وي‌ مي‌زدايد» پس‌ او را در برابر آنها محاسبه‌ نمي‌كند «و پاداشش‌ را بزرگ‌ مي‌گرداند» يعني: برايش‌ در آخرت‌ پاداش‌ عظيمي‌ را عطا مي‌كند كه‌ همانا بهشت‌ است‌.

 

أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِن كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُم بِمَعْرُوفٍ وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى ‏(6)

«زنان‌ مطلقه‌ را در همانجايي‌ سكني‌ دهيد كه‌ خود سكني‌ داريد» يعني: آنها را در بعضي‌ از جاي‌ سكناي‌ خودتان‌ مسكن‌ دهيد و اسكان‌ دادنشان‌ حقي‌ است‌ واجب ‌«به‌ قدر طاقت‌ خود» يعني: ايشان‌ را در حد وسع‌ و توان‌ خود سكني‌ دهيد. قتاده ‌در تفسير آن‌ مي‌گويد: «اگر حتي‌ در بغل‌ اطاق‌ خود براي‌ او جايي‌ يافتيد، او را در همانجا سكني‌ دهيد». اين‌ حكم‌ مربوط به‌ زن‌ مطلقه‌ رجعي‌ است‌ اما زني‌ كه‌ سه‌ طلاق‌ گفته‌ شده‌، نه‌ بر عهده‌ شوهر نفقه‌اي‌ دارد و نه‌ مسكني‌. ولي‌ احناف‌ اين‌ حكم‌ را بنا بر تعميم‌ آن‌ مي‌شناسند و لذا مي‌گويند: نفقه‌ و مسكن‌ براي‌ هر زن‌ مطلقه‌اي‌ كه‌ عده‌ دارد واجب‌ است‌، هرچند طلاق‌ باين‌ داده‌ شده‌ باشد و هرچند باردار نباشد، به‌ دليل‌ اين‌ بخش‌ از آيه‌ كريمه: «و به‌ آنان‌ زيان‌ نرسانيد تا عرصه‌ را بر آنان‌ تنگ‌ كنيد» در مسكن‌، يا در نفقه‌ «و اگر باردار باشند پس‌ بر آنان‌ خرج‌ كنيد تا آن‌كه‌ وضع‌ حمل‌ كنند» و چنين‌ نپنداريد كه‌ استحقاق‌ نفقه‌ و مسكن‌ آنها به‌ اندازه‌ مدت‌ عده‌ زنان‌ غير باردار است‌. شايان‌ ذكر است‌ كه‌ ميان‌ علما در وجوب‌ تأمين ‌نفقه‌ و مسكن‌ براي‌ زن‌ باردار مطلقه‌ خلافي‌ نيست‌ «پس‌ اگر براي‌ شما شير دادند» يعني: اگر آن‌ زنان‌ مطلقه‌ بعد از وضع‌ حمل‌ و انقضاي‌ عده‌، فرزندان‌ شما را شير نيز دادند؛ «پس‌ اجرتشان‌ را بپردازيد» يعني: اجرت‌ شيردهي‌شان‌ را «و در ميان‌ خود بر وجه‌ پسنديده‌ مشورت‌ كنيد» اين‌ خطاب‌ متوجه‌ شوهران‌ و زناني‌ است‌ كه‌ با طلاق‌ در ميانشان‌ فراق‌ و جدايي‌ واقع‌ شده‌ است‌. يعني: در ميان‌ خود به‌ نحوي‌ كه ‌پسنديده‌ و معروف‌ است‌، مشاوره‌ كنيد و بايد برخي‌ از شما سخنان‌ معروف‌ و پسنديده‌ برخي‌ ديگر را در مورد فرزند بپذيرند و نبايد آثار سوء طلاق‌ فضاي ‌مناسبات‌ ميان‌ شما را چنان‌ تيره‌ و تار گرداند كه‌ مصلحت‌ را زير پا گذاريد پس‌ بايد هم‌ مصلحت‌ مادر رعايت‌ شود، هم‌ مصلحت‌ فرزند و هم‌ حال‌ پدر بنابراين‌، پدر نبايد در انفاق‌ مال‌ بخل‌ ورزد و مادر نبايد عرصه‌ را بر پدر تنگ‌ كند. اين‌ آيه‌، نظير آيه‌ (233) از سوره‌ بقره‌ است: (فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا) كه‌ تفسير آن‌ گذشت‌. «و اگر به‌ توافق‌ نرسيديد» يعني: اگر در مزد شيردهي‌ مادر به‌ توافق‌ نرسيديد و شوهر نپذيرفت‌ كه‌ به‌ مادر پاداشي‌ را كه‌ او مي‌خواهد بدهد و مادر هم‌ ابا ورزيد از اين‌كه‌ به‌ فرزندش‌ جز در قبال‌ آن‌ مزد، شير بدهد؛ «پس‌ براي‌ او» يعني: براي‌ پدر «زني‌ ديگر شير خواهد داد» يعني: پدر زني ‌را ديگر اجير خواهد كرد تا فرزندش‌ را شير دهد لذا مادر به‌ شير دادن‌ فرزند مجبور نيست‌.

 

لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً ‏ (7)

«بايد كه‌ خرج‌ كند» بر زنان‌ مطلقه‌، زنان‌ شيرده‌ و فرزندان‌ نوزاد؛ «توانگر از توانگري‌ خود» يعني: توانگر بايد در حد توانگري‌ خود در اين‌ امر توسعه‌ وگشايش‌ دهد «و آن‌ كس‌ كه‌ بر وي‌ روزي‌اش‌ تنگ‌ شده‌ است» يعني: كسي‌ كه‌ فقير و تنگدست‌ است‌؛ «پس‌ بايد از آنچه‌ كه‌ خداوند به‌ او بخشيده‌ است» از روزي‌ «خرج‌كند» و بر او بيش‌ از اين‌ تكليفي‌ نيست‌ «خداوند هيچ‌ كس‌ را جز به‌ قدر آنچه‌ كه‌ به‌ او بخشيده‌ است» از رزق‌ و روزي‌ «تكليف‌ نمي‌كند» لذا فقير را بدان‌ مكلف‌ نمي‌كندكه‌ آنچه‌ را در وسع‌ و توانش‌ نيست‌ نفقه‌ كند و مانند توانگران‌ بذل‌ و بخشش‌ نمايد «به‌ زودي‌ خدا پس‌ از تنگدستي‌ آسايشي‌ را پديد خواهد آورد» يعني: پس‌ از سختي‌ و فقر، گشايش‌ و توانگري‌اي‌ را پديد خواهد آورد.

 

وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَاباً شَدِيداً وَعَذَّبْنَاهَا عَذَاباً نُّكْراً ‏(8)

«و چه‌ بسيار شهرها كه‌ از فرمان‌ پروردگار خود و پيامبرانش‌ سر پيچيدند» يعني: چه‌ بسيار بودند اهالي‌ شهرها و آباديهايي‌ كه‌ از فرمان‌ خداوند جلّ جلاله   و پيامبرانش‌ سرپيچيدند و عصيان‌ پيشه‌ كردند؛ «پس‌ حساب‌ كرديم‌ با آنان‌ حسابي‌ سخت» يعني: آنان‌ را در برابر اعمالي‌ كه‌ در دنيا انجام‌ داده‌ بودند به‌ سختي‌ محاسبه‌ كرديم‌ «وآنها را به‌ عذابي‌ سخت‌ عذاب‌ كرديم» يعني: اهالي‌ آن‌ شهرها را در آخرت‌ به‌ عذابي‌ بزرگ‌ و بسيار سخت‌ عذاب‌ مي‌كنيم‌ و در دنيا نيز با گرسنگي‌ و قحطي‌، شمشير جهاد، فروبردن‌ در زمين‌ و مسخ‌ عذابشان‌ كرديم‌.

 

فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَكَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهَا خُسْراً ‏ (9)

«تا كيفر زشت‌ عمل‌ خود را چشيدند» يعني: فرجام‌ سنگين‌ عذابي‌ را كه‌ جزاي ‌كفر آنهاست‌ چشيدند و «سرانجام‌ كارشان‌ زيانكاري‌ بود» يعني: پايان‌ كار اهالي ‌آن‌ شهرها، به‌ هلاكت‌ دنيا و عذاب‌ آخرت‌ انجاميد پس‌ اموال‌، خانواده‌ها وجانهاي‌ خويش‌ را در اين‌ راه‌ باختند.

 

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَاباً شَدِيداً فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُوْلِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً ‏ (10) رَّسُولاً يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً (11)‏

«خداوند براي‌ آنان‌ عذابي‌ سخت‌ مهيا كرده‌ است» در سراي‌ آخرت‌، كه‌ همانا عذاب‌ آتش‌ است‌ «پس‌ اي‌ خردمنداني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد» يعني: اي‌ صاحبان ‌عقل‌هاي‌ برتر از اين‌ امت‌ محمد‌ صلّی الله علیه و آله وسلّم و اي‌ كساني‌ كه‌ براي‌ خداوند جلّ جلاله   تسليم‌ شده‌ و از پيامبرش صلّی الله علیه و آله وسلّم پيروي‌ كرده‌ايد؛ «از خداوند پروا كنيد» پس‌ در ايمانتان‌ راستگو و صادق‌ باشيد و مانند امت‌هايي‌ نباشيد كه‌ پيش‌ از شما سر پيچيدند؛ كه‌ در آن‌ صورت‌ به‌ سخت‌ترين‌ حساب‌ مورد محاسبه‌ قرار مي‌گيريد و از جنس‌ همان ‌عذاب‌، معذب‌ مي‌شويد. اين‌ خطاب‌ دلالت‌ بر آن‌ دارد كه‌ فقط مؤمنان‌ داراي‌ عقل‌ و فهم‌، برترند «هرآينه‌ خدا به‌سوي‌ شما ذكري‌ فرود آورده‌ است» كه‌ همانا قرآن‌ عظيم‌ است‌. به‌قولي: مراد از ذكر در اينجا خود پيامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم  اند، از اين‌ جهت ‌حق‌ تعالي‌ به‌ دنبال‌ آن‌ فرمود: «پيامبري‌ را» اما بنا بر وجه‌ اول‌ معني‌ اين‌ است‌: به‌سوي‌ شما قرآني‌ را فرود آورد و پيامبري‌ را همراه‌ با اين‌ قرآن‌ فرستاد؛ «كه‌ آيات ‌مبينات‌ الهي‌ را بر شما مي‌خواند» يعني: آياتي‌ را كه‌ احكام‌ مورد نياز مردم‌ را برايشان‌ روشن‌ مي‌سازد و بيان‌ مي‌كند «تا كساني‌ را كه‌ ايمان‌ آورده‌اند و كارهاي‌ شايسته‌ كرده‌اند از تاريكي‌ها به‌سوي‌ نور بيرون‌ آورد» يعني: تا خداوند متعال‌ با اين ‌آيات‌ كساني‌ را كه‌ ايمان‌ آورده‌اند و كارهاي‌ شايسته‌ كرده‌اند از تاريكي‌هاي ‌گمراهي‌ به‌سوي‌ نور هدايت‌ و از ظلمات‌ كفر به‌سوي‌ نور ايمان‌ بيرون‌ آورد «و هر كس‌ به‌ خداوند ايمان‌ آورد و عمل‌ شايسته‌ كند» يعني: هر كس‌ در ميان‌ باور و عمل‌ به‌ آنچه‌ كه‌ خداوند جلّ جلاله  آن‌ را بر وي‌ فرض‌ نموده‌ است‌، جمع‌ كند «او را به‌ باغهايي‌كه‌ جويباران‌ از فرودست‌ آن‌ جاري‌ است‌ در مي‌آورد، جاودان‌ و ابدي‌ درآنند به راستي‌ كه ‌خداوند روزي‌ او را نيكو ساخته‌ است» يعني: به‌ راستي‌ كه‌ روزي‌اش‌ را براي‌ وي‌ در بهشت‌ توسعه‌ داده ‌است‌.

 

اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً ‏(12)

«خدا ذاتي‌ است‌ كه‌ هفت‌ آسمان‌ و همانند آنها هفت‌ زمين‌ را آفريد» در حديث‌ شريف ‌صحيح‌ مرفوع‌ آمده‌ است: «من‌ ظلم‌ شبرا من‌ الأرض‌ طوقه‌ من‌ سبع‌ أرضين: هركس‌ به‌ اندازه‌ يك‌ وجب‌ از زمين‌ ظلم‌ كند، آن‌ وجب‌ زمين‌ از هفت‌ زمين‌ طوق ‌گردن‌ او مي‌شود». جمهور علما نيز بر آنند كه‌ هفت‌ طبقه‌ زمين‌ وجود دارد كه‌ بعضي‌ از آنها بر بالاي‌ بعضي‌ ديگر قرار دارند. و آيا مراد از زمين‌هاي‌ هفت‌گانه‌ اين‌ است‌ كه‌ كره‌ زمين‌ داراي‌ هفت‌ طبقه‌ است‌ و هر طبقه‌ آن‌ يك‌ زمين‌ ناميده ‌شده‌، يا مراد از آنها سيارات‌ هفت‌گانه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ زمين‌ شباهت‌ و مشتركاتي ‌دارند، يا هم‌ مراد از آنها هفت‌ زمين‌ مانند زمين‌ ما است‌ كه‌ تابع‌ خورشيدهاي ‌ديگري‌ مانند خورشيد ما مي‌باشند؟ در اين‌ رابطه‌ اقوال‌ متعددي‌ وجود دارد. والله اعلم‌ «در ميان‌ آنها امر فرود مي‌آيد» يعني: امر از آسمانهاي‌ هفت‌گانه‌ به‌سوي ‌زمين‌هاي‌ هفت‌گانه‌ فرود مي‌آيد. قتاده‌ مي‌گويد: «در هر زميني‌ از زمينها و در هر آسماني‌ از آسمانهاي‌ حق‌ تعالي‌، خلقي‌ از مخلوقات‌ او و امري‌ از فرمانهاي‌ او و قضايي‌ از قضاهاي‌ او حاكم‌ است‌». به‌قولي: مراد از نزول‌ امر الهي‌، همان‌ اداره‌ وتدبيري‌ است‌ كه‌ حق‌ تعالي‌ از تدبيرهاي‌ شگفت‌آساي‌ خود در آسمانها و زمين‌هاي‌ هفت‌گانه‌ انجام‌ مي‌دهد و مي‌پردازد پس‌ با اين‌ تدبير باران‌ را فرود آورده‌ و سبزيجات‌ و رستني‌ها را بر مي‌آورد، شب‌ و روز و زمستان‌ و تابستان‌ را پديد مي‌آورد و همين‌گونه‌ تمام‌ امور را «تا بدانيد كه‌ خداوند بر همه‌ چيز تواناست» يعني: حق‌ تعالي‌ تدبير كار آسمانها و زمين‌ را سامان‌ داد و فرمان‌ را فرود آورد تا به‌ كمال‌ قدرت‌ وي‌ پي‌ بريد «و» پي‌ بريد به‌ «اين‌كه‌ خدوند بر هر چيز احاطه‌ علمي‌ دارد» پس‌ هيچ‌ موجودي‌ از حيطه‌ علم‌ وي‌ خارج‌ نيست‌.


 

[1] عده‌ در نزد ابوحنيفه‌ سه‌ حيض‌ و در نزد شافعي‌ سه‌ طهر است‌.

 

بازگشت به لیست سوره ها                وب سایت تفسیر انوار القرآن                    جستجو                دانلود                نظرات شما                درباره